مشروطه از ديدگاه ناصر الدين شاه
مشروطه از ديدگاه ناصر الدين شاه

روزي ناصرالدين شاه قاجار با معدودي از خواص در ديوانخانه به صحبت ايستاده بود . ناگاه از لاي درخت ها نظرش به حاج سياح افتاد كه كنار ديوار براي شرفيابي انتظار مي برد . شاه به نشانه ديدن او سر را آهسته جنبانيد. لحظه اي به فكر فرو شد . آنگاه با اشاره دست او […]

4

روزي ناصرالدين شاه قاجار با معدودي از خواص در ديوانخانه به صحبت ايستاده بود . ناگاه از لاي درخت ها نظرش به حاج سياح افتاد كه كنار ديوار براي شرفيابي انتظار مي برد . شاه به نشانه ديدن او سر را آهسته جنبانيد. لحظه اي به فكر فرو شد . آنگاه با اشاره دست او را پيش خواند . حاج سياح با شتاب آهنگ حضور كرد و بنا بر سنت ديرين كه آن زمان منسوخ شده بود هنوز فاصله اي به شاه مانده ، كفش ها را از پا بيرون كرده ، با جوراب نزديك آمد . ناصرالدين شاه رو به او كرده گفت :

« از قراري كه شنيده ام هم مسلكت ملكم ( ميرزا ملكم خان ) در روزنامه قانون مطالبي در مورد لزوم دادن آزادي و برقراري آيين مشروطه در ايران نوشته . از قول من به او بنويس كه به اندازه تو و امثال تو عقل و شعور دارم . تواريخ هم خوانده ام و از اوضاع دنيا آگاهم ، نيك مي دانم كه ترقي كامل مملكت بسته به آزادي است ولي دادن آزادي به مردم نادان و بي سواد و رها ساختن عنان اراذل و اوباش ، تيغ در كف زنگي مست نهادن است و آرامش و امنيت كشور را به خطر انداختن .

مخصوصاً به او بگو كه اين فضولي ها را كنار بگذار و مطمئن باشد روزي كه تشخيص دهم مردم شايستگي داشتن حكومت مشروطه و لياقت استفاده از آزادي را دارند اگر لازم شود از تاج و تخت نيز مي گذرم و مشروطه را به آنان ارزاني مي دارم .»

آنگاه شاه رو به حاضران نموده اضافه كرد : مردم قبل از آزادي ، احتياج به سواد و تربيت صحيح دارند . ترتيب اين كار را درحدود امكانات داده ام و بلافاصله پس از برگزاري تشريفات قرن به ياري خداوند آن را به اجرا خواهم گذارد .

منبع: معير الممالك ، دوست علي خان ، ياد داشت هايي از زندگي خصوصي ناصر الدين شاه ، تهران : تاريخ ايران . 1362 ، ص 37