فتح بابل، سرفصل تاریخ ایران و جهان است چرا باید درباره بنیانگذار هخامنشی سخن بگوییم؟ این پادشاه و سلسلهای که بنا نهاد چه چیزی به ما ایرانیان عرضه میکند؟ زمانی که ایرانیان با فرمانروایی کوروش بابل را فتح کردند؛ و آن زمان حول و حوش 500 ق.م است . این فتح گرفتن یک شهر یا […]
فتح بابل، سرفصل تاریخ ایران و جهان است
چرا باید درباره بنیانگذار هخامنشی سخن بگوییم؟ این پادشاه و سلسلهای که بنا نهاد چه چیزی به ما ایرانیان عرضه میکند؟ زمانی که ایرانیان با فرمانروایی کوروش بابل را فتح کردند؛ و آن زمان حول و حوش 500 ق.م است . این فتح گرفتن یک شهر یا کشور معمولی نبود، سرفصل بزرگی در تاریخ ایران، تاریخ شرق و تاریخ جهان بود. فتح بابل از سوی ایرانیان زمانی است که اساسا تاریخ جهان وارد مرحله جدیدی شده است. حال نکتهای که باید به آن توجه کنیم این است که در دوره مورد بحث، جمعیت ایرانی از یک جمعیت کوچک منطقهای و کشور ایران از یک سرزمین محدود منطقهای تبدیل به جزئی از تاریخ جهانی شد که این خود نکته مهمی است، زیرا در ساختن تاریخ جهانی همه ملتها و اقوام به یک اندازه سهم ندارند و با فتح بابل، ایران و ایرانی فرصتی پیدا میکند تا به عرصه تاریخ جهانی وارد شود.
چهرهای که غرب از کوروش ترسیم کرد
حتی اگر بخواهیم به ایران خارج از محدوده دوره محوری تاریخ نگاه کنیم، مردم ایران فارغ از قومیتهای متعددی که این سرزمین را ساخته، زبانهای فراوانی که در آن وجود داشته است، مجموعه جدیدی را ساخته که نام آن ایران است. (اگرچه ممکن است با این نام در آن زمان شهرتی نداشته اما مستنداتی درباره این نام وجود دارد) ایران در آن زمان به گونهای شناخته میشود که پیش از این وجود نداشته و یک شناسنامه جدید برای ایران و ایرانی صادر میشود که پیش از آن وجود نداشته و پس از آن همیشه پایدار بوده است. همیشه پیرامون بنیانگذار سلسله هخامنشی مانند هر شخصیت تاریخی مهم دیگری، حب و بغضهایی وجود داشته؛ به طوری که افسانههایی در تایید و داستانهایی در رد وی گفته شده است اما جالب اینکه از سده 15 میلادی در دنیای غرب چهرهای از کوروش ترسیم و تصویر میشود که تقریبا دست نخورده باقی میماند و به ما میرسد. البته توجه به این نکته بسیار مهم است که این تصویر چگونه به ایران میرسد؟ یادمان باشد که در تاریخنگاری سنتی ایرانیها کوروش چندان شناخته شده نیست. منظوراز تاریخنگاری سنتی آن چیزی است که تاریخ ملی به ما عرضه میکند؛ تاریخنگاری که متنهایی از نوع سدههای نخستین اسلامی تولید و این شیوه تا قبل از مشروطه نیز رواج پیدا میکند.
کوروش نگاهی انسانی به دشمنانش داشت
جهانی که کوروش گشاده، آسیا را دربرمیگیرد در حالی که وی نتوانست مرزهای اروپا را در هم بشکند و به آفریقا نیز دست پیدا نکرد. اگرچه جانشینانش توانستند بخشی از اروپا و آفریقا را فتح کنند. با این حال بنیانگذار هخامنشیان فاتحی کشورگشاست و همان طور که در کتاب شناخت «کوروش، جهانگشای ایرانی اشاره شده اهل تسامح و مداراست. خلق و خویی که در میان سرداران و فاتحان آن زمان وجود نداشت اما کوروش دارای سیاست اخلاقی بود . پادشاهی که از مردمان برده نمیساخت و نگاهی انسانی حتی به دشمنانش داشت. در میان شخصیتهای بزرگ جهان باستان سه شخصیت کوروش، اسکندر و ژولیوس سزار وجود داشتند که در میان این سه تن، دو سردار اروپایی بسیار مشهورند اگرچه دارای هیچگونه سیاست اخلاقی نبودند اما از اخلاق سیاسی بهره میبردند. مقایسه اخلاق این سه سردار موجب روشن شدن وجه اخلاقی بیشتر کوروش می شود. همانقدر که کوروش در دنیای غرب شناخته شده است در کشور ما ناپیداست! به عبارتی بنیانگذار سلسله هخامنشی مکتوم است و چندان از وی سخن گفته نمیشود و در دنیای سیاست نیز اهمیتی به فاتح بابل نمیدهند! زیرا حساسیتهای خاصی بر این چهره وجود دارد اما شخصیت کوروش بر سلسله هخامنشی سایه انداخته است؛ نکتهای که مولف آنرا گوشزد میکند اما شرح نمیدهد که این سایه روشنها چگونه هخامنشیان را در برگرفته است؟
بنیانگذار سلسله هخامنشی، کشورگشای استراتژیست
کوروش پس از این که سه امپراتوری (ماد، لیدی و بابل) را سرنگون کرد، شروع به ایجاد مرزهای دفاعی استراتژیک کرد. به همین دلیل باید گفت بنیانگذار سلسله هخامنشی یک کشورگشای استراتژیست بود. اگر به مرزهای امپراتوری ایجاد شده دقت کنید، میبینید که از شمالشرقیترین نقطه آسیا آغاز و به شمالغربیترین نقطه آسیا میآید. در این وسعت رودخانه سیحون، دریای خزر، تنگه داردانل، دریای سیاه است و از شرق رودخانه سند، در جنوب دریای عمان و رود فرات و در غرب دریای اژه، دریای مدیترانه و مرمر دیده میشود. اثر رضا ضرغامی را چند نکته از سایر نوشتههایی که درباره کوروش نوشته شده، متمایز میکند. نخست اینکه کتاب جامع و هدفمند است؛ با وجود اینکه گاهی در متن پرشهای طولانی به دوران بعد از کوروش وجود دارد اما مولف هدف را گم نمیکند و با مهارت برمیگردد و باز از کوروش سخن میگوید.
ردی از ناسیونالیسم در اثر ضرغامی وجود ندارد
مولف کتاب «شناخت کوروش، جهانگشای ایرانی» تلاش کرده تا در روایت کوروش از جانبداری پرهیز و بیطرفی را رعایت کند. انصافا ردی از ناسیونالیسم در این اثر وجود ندارد. مطالب منطبق بر منابع است و بیش از 1500 منبع در کتاب منعکس شده که این میزان مراجعه به منابع کار طاقتفرسایی است. همچنین کتاب از غرور ملی دور شده و تلاش کرده است که تصویر کوروش را بدون بزرگنمایی ارائه کند و…
بررسی و نقد کتاب «شناخت کوروش، جهانگشای ایرانی» تالیف رضا ضرغامی و برگردان عباس مخبر با سخنرانی دکتر روزبه زرینکوب (دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران)، دکتر اصغر محمودآبادی (استاد گروه تاریخ دانشگاه اصفهان) .
تلخیص : جواد حسینی