ای رند قلندری کجایی!؟ مهدی کاکولی: درود! در نخستین شمارهی خیامنامه در سال نو با نخستین کتابنامه همراه شما هستیم. در همین آغاز اشارهای هم بکنیم به فاجعه سیل که شروع ناگواری را در سال 98 برای بسیاری از هموطنانمان رقم زد. خبرگزاریها در لابلای اخبار سیل، به سراغ برخی از کتابفروشیهای آسیبدیده هم رفته […]
ای رند قلندری کجایی!؟
مهدی کاکولی: درود! در نخستین شمارهی خیامنامه در سال نو با نخستین کتابنامه همراه شما هستیم. در همین آغاز اشارهای هم بکنیم به فاجعه سیل که شروع ناگواری را در سال 98 برای بسیاری از هموطنانمان رقم زد. خبرگزاریها در لابلای اخبار سیل، به سراغ برخی از کتابفروشیهای آسیبدیده هم رفته بودند و تلخی ماجرا این بود که یکی از مسئولان وزارت ارشاد در گفتگو با خبرگزاری ایسنا گفته بود “اگر بتوانیم از محل اعتبار کتابفروشیها کمکی بکنیم دریغ نمیکنیم.” درواقع نوعی وعدهی سرخرمن! جهت اطلاع بدانید که وزارت فخیمه ارشاد از حدود پنج ماه پیش که طرح تخفیف در کتابفروشیهای کشور برگزار کرد هنوز مبلغ تخفیف را به آنها نداده است. یعنی از جیب کتابفروشان طرح را برگزار کردهاند و حالا برای بازپرداختش هی سر میدوانند. و طبیعتا خبردار هستید که طرح عیدانه هم برگزار نکردند و گفتند کفگیرمان به ته دیگمان خورده. البته دقیقا اینجوری نگفتند ولی معنی و مفهومش همین بود!
سوتی؍ سوتیگیر
نمیدانم پیگیر مطالب کانال تلگرامی کلیدر @klidar هستید یا نه. یک مدت همکارانم مطالب را میفرستادند و مدام سوتی میدادند. من روی تایپ دقیق مطالب حساس بودم و برای کوچکترین ایرادها هی بهشان گیر میدادم. دست آخر قرار شد مطالب را بفرستند من بازبینی کنم و بعد توی کانال منتشر شود. گذشت و گذشت تا همین شماره قبلی؍ خیامنامه که من برای پایان سال، فهرستی از کتابهای منتشر شدهی مولفین نیشابور در سال 97 در همین ستون آوردم. نشریه چاپ شده بود و وقتی به کلبه کتاب کلیدر رسیدم دیدم خانمها چمنی و تیموری صفحهای از خیامنامه را باز کرده و روی میز گذاشتهاند. اشاره کردند ببینم. زیر دو سطر را با ماژیک فسفری خط کشیده بودند. من کتابهای زوج شاعر نیشابوری، فاطمه سوقندی و بهنام کیانی را جابجا نوشته بودم!
تازههای کتاب
اول از همه این که مجموعه داستان کوتاه “بُزقاب” از همشهری نیشابوری خودمان که دبیر جایزه داستان سیمرغ هم هستند یعنی آقای “مصطفی بیان” به کتابفروشیهای نیشابور رسید. در این کتاب که نشر روزنه منتشر کرده میتوانید 33 داستان کوتاه از این نویسنده را بخوانید. البته بعدا که جلسهی رونمایی کتاب برگزار شود توضیحات کاملتری دربارهاش در همین نشریه خواهید خواند. و اما چند کتاب تازهی چاپ 98 به ترتیب: عنوان/ نویسنده/ مترجم/ ناشر/ قیمت:
٭ زنده باد زندگی/ پینو کاکوچی/ نیکو عسگری/ نشر ثالث/ 22500تومان
٭ ته جدولیها جلد سوم/ روبرتو سانتیاگو/ سعید متین/ نشر هوپا/ 38000تومان
٭ دزد دقیقهها/ داوید لوثانو/ کژوان آبهشت/ نشر هوپا/ 28000 تومان
٭ تمام انگیزههای زندگی/ توریا پیت و لیبی هارکنس/ آرزو محمودیان/ نشر کولهپشتی/ 30000 تومان
٭ باب اسرار/ احمد امید/ ارسلان فصیحی/ نشر ققنوس/ 49000 تومان
٭ فکر نکن تنهایی/ الیف شافاک/ صابر حسینی/ نشر مروارید/ 36000 تومان
٭ حافظه خاطرات ما/ نیکول کراوس/ نیلوفر رحمانیان/ نشر سده/ 45000 تومان
٭ دکتر مصدق نگین سیاست ایران و نطقهای تاریخی او/ حسین مکی/ نشر جاویدان/ 75000 تومان
٭ پاریس زیرزمینی/ اتا شایبر/ شهلا طهماسبی/ نشر چشمه/ 54000 تومان
داستانخوانی پای کرسی
مهرنوش چمنی: من این هفته از کتاب تازهی محمود دولتآبادی با عنوان “این گفت و سخنها” که نشر چشمه منتشر کرده چند سطر رو انتخاب کردم. این کتاب، مجموعهای از گفتگوهای مطبوعاتی آقای دولتآبادی است و قیمتش هم 30 هزار تومانه. ببینیم این داستاننویس بزرگ ایرانی اون قدیم ندیما چطوری کتاب میخونده:
ذهن من تکاپوی خیالورزانه داشت. خواندن کتاب عشق من بود. اگر به دست میآوردم. مثلا میگفتند عباس یک کتاب امیرارسلان دارد، پیله میکردم که امیرارسلان را بدهد. من خوانده بودم، ولی تکه پاره بود، آن یکی را میگرفتم و میخواندم. کتابی پیدا کردم که اسم قهرمان داستانش «ابوالمعجن» بود، این را پای کرسی برای خانواده میخواندم و زن برادرم میخندید. کتاب دیگری پیدا نکردم تا این که برادرم شاهنامهی چاپ سنگی گرفته بود و آورد خانه از شهر. حافظ و سعدی را هم پدرم گرفته بود، در خانه بود اما حق نداشتیم طرفش برویم، ولی گاهی دزدکی سرک میکشیدم به کتاب حافظ و سعدی. به شنیدن هم خیلی علاقه داشتم و اگر کسانی در ده بودند که قصه میگفتند، عاشق نشستن پای حکایتهای آنها بودم. یک شب مادرم را ذله کردم از بس گریه کردم که من را ببرد دکان مرتضی، پای نقل کربلایی احمد. برادرهای من رفته بودند، کوچک بودم من را نمیبردند. آنقدر گریه کردم که مادرم مرا برد تا دکان مرتضی، من را دست برادرها سپرد و خودش برگشت.
ای رند قلندری کجایی!؟
سعیده تیموری: خب انتشار نخستین شماره خیامنامه در سال تازه، طبق معمول، همزمان شده با روزهای بزرگداشت عطار نیشابوری. من هم چند تا رباعی از کتاب مختارنامهی عطار با تصحیح شفیعی کدکنی به شما تقدیم میکنم:
ای دایرهی حکم؍ تو سرگردانی
وی بادیهی قضای تو حیرانی
دست آلاید به خون من چون تو کسی؟
آخر تو توئی و من منم، میدانی
***
چندان که مرا عقل و بصر خواهد بود
در تیهِ تحیّرم سفر خواهد بود
امروز درین شیوه که من میبینم
گر قند خورم خون جگر خواهد بود
*
محجوبم و از حجاب من آزادی
وز صلح من و عتاب من آزادی
من با تو حسابها بسی دارم و تو
دایم ز من و حساب من آزادی
*
تا چند ز زاهد ریائی آخر
دُردی در کش که مردِ مائی آخر
ما را جگر از زهد ریائی خون شد
ای رندِ قلندری کجائی آخر؟