خاطرات تاج السلطنه از سفرهاي فرنگ مظفرالدين شاه
خاطرات تاج السلطنه از سفرهاي فرنگ مظفرالدين شاه

تاج‌السلطنه دختر ناصرالدين شاه و خواهر مظفرالدين شاه دختري نسبتاً درس‌خوانده‌اي بود که دوست داشت زندگي متفاوتي داشته باشد. او در کتاب خاطرات خود، گزارشهاي تاسف برانگيزي از روحيات برادر تاجدارش حکايت کرده که خواندني است. او آورده است: «در اين ايام، صحبت مسافرت برادرم به فرنگستان بود و مشغول مذاکره استقراضي بودند. به سرعت […]

تاج‌السلطنه دختر ناصرالدين شاه و خواهر مظفرالدين شاه دختري نسبتاً درس‌خوانده‌اي بود که دوست داشت زندگي متفاوتي داشته باشد. او در کتاب خاطرات خود، گزارشهاي تاسف برانگيزي از روحيات برادر تاجدارش حکايت کرده که خواندني است.

او آورده است:

«در اين ايام، صحبت مسافرت برادرم به فرنگستان بود و مشغول مذاکره استقراضي بودند. به سرعت تمام پول مملکت و ذخيره‌هاي پدر را از پول و جواهر، برادرم به مصرف رسانيده و در مدت يک سال، تمام نوکرها و اجزاي لات او داراي پارک و عمارت و پولهاي گزاف شده بودند و اين بدبخت، مال ملت بيچاره را در ميان ده دوازه نفري تقسيم کرده بود.

بالاخره با اقدامات مجدانه و بي‌غرضانه و خالصانه و صميمانه اتابک اعظم يک وجه گزافي از خارجه قرض و مسافرت فرنگ تهيه شد و اين‌جا، اين اتابک اعظم، شخص اول مملکت، ايران‌پرستي و صداقت خود را به درجه اکمل به مورد بروز و ظهور گذاشت. يک مبلغ گزافي از اين استقراض فايده برد و مابقي را هم سايرين نوش‌جان کردند!»

«در اين مسافرت قصه‌هاي عجيب نقل مي‌کنند. از آن جمله خريد درختهاي قوي هيکل است که به مبلغ زياد ابتياع کرده و با زحمت فوق‌العاده و کرايه زياد، مي‌فرستند و