در «گرم خانه شهرداری»؛ تنها مرکز شبانه روزی مختلط شهر چه می گذرد! سرنوشت کارتن خواب ها و متکدیان شهر آزاده مهدیار/ در این شب های سرد، که گاهی حتی هنگام خرید و انجام کارهای ضروری در خیابان های شهر،  شدت سرما وادارمان می کند که برای رفتن به خانه شتاب بیش تری داشته باشیم […]

در «گرم خانه شهرداری»؛ تنها مرکز شبانه روزی مختلط شهر چه می گذرد!

سرنوشت کارتن خواب ها و متکدیان شهر

آزاده مهدیار/ در این شب های سرد، که گاهی حتی هنگام خرید و انجام کارهای ضروری در خیابان های شهر،  شدت سرما وادارمان می کند که برای رفتن به خانه شتاب بیش تری داشته باشیم و بیشتر ما، هر منفذی در پنجره و در و دیوار را بسته ایم تا سردی زمستان اندک خراشی هم بر پوست آسایش مان نیاندازد، مردان و زنانی هستند که در جست و جوی تکه ای مقوا یا زیرانداز مندرسی برای به صبح رساندن شب اند. مردان و زنانی که آن ها را به نام «کارتن خواب» می شناسیم.

اما با فرارسیدن فصل سرد سال و در شب های بلند زمستان، شهرداری به رسمی همیشگی در اطلاعیه ای از شهروندان می خواهد افراد موسوم به «کارتن خواب» و یا کسانی که به هر علت ناچارند شب را در سطح شهر و معابر بگذرانند، به شهرداری معرفی کنند تا در «گرم خانه» شهرداری نگهداری شوند و از یک وعده غذای گرم آن استفاده کنند.

اما این «گرم خانه» کجاست؟ چه امکاناتی دارد و شب های افراد بی سرپناه در آن چگونه می گذرد؟ آیا این مرکز جوابگوی نیازهای موجود هست؟ این سوال ها را بدون مراجعه  حضوری و تهیه گزارش میدانی نمی توان پاسخ داد؛ پس تصمیم می گیریم به این مرکز مراجعه کنیم تا بدانیم سرنوشت فردی که توسط گشت های شهرداری از سطح شهر جمع آوری می شود چیست؟

امکان بازدید تنها با هماهنگی و تشریفات قبلی

اما پس از پیگیری، مسئولان مربوطه اعلام می کنند که برای مجوز بازدید از مرکز باید از قبل و از طریق معاون خدمات شهری شهرداری، هماهنگی صورت گیرد. با این سخن، امید به این که بتوانم در بازدیدی سرزده، گزارشی مستقل و با تمامی جوانب مثبت و منفی تهیه کنم کمرنگ می شود؛ اما پس از هماهنگی، با همین اندک امید به این مرکز می روم.

پس از روستای شادمهرک در حاشیه جاده کاشمر، ساختمانی با نرده های آبی رنگ و دری قفل شده خودنمایی می کند؛ بر سر در ساختمان نوشته شده است: «مرکز ساماندهی و نگهداری موقت متکدیان شهرستان نیشابور؛ تاسیس: سال 1385»

یک خودرو پژو آردی مقابلِ در  پارک شده است که بعدا معلوم می شود خودرو گشت ویژه شبانه مرکز است. پس از گشایش قفل در، با راهنمایی مسئول مرکز، از حیاط 500 متری با باغچه ای نیمه خشک عبور می کنم و به ساختمان داخل می شوم. ساختمانی کوچک و قدیمی که با یک پله از سطح حیاط بالاتر قرار گرفته است.

در این ساختمان نیمه فرسوده، سالنی کوچک همراه با دو اتاق مشاهده می شود، درهای دو اتاق آن مانند درِ سلول های زندان، دارای میله هایی آهنی و قفلی بزرگ است. در یکی از اتاق ها دو خانم، یکی مسن و دیگری میانسال، با لباس فرم آبی یک دست روی تخت خواب ها نشسته اند، در این اتاق 7 تخت خواب وجود دارد با تشک ها و پتوهایی کهنه. در اتاق دیگر به فاصله یک متری و با زاویه 90 درجه از اتاق اول، مردی مسن با فرم آبی کنار بخاری ایستاده و پشت میله ها، با نگاهی بهت زده به ما می نگرد و بقیه ی 10 تخت خواب اتاق، خالی است.

تنها مرکز شبانه روزی مختلط!

ساختمان یک سرویس بهداشتی قدیمی دارد و یک حمام داخل حیاط که با وجود توصیف یکی از نگهبانان مرکز که حمام همه امکانات را داراست، درون آن تنها یک دوش، یک صابون کمی مایع داخل جامایعی، که به نظر شامپوست و لیف مچاله شده ای با دو سه تا حوله یک نفره است که به نظر باید بین استفاده کنندگان مشترک باشد.

مسئول مرکز پا به پای ما حرکت می کند و متاسفانه به راحتی نمی توان با 3 فرد حاضر در مرکز صحبت کرد و از نحوه انتقال و کیفیت خدمات پرسید. اما آقای عبادی مسئول مرکز می گوید که 3 نگهبان اینجا در سه شیفت، 24 ساعته نگهبانی می دهند. شب ها درِ اتاق ها قفل می شود و جای نگرانی برای اختلاط زن ها و مردها وجود ندارد. این درحالی است که پیش تر اعضای شورای شهر نسبت به این اختلاط ابراز نگرانی کرده بودند.

وی ظرفیت مرکز را 17 نفر اعلام می کند و آن را برای جمعیتی که معمولا نگهداری می شود کافی می داند، شهردار اما پیش از این از کمبود ظرفیت گرم خانه در زمستان گفته بود که کفاف تمام متکدیان سطح شهر و افرادی را که در تقاطع ها اقدام به دستفروشی می کنند، نمی دهد و آن را دلیلی برای عدم گردآوری جدی آنان اعلام کرده بود.

چه افرادی در گرم خانه نگهداری می شوند؟

عبادی در پاسخ به این سوال که چند دسته افراد در این مرکز نگهداری می شود می گوید: یک دسته کارتن خواب ها و کسانی هستند که بلامکان ان؛، اینها یا خودشان مراجعه می کنند و یا توسط گشت های شبانه ما شناسایی و منتقل می شوند و صبح از گرم خانه می روند. دسته دیگر متکدیان هستند و یا بچه های کار و کسانی که در تقاطع ها اقدام به فروش دستمال می کنند که به نوعی تکدی گری محسوب می شود، که باز هم توسط گشت های شهرداری جمع آوری و منتقل می شوند.

سرنوشت افراد منتقل شده به مرکز

وی در مورد این که به محض انتقال چه اتفاقی می افتد، توضیح می دهد: همان ابتدا مشخصات شان را درج می کنیم، پس از استحمام، لباس های یک بار مصرف را دریافت می کنند، شام می خورند و صبح فردا پس از صرف صبحانه، به مرکز بهداشت شهرستان ارجاع داده می شوند تا پس از انجام آزمایش های HIV و هپاتیت و دریافت پاسخ آن، به دادسرا ارجاع داده شوند. برای هر کدام بنا بر وضعیتی که دارند، دادستان تصمیم گیری می کند؛ کسانی که دارای خانه و خانواده هستند با خانواده های شان تماس گرفته می شود، آن دسته که اعتیاد دارند به کمپ های شهرستان یا مراکز ترک اعتیاد مشهد ارجاع داده می شوند و افرادی که مطلقا بی خانمان هستند، که تعدادشان در نیشابور زیاد نیست، به بهزیستی ارجاع داده می شوند.

وی اضافه می کند: هفته پیش کارتن خوابی در حوالی افلاک نما شناسایی شد که به دلیل سن بالا و بلامکان بودن به خانه سالمندان نیشابور فرستاده شد.

وی در پاسخ به این سوال که «آیا شب هایی بوده که به تعداد افراد حاضر در مرکز تخت خواب نباشد؟» می گوید: این طور نیست که هر شب اینجا پر باشد، معمولا شب های سردتر تخت ها پر می شود، عموما تخت یا تجهیزات کم نمی آوریم؛ ولی شبی بوده که 15 نفر را یک جا نگهداری کرده ایم یا یک شب با گزارش شهروندان، 20 نفر را که در خرابه ای حضور داشتند، یک مرتبه جمع آوری کرده و به اینجا آوردیم.

مسئول مرکز می افزاید: در شش ماهه اخیر، 107 نفر در مرکز تعیین وضعیت شده اند و دیگر در سطح شهر نیستند.

می گویم بر اساس آزمایش هایی که گرفته شده، چه درصدی از این افراد اعتیاد دارند؟ می گوید: این ها اکثرا معتاد اند، کسی که سالم باشد به کارتن خوابی روی نمی آورد؛ وقتی مصرف شان بالاتر از درآمدشان می شود، به جمع کردن ضایعات و سپس تکدی گری روی می آورند.

عبادی در پاسخ به این سوال که «خانه سبز، که گاهی در سخنان مسئولان از آن به عنوان مرکزی برای نگهداری این افراد یاد می شود، کجاست؟» می گوید: همین جا را می گویند، در زمستان به دلیل وجود بخاری و ارائه خدمات اسم ش می شود «خانه سبز»! وی شماره تماس مرکز پیام شهرداری را برای اطلاع رسانی شهروندان از وجود این افراد آماده پاسخگویی اعلام می کند و اضافه می کند: گشت های مرکز در شب های زمستان هر شب از ساعت 9 تا 12 شب و صبح زود در سطح شهر اقدام به گشت زنی می کنند، اگر یک شب گشت زنی نداشته باشیم و یک نفر گزارش وجود یک متکدی در معابر را بدهد، باید پاسخ دهیم.

وی در این مورد که آیا متکدیان به هنگام جمع آوری، مقاومت هم می کنند یا خیر؟ می گوید: بله، گاهی مقاومت هم می کنند. در مورد افراد پر خطر، مرکز 110 نیروی انتظامی همراهی می کند. به هر حال شما در نظر داشته باشید کارتن خوابی که فکر می کنم کسی حاضر نباشد با وی تماسی برقرار کند یا حتی نگاه ش کند، توسط نیروهای شهرداری جمع آوری می شود و این سختی کار همکاران ما را می رساند.

سعی می کنم زیر نگاه های مسئولان مرکز، با سه فرد حاضر در مرکز گفتگو کنم. احتمالا از حضور ما خبر داشته اند، اما حالت مبهوت و بی تفاوت آنان حاکی از این است که برخی پرسش ها و نیز پاسخ های آن ها نمی تواند قابل استناد و اعتنا باشد، این فکر که ورود ما چه اهمیتی برای آنان داشته و یا چه تفکیکی بین خبرنگار و مسئول مرکز برای بیان گفته ها و ناگفته ها قائل می شوند و یا اصلا حرفی برای گفتن دارند یا نه، مانع گفتگویی با نتیجه مطلوب می شود. حتی این که چه چیزی آنان را به این مرکز کشانده نیز چندان محل پردازش این گزارش نیست. درست مثل فضایی که با همه کمبودها، برای بازدید از آن باید هماهنگ می شد، وجود نوعی تصنع در رفتارها و فضا، برای خبرنگاری که به قصد دریافت گزارشی آزادانه و بی طرفانه مراجعه کرده، آزاردهنده است.

در عین حال با خانم مسن هم کلام می شوم، با وجود این که مسئول مرکز شام شب های گرم خانه را «جوجه کباب» و «کباب کوبیده» اعلام می کند، این خانم در پاسخ به این پرسش صادقانه می گوید: «دیشب کوکو خوردم» و در پاسخ به این که «آیا دیشب در مرکز حمام کردید؟» می گوید: بله. سپس در مورد این که چرا به این مرکز آورده شده می گوید: «دو تا بچه دارم، مجبورم گدایی کنم.» خانم میانسال اما مغموم سرش را به زیر انداخته و از هم کلام شدن اجتناب می کند.

گرچه سعی بر آن بود که گزارش با نگاهی بی طرفانه و در عین حال انتقادی، حاوی کلیه موارد مربوط به مرکز فوق باشد و معلوم نیست در واقعیت تا چه حد کامل است، اما نباید از نظر دور داشت که فراهم آوری چنین مرکزی با تمام نقایص، از نبودن آن بهتر است؛ برای افرادی که خانمان شان معابر عمومی و فرش زیر پای شان تکه ای کارتن و محل ارتزاق شان عنایت های مردمی است، به ویژه در شب های سرد زمستان که کمتر می توان بیرون از خانه یا اتومبیل تاب آورد.

اما شاید بزرگ ترین نقیصه ای که در این گزارش متوجه آن شدم، فقدان مداخله های درمانی، اجتماعی و به ویژه روان درمانی در مورد جمع آوری شدگان در این مرکز بود. تقریبا کسی پیگیر وضعیت افراد پس از خروج از مرکز نیست؛ چه آن ها که به مراکز ترک اعتیاد فرستاده می شوند، چه کسانی که تحویل کس و کارشان داده می شوند. شاید بهتر باشد شهرداری علی رغم همه زحمتی که برای ساماندهی این افراد متحمل می شود، با کمک دیگر دستگاه ها و نیز تشکل های مردم نهاد، گردش کاری ویژه برای بازیابی اجتماعی بی سرپناه ترین افراد جامعه تهیه کند. شاید آن وقت این خانه هم واقعا «سبز» شود.