کارهايي که امروز انجام مي دهم
کارهايي که امروز انجام مي دهم

عليرضا خطيب زاده کارهايي که بايد امروز انجام دهم و شايد هرروز و هميشه… 1ـ سلام را به ياد آورم و سلام کردن را تمرين کنم. چشم بندي بر چشمانم ببندم و هرکس را که از کنارم گذشت سلامي هديه کنم. تا اين گونه بياموزم سلام بي انتظار را. 2ـ خودم را جدي بگيرم و […]

عليرضا خطيب زاده

کارهايي که بايد امروز انجام دهم و شايد هرروز و هميشه…

1ـ سلام را به ياد آورم و سلام کردن را تمرين کنم.

چشم بندي بر چشمانم ببندم و هرکس را که از کنارم گذشت سلامي هديه کنم.

تا اين گونه بياموزم سلام بي انتظار را.

2ـ خودم را جدي بگيرم و همزمان در يابم که غرور در سرزمين وجودِ من وزير است نه امير.

3ـ دوست داشتن را تمرين کنم.

بدين سان که همگان را دوست بدارم و براي دوست داشتن در پي دليل نگردم.

چون پي دليل گشتن از دوست داشتن بازت مي دارد.

4ـ تمرين کنم که ديگران، مثل من اند چون من هم در چشم ديگران، ديگران ام.

پس همه همچون من قابل احترام اند و لايق بهترين ها. و چه بسا بيشتر از من.

5ـ من آزادم و دوست دارم آزاد باشم، و اجازه نمي دهم  کسي  به هيچ بهانه اي به حريم آزادي من تجاوز کند.  با اين  نگاه باور آورم که  همه آزادند و آزادي جزو سرشت آدمي است.

بياموزم و تمرين کنم که حريم آزادي ديگران را محترم بشمارم و با هيچ ابزار و به هيچ دليلي در جهتِ تهديد و تحديد آزادي ديگران عمل نکنم. دريابم که تنها عدالت است که آزادي را محدود مي کند.

و نيز اين که: آزادي بي عدالت بي بند و باري است و عدالت بي آزادي فريبي بيش نيست.

6ـ بياموزم ويادآور شوم که عدالت توازون است و جهان، بي توازن نابود است. سعي در کارآورم که نگاه، فکر و عملم توازن هستي را بر هم نريزد.

ياد آور شوم خويش را که، من اگر هستم به اين دليل است که  در اين توازون و عدالت جاري ام.

طبيعت نشان توازن هستي است. و من نيز جزوي از اين طبيعت ام.

7ـ دوست دارم بخشيده شوم. پس چه بهتر بخشيدن را بيازمايم و با خود تمرين کنم و بياموزم. اول از همه خودم را ببخشم که چه بسيار مستحق بخش اشم به خاطر اشتباهات بسياري که مرتکب شده ام.

بهترين نوع بخشش درمورد خودم اين است که ديگر مرتکب اشتباه نگردم و يا حداقل به تکرار اشتباه دچار نشوم.

و بخشش ديگران به آن است که به ياد آورم: من کاره اي نيستم که ديگران را ببخشم! بگذار خدا همان گونه که مرا مي بخشد ديگران را هم ببخشد. شايد کار من و بخششِ من تنها در خوب ديدن و خوبي هاي ديگران را ديدن است.

8ـ زندگي زيباست! اين يک قانون کُلّي است. پس زيبايي هاي زندگي را ديدن و با زيبايي زيستن به قانون هستي تن در دادن است. هرگاه چنين نبود خود را به طبيب معنوي نشان دهم. که از زيبايي دور افتادن بيماري است.

9ـ به ياد آورم که من متولّد شده ام که بياموزم، آموزه هاي من قدر لحظاتِ مرا تعيين مي کنند. هرگاه از آموختن باز ماندم در خسران افتاده ام و زماني که احساس کردم ديگر چيزي براي آموختن نيست، يعني اين که  مرده ام!

10ـ ياد آور شوم خود را که: دين، پيغمبر، خدا و کتاب و همه ي آموزه هاي اخلاقي و عرفاني در طي دوران ها براي من است که در همه ي هستي جاري ام! اين همه بي من هيچ است. ارزش آن ها به ارزش من است. تکرار کنم که خدا براي من است نه من براي خدا. پيامبر براي من است نه من براي پيامبر. کتاب براي من است نه من براي کتاب. اخلاق براي من است نه من براي اخلاق. عرفان براي من است نه من براي عرفان… خود را واکاوم که: براستي من ارزش اين همه ارزش را دارم و چنين قابليت و لياقتي در من هست؟!

11ـ ياد آور شوم خود را که: من اگر چه در اين هستي محورم ولي ميزان هر چيز نيستم و ديگران و پديده ها به من قابليت شان روشن نمي شود. من محک دوران نيستم! اگر چنين است ديگران نيز چنين اند. پس هر ايده و عقيده اي قابل احترام است چون انسان به ذات قابل احترام است.

12ـ بياموزيم و تمرين و تکرار کنيم که دليل وجودي هر چيز وجود آن است. پس هر وجود قابل اعتنا و احترام است حتي اگر در نظر و نگاه من بدترين باشد!

13ـ خدا(جميع کمالِ زيبايي ها) «آنقدر دور نيست که فرياد کنم» او در همين نزديکي هاست. در من است. من است…

«اگر قبله را از ميان برداريم خود را سجده مي کنيم.»

14ـ و چه بسيار کارهايي که بايد انجام دهم، تعجيل نکنم امّا در هر کاري تأمل و تعقل کنم که در بهترين زمان بهترين کار را انجام دهم…

15ـ روز را که آغاز مي کنم بايد چنان باشد که کاري از ديروز به امروز  پرتاب نکرده باشم. هرکاري براي همان لحظه و همان روز است. نه مي توان کار فردا را امروز انجام داد و نه کار ديروز در امروز به انجام مي رسد. اکنون ظرفيت هاي خود را دارد. اين اکنون و ظرفيتِ آن را دريابم.