بچه ها؛ «ما» شرمنده ایم! رضا مهرداد اجازه دهید کمی به عقب برگردیم. زمانی که هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود و مساجد علاوه بر مرکز نشر آموزه های اسلامی، کانونی برای آزادی خواهی، عدالت طلبی  و مبارزه برای تغییر به حساب می آمدند. در آن روزگار گفتمان غالبِ مساجد و منابر، گفتمان رافت، گذشت، […]

بچه ها؛ «ما» شرمنده ایم!

رضا مهرداد

اجازه دهید کمی به عقب برگردیم. زمانی که هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود و مساجد علاوه بر مرکز نشر آموزه های اسلامی، کانونی برای آزادی خواهی، عدالت طلبی  و مبارزه برای تغییر به حساب می آمدند. در آن روزگار گفتمان غالبِ مساجد و منابر، گفتمان رافت، گذشت، مهربانی و مروت و جوانمردی بود. در موعظه و منبرها به درستی بیشتر بر لزوم رعایت «حق الناس» از جمله «حرمت مال یتیم» تاکید می شد. «بیت المال» هم حق الناس محسوب می شد و برای «زنهار» دادن مردم و بیان اهمیت آن، بسیار ی از خطبا داستان حضرت «امیر» و طلب سهم بیشتر از «بیت المال» توسط برادرش«عقیل» را بیان می کردند.

هر چند در گاهِ پیروزی انقلاب، نویسنده ی این سطور سن زیادی نداشت اما به جرات می توانم ادعا کنم که گفتمانِ«رحمت» و شفقتِ» اسلامی و نیز توصیف  های «دقیق» و فراوانی که «اهلِ منبر»،«وعاظ» و «اندیشمندانِ» اسلامی از ویژگی های سیره و روشِ «پیامبر رحمت» و امامِ«حکمت و خرد» به عنوان الگوهای عملی «حاکم اسلامی» داشتند نقش بی همتایی در گرایشِ مردم و به ویژه جوانان به مبارزه علیه ظلم و فساد داشت.

پس از پیروزی انقلاب و به ویژه تا مقطع پایانِ جنگ بر این ارزش ها تاکید فراوانی می شد و علاوه بر کنترل های بیرونی، مردم و به ویژه صاحبانِ قدرت و مسئولیت عمدتا بر پایه ی ارزش های دینی و اخلاقی بر «گذشت»، «رافت» و «بزرگ منشی» در حوزه ی روابط انسانی و نیز  «حرمتِ» مالِ مردم پای بند بودند و رعایت می کردند. خوب به یاد دارم یکی از نزدیکان م که در جنگ از ناحیه ی زانو به شدت آسیب دیده و برای مدت طولانی از کار افتاده بود، حتی  حاضر به دریافت «حقوق» برای تامین نیازهای اولیه ی زندگی روزمره ی خود نبود.

اما به نظر می رسد با پایان جنگ به تدریج معادلات  در حوزه ی«گفتمانی» برای برخی صاحبان قدرت عوض شد و گفتمانِ مبتنی بر «گذشت» و «رحمت» جای خویش را به گفتمانِ «غلبه» به هر «شکل» و هر«قیمت» داد. به نحوی که بعضی به خود اجازه دادند برای از میدان خارج کردن رقیب در حوزه های سیاسی، اجتماعی، اداری و حتی اقتصادی، از ابزارها و روش هایی استفاده کنند که حتی در ممالک غیر دینی غربی مذموم شمرده می شود.

در حوزه ی روابط اقتصادی نیز در نزد برخی از مسئولین به تدریج بیت المال به «مال البیت» تغییر جایگاه داد و اختلاس از « 123 میلیارد تومان» در سال 1374 خورشیدی دولتِ هاشمی رفسنجانی به «3000هزار میلیارد تومان» در سال 1390 یعنی در عصر «پاک دست ترین» دولتِ تاریخ ایران! رسید. علاوه بر این موارد در عصر «معجزه ی هزاره ی سوم» فساد به تدریج برخی ساختارهای جمهوری اسلامی را تحت تاثیر قرار داد و به اصطلاح «فساد سیستماتیک» شد و «لباس قانون» پوشید. همان فساد خطرناکی که باعث شد نخست وزیرِ کناره جُسته ای که دولت ش جنگ را با کمترین فشار بر مردم مدیریت کرد، بر خود فرض بداند تا در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شود تا شاید حضورش در قدرت مانعی شود بر عمیق تر شدن این فساد.

اگر بخواهیم خیلی سربسته و موجز، «قانونی شدن فساد» را معنا کنیم شاید یکی از مصداق های مهم آن قانون بودجه ی سالانه ای باشد که هر سال از طرف دولت برای تصویب به مجلس ارائه می شود. به زبان ساده قانون بودجه ی سالانه در بخش درآمد و هزینه ها  دارای ردیف هایی است که معین کننده ی منبع و مقدار درآمد و یا محل و مقدار هزینه است.

