فروغ خراشادی پوشاک یکی از نیازهایی بود که بشر خیلی زود به آن پی برد و پرداخت؛ چه آن هنگام که از شکار روزی می خورد و چه آن هنگام که از زمین دانه برمی آورد. بشر دانست برای محفوظ و مصون ماندن از سوزش سرما و اشعه آفتاب، به پوشاک نیاز دارد و به […]

فروغ خراشادی

پوشاک یکی از نیازهایی بود که بشر خیلی زود به آن پی برد و پرداخت؛ چه آن هنگام که از شکار روزی می خورد و چه آن هنگام که از زمین دانه برمی آورد. بشر دانست برای محفوظ و مصون ماندن از سوزش سرما و اشعه آفتاب، به پوشاک نیاز دارد و به این ترتیب شاید نخستین صنعتِ زن محور شکل گرفت. چه آن جا که از پوست حیوانات و با سوزن هایی از جنس استخوان، تن‌پوشی برای سرما ساختند و چه آن هنگام که دانستند از پشم و موی چهارپایان می توانند نخ ریسی کنند و پارچه ببافند، زنان در این امر، پیشاهنگ بودند. بنابراین پُربیراه نیست اگر ادعا کنیم صنعت نساجی، نخ‌ریسی و پارچه بافی، صنعتی «زن پایه» بوده چنان که اذغان می کنیم شکار امری مرد پایه بوده است ــ ما در این مجوعه یادداشت بر آنیم از تقسیم بندی امور به “زنانه” و “مردانه” به دلیل تفکیک و تاکید جنسیتی بپرهیزیم و از شما هم چنین می خواهیم چرا که کاربرد نادرست دو ترکیب یادشده به تبعیض ها و سوء برداشت هایی انجامیده که گذر زمان نشان داده است برای سلامت روان فردی و اجتماعی مفید نیست ــ

باری، زنان در آغاز با انگشتان “دست و پا” نخ رشته کردند، با ابزاری بس ساده پارچه هایی زمخت اما کاربردی برآوردند و به مرور با ابزاری ساده چون دوک و چرخ های نخ‌ریسی نخستین پارچه های با کیفیت‌ را ساختند و در نهایت پیش از آن که دنیا پا به عرصه‌ی صنعتی شدن بگذارد، هزاره ها پیش از صنعتی شدن، پارچه های ابریشمی و زربفت بربافتند و اگر چه شاید خود کرباس می پوشیدند، بر تن شاهان و نجیب زادگان(!!!) پوشش های مرغوب دوختند ــ به این ترتیب هر روز، زنان شعبده ای در کار می کردند و پارچه ای بر بافه های پیشین می افزودند. به این اعتبار که نساجی در خانه و در کنار سایر امور خانه انجام می شده است، در طول تاریخ در زمره‌ی صنایع دستی و زن محور مطرح شده و استادکاران این فن هم شاید بیشتر زنان بوده اند.ــ با آغاز صنعتی شدن اروپا و سپس امریکا، کارخانجات نساجی به سرعت جایگزین روش های سنتی و خانگی شدند. آن صنایع دستی محدود جایشان را به کارخانجات عظیمی بخشیدند که علاوه بر مواد اولیه فراوان، خوراک انسانی نیز می طلبیدند! همان نیروی کار انسانی با دستمزدی اندک که در طول روز تا 14 ساعت کار کند و دم برنیاورد؛ به این ترتیب زنان وارد گود صنعت جهان شدند و در کنار کارگران مرد، هزاران زن سر از کارخانه ها در آوردند و اگر چه استثمار شدند اما با مفهوم کارجمعی، اجتماع محوری و تاثیر گذاری “صنفی” نیز آشنا شدند. زنان کم کم به قدرت با هم بودن زیر لوای جنسیت پی بردند؛ پس از اعراض از ازدواج و تن به رهبانیت سپردن، راهبه شدن و تا آخر عمر در کلیسا خدمت کردن، اینک با نوعی دیگر از سرکشی آشنا شده بودند! زنانی که به ناچار از خانه بیرون آمده بودند تا در شتابناکی زندگی و عصر صنعتی بتوانند مخارج زندگی را تامین کنند یا کمک خرج باشند، آب باریکه هایی که حتی در خانه شان توان ابراز وجود نداشتند، در محیطی بزرگ تر و در به‌هم پیوستن، به توانی فرای تصور خود دست یافتند. به این ترتیب اگر چه انقلاب صنعتی بر آنان و زندگی شان تاثیر گذاشت، آنان هم به مرور و پس از یافتن و در یافتن نیروهایی فرافردی، بر انقلاب ها تاثیر گذاشتند؛ اما هنگامی که از انقلاب می گوییم، الزاما به انقلاب هایی که به تغییر نوع حاکمیت در درون مرزهای جغرافیایی محدود می انجامد، اشاره نمی کنیم؛ بلکه منظورمان تغییرات عظیمی ست که بر نسل ها و انسان ها تاثیر گذاشته است بدون در نظر گرفتن مرزها یا حتی جنسیت ها!  در شماره آتی ادامه‌ی همین مطلب را پی می گیریم…