به دلیل نقش برجسته ی رفتار های چاپلوسانه در انحطاط نظام های اجتماعی و گسترش فساد از طرفی و از طرف دیگر گستردگی تحقیقات در این زمینه، در چند قسمت به آن پرداخته شده است.  در بخش نخست گفته شد چاپلوسی از جمله عوامل فرهنگی مهمی است که موجب آسیب جدی نظام های اجتماعی و […]

به دلیل نقش برجسته ی رفتار های چاپلوسانه در انحطاط نظام های اجتماعی و گسترش فساد از طرفی و از طرف دیگر گستردگی تحقیقات در این زمینه، در چند قسمت به آن پرداخته شده است.  در بخش نخست گفته شد چاپلوسی از جمله عوامل فرهنگی مهمی است که موجب آسیب جدی نظام های اجتماعی و به ویژه نظام سیاسی می شود. این رفتار با نوع توزیع قدرت بین انسان ها رابطه داشته و ریشه ی فساد و انحطاط جوامع است و با توجه به تاثیر مخربش بر جامعه، در مذمت آن، آیات و احادیث فراوانی وجود دارد. در قسمت دوم، به انواع چاپلوسی اشاره شد. با بهره گیری از الگوی ارسطو از فضیلت و اعتدال، روشن شد در طیفی با دو قطب کاملا متضاد، در یک سو چاپلوسی مکرآمیز و موذیانه(حسابگرانه) قرار می گیرد و در قطب مخالف آن، چاپلوسی با شخصیت تابع. نوع نخست با مکر و فریب دیگران یا مبالغه ویژگی های آنها  به دنبال کسب مزایای مادی است در حالی که نوع دوم، چاپلوس بله قربان گوی خود فریب و خود کم بینی است که در گفته های خود صادق است اما از بعد روانشناختی، از عقده ی حقارت رنج می برد و بیشتر به دنبال کم کردن فاصله ی خود از کسی است که تملقش را می گوید. علاوه براین آسیب های انواع تملق گویی ، مطرح شد و تشابه و تفاوت آن با انواع دیگر فساد، از جمله رشوه مورد بررسی قرار گرفت. در قسمت سوم، خطا و اشتباهات فردی که مورد تملق قرار می گیرد بررسی شد. توضیح داده شد چاپلوسی، گیرنده ی آن را در دام توهم فردی و برخی اوقات خود فریبی می اندازد. زمانی که از روی نا آگاهی به رابطه ی دوستانه ی فرد چاپلوس اعتماد می کند و تعارفات تحسین بر انگیز ولی دروغ او را می پذیرد، از واقعیات فاصله گرفته و کژی ها را نمی بیند. همچنین به نظر توماس هابز اشاره کردیم که می گوید: ریشه ی روانشناختی پذیرش تملق، به دلیل میل عمومی بشر نسبت به خود شیفتگی است مانند لذت از خودنمایی و بهبود تصویر فردی و اجتماعی نزد دیگران که انگیزه واقعی تملق گو را تحت الشعاع خود قرار می دهد. در این شماره، چهارمین و آخرین بخش از مطالب مربوط به چاپلوسی به شهروندان عزیز نیشابوری تقدیم می گردد. امید است که با شناخت بیشتر این پدیده ی شوم و تاثیر آن بر شخصیت و روابط افراد، بتوانیم زندگی بهتری برای خود و دیگران به ارمغان آوریم.

هر دو نوع چاپلوسی، کنش متقابل خود فریبانه هستند. چاپلوس مکار می داند به دروغ یا مبالغه، اوصافی را به فرد دیگر نسبت می دهد که بر مبنای واقعیت نیست. از طرف دیگر مفعول این رفتار، می داند تملق گو یا دروغ می گوید یا مبالغه می کند اما تحت تاثیر لذت زودگذری که به وسیله ی چاپلوسی به وجود می آید، نه تنها سکوت می کند بلکه با اشتیاق به تعاریف گوش می کند. معمولا حقیقت هم به خدمت دروغ های انسان چاپلوس در می آید به این ترتیب که گهگاهی برای رد گم کنی از آن استفاده می کند. در واقع شنیدن صدای ستایش از خود و سکوت، جایی که می دانی مبالغه و دروغ است، انزجار دیگران را به دنبال دارد اما گوش «تملق شنو» نسبت به این مسئله کر است.

در چاپلوسی مکارانه، تملق گو گمان می کند از این رفتار به عنوان ابزاری برای پیشرفت استفاده کرده و دیگری را فریب داده است نه خود را. چون چاپلوسی بر اساس فریبکاری، دستکاری واقعیت، توهم و خشنودی کوتاه مدت از خواسته ها و امیال بیهوده شکل می گیرد، باعث از بین رفتن احترام واقعی طرف های درگیر چاپلوسی می شود. همچنین چاپلوسی حسابگرانه ممکن است به موفقیت یک جانبه ی کوتاه مدت منتهی شوند اما در دراز مدت چاپلوسی، در سطح وسیع اجتماعی اهانت و تحقیر هر دو  طرف، را به دنبال دارد. تملق گو با اعتیاد به این رفتار، به تدریج دچار عقده ی حقارت می شود.

انسان های درگیر  چاپلوسی خود کم بین، احساساتی هستند زیرا می خواهند به غیر ممکن ها برسند: برای مثال در فرد تملق گو، نقطه ی آغاز رفتار متملقانه تفاوت سلسله مراتبی است که بین او و طرف مقابل احساس می کند و امید دارد که با تعریفی مبالغه آمیز از دیگری لطف متقابل به دست آورد. بدون اینکه واقعا به مناسبات انقیاد، فرمانداری و فرمانبرداری فکر کرده باشد. این امید، محکوم به شکست است. انسان چاپلوس دارای شخصیت تابع به فرد مورد پسندش افتخار می کند. هدف واقعی او ایجاد رابطه ی دوستانه  است؛ اما فردی که نسبت به او چاپلوسی می شود، از این که مورد تحسین و احترام قرار می گیرد خشنود می شود فارغ از اینکه بخواهد رابطه ی دوستی داشته باشد. همانگونه که ارسطو اشاره می کند حتی احترامی که به وسیله ی فرد چاپلوسی شونده احساس می شود واقعی نیست زیرا از طرف افراد سالم و درست ابراز نمی شود(اخلاق نیکوماچین 1159).

چاپلوس و طرف مقابلش هر دو از نظر شخصیتی ضعیف هستند زیرا آرامش خود را در نگرش مثبت و تایید دیگران جستجو می کنند، این افراد  عشق واقعی یا دوستی صادقانه را فراموش کرده اند و به یکدیگر خباثت و ضعف شخصیت منتقل می کنند. در ارتباط با عشق واقعی افلاطون یک گام فراتر می رود. او به نقل از سقراط می گوید یک رابطه ی واقعی نیازمند این است که عاشق از هر گونه تمایز و تفاوت در قدرت فراتر رفته و رابطه ای متقابل و تساوی طلبانه بر اساس احترام متقابل و جذب روح ها ایجاد کنند نه اینکه لذت از عشق را فدای عشق به لذت کند. چاپلوسی و وسوسه ی مرتبط با آن، نیاز مفرط به تحسین و تمجید دروغ، نشانه ی فساد روحی و فساد اجتماعی هستند.

هر دو نوع چاپلوسی عمیقا نگران کننده( زیرا تشخیص شان دشوار است) و تحقیر آمیز هستند. چاپلوسی موجب برانگیختن خشم دیگران می شود زیرا به دو طرف چاپلوسی، منافعی را می بخشد که سزاوارش نیستند. چاپلوسی باعث ایجاد تنفر شدید می شود چون مردم فاعلان آن را به عنوان کسانی که دارای سرشت ضعیف هستند، اعتماد به نفس ندارند اما با قلب واقعیت، صاحب نان و نام می شوند، می شناسند. چیزی نفرت آمیز تر از فردی که تلاش می کند ضعف شخصیتش یا نداشته های مادی اش را با بزرگ نمایی از فرد ضعیف دیگری به دست آورد وجود دارد؟ با این وجود بیزاری که از تملق گو احساس می شود مستقمیا به تملق شونده هدایت می شود. برعکس، انسان ها به افرادی که کمتر مستعد چاپلوسی هستند و افرادی که می توانند مورد چاپلوسی قرار گیرند  ولی تملق گویان را خوار می کنند احترام می گذارند. تاکید می شود این به خاطر مناعت طبعی است که آنها دارند.

برخلاف دروغ یا بسیاری از اشکال دیگر فریبکاری، چاپلوسی زمانی رخ می دهد که دو طرف نقش خود را به خوبی بازی کنند. اتحادی نامقدس برای برآوردن میل و آرزوی دست یابی به افتخار و احترام. هر دو طرف مسئولیت اخلاقی خود را برای یک نمایش دروغ به اشتراک می گذارند. چاپلوسی با دورویی و ریا، رابطه ی نزدیکی دارد. هر دوی آنها، توام با تظاهر است. انسان های چاپلوس و ریاکار، هر دو، با هدف دست یابی به منافع یا دفع ضرر، تصویری مثبت از خود نشان می دهند و انگیزه های واقعی خود را پشت رفتار صادقانه پنهان می کنند. تفاوت آنها در این است که چاپلوس با یک فرد طرف است اما انسان ریاکار با مجموعه ای از ارزش ها و هنجارهای اجتماعی که همنوایی نکردن با آنها می تواند تبعات سنگینی داشته باشد.

برنارد دو مندویلی، که در ارتباط با چاپلوسی تحقیقات فراوانی انجام داده است، درباره ی چاپلوسی دیگاهی متفاوت دارد. به باور او چاپلوسی مهمترین ابزار برای قانون گذاران است. آنهایی که جامعه را طراحی و اداره می کنند تا انسان در حساب سود و زیان اعمالش، منافع عموم را بر منافع شخصی ترجیح دهد. فرایند چاپلوسی در برابر طبیعت انسان قرار می گیرد و زمانی می تواند موفق شود که لذت طبیعی انسان به وسیله ی ستایش و تحسین، جهت داده شود: چاپلوسی مهمترین روش قدرتمندی  است که می توان برای مخلوق بشر  به کار گرفت.  به باور او چاپلوسی که به عنوان موتور سحر و جادو توصیف شده است برای این به کار می رود تا با اعطای ستایش های بیش از حد طبیعت انسان را از حیوانات فراتر برد. فضیلت های اخلاقی چیزی جز فرزندان سیاست  نیستند و چاپلوسی به وسیله ی تمجید و ستایش تولد می یابد.  چاپلوسی یک طراحی فوق العاده ی انسانی می شود که نه تنها هیچ هزینه ی اخلاقی ندارد بلکه یک فضیلت بنیادین یعنی انسانیت را با امکان پذیر کردن نظم قانونی و اخلاقی شکل می دهد.