قانونی شدن فساد یعنی این که از بودجه یا همان «بیت المال» مبالغی در اختیار فرد یا افراد یا نهادهایی قرار گیرد که عمدتا کارکرد معین و مشخصی ندارند و به جایی هم «حساب» پس نمی دهند. در سال گذشته ردیف های غیر محرمانه و عمدتا هزینه ای بودجه به لطف عصر ارتباطات و « فضای مجازی» و با «تدبیر دولت» در اختیار عموم قرار گرفت که توضیح دهنده ی این ادعاست.  به اعتقاد نویسنده ادامه ی حیات فضای مجازی و آشکار سازی برخی ردیف های بودجه از خدمات و تدابیر عاقلانه ی دولت روحانی به حساب می آید که از قضا بابت آن هزینه های زیادی پرداخته است.

اما آنچه در روزهای اخیرانگیزه من شد تا  این سیاهه را  قلمی کنم  و باعث شد تا ساعت ها  به آن بیاندیشم و پیرامون اش بنویسم، سخنان اسحاق جهانگیری بود که در میان انبوه اخبار رنگارنگ این روزها خیلی به چشم نیامد و مثل بسیاری از خبرها از کنارش گذشتیم. جهانگیری در این سخنان خود واژگان کلیدی را به کمک می گیرد که در پسِ هر یک دنیایی از معنا و به ویژه «رانت» و در نتیجه «فساد» نهفته است که حیرت انگیز می نماید.

البته  این هشدارها امروزی نیست تا آنجا که  احمد توکلی ، نماینده ی سابق مجلس و فعال سیاسی،  نیز در سال 1395 در برنامه ی تلویزیونی «دست خط» هشدار می دهد که فساد می تواند جمهوری اسلامی را نابود کند.

این سخنانِ اقای معاون اول را با دقت بیشتری با هم مرور می کنیم:

«معاون اول رئیس‌جمهوری با بیان اینکه بودجه ی  دولت به «گوشت قربانی» تبدیل شده و هر کس مرکز مطالعاتی، دانشگاهی یا کاری دارد از بودجه دولتی استفاده می کند، تصریح کرد: برخی با نفوذی که در ریاست جمهوری، سازمان برنامه و بودجه یا مجلس در گذشته داشتند، امروز تبدیل به عضوی از بودجه کشور شده اند، به طوری که بودجه آنان اگر در ابتدا یک میلیارد بود، بعد به پنج میلیارد و در حال حاضر تا ۲۰ میلیارد افزایش پیدا کرده است و این در حالی است که قرار نبود آنها از دولت بودجه بگیرند، هرچند اشکالی هم وجود ندارد ولی اقدام آنان اراده دولت و نظام نبوده است.

وی افزود: این همه دانشگاه در کشور وجود دارد، قرار نبود فردی دانشگاهی راه اندازی کند و بودجه کمکی بگیرد. همچنین بسیاری از این شوراها که در کشور وجود دارد، ابتدا محدود بودند، ولی بعضی از آنها امروز دبیرخانه هایی دارند که بودجه‌های شان چند ده میلیاردی است.

جهانگیری ادامه داد: اصلاح ساختار یعنی این که این موارد حذف شود، به هرحال مسائلی که در شرایط عادی نمی توان انجام داد ولی در شرایط سخت امکان پذیر است، اما اگر دولت یکی از آنها را حذف کند سر و صداها بلند خواهد شد و به دولت خواهند گفت که کوتاه بیاید.

وی افزود: ده‌ها دستگاه موازی در کشور درست شده و همه بودجه بگیر دولت شده اند اما کشور و بودجه تحمل این همه دستگاه موازی را ندارند. بودجه کشور کلان است و فروش نفت نیز کاهش یافته است. در حال حاضر رقم بودجه بیش از ۴۰۰ هزار میلیارد تومان است که بخش عظیمی از این بودجه به مسیرهایی رفته که بازدهی آن محدود است.»

تعبیراتی مثل: «گوشت قربانی»، «نفوذ در  دولت و  مجلس»، «حذف»، «سرو صدام، «دستگاه موازی»، «بودجه بگیر»، «بازدهی محدود» همه و همه  که در سخنان جهانگیری وبعضی دیگر  اشاره شده است، حکایت از غلبه ی تفکر «مال البیت» دارد. اینجاست که باید نگران بود؛ باید هشدار داد؛ باید تدبیر کرد؛ باید باور کرد که «چاره ی کار ساز» برای مبارزه با فسادِ قدرت «میدان دادن» به رسانه هاست. میدان اضافی نه؛ به رسمیت شناختن حقوق رسمی رسانه ها و استفاده از ظرفیت آنان برای مبارزه با این انگل ها.

اگر رابطه ی کشور با فساد به درستی تبیین نشود و تدبیری قاطع برای پایان دادن به این موضوع اندیشیده نشود. باید با صدای بلند  به آنان که خالصانه مبارزه کردند، مظلومانه جنگیدند و به ویژه خطاب به فرزندان خودمان بگوییم: بچه ها! ما شرمنده ایم که نتوانستیم موریانه ی فساد را براندازیم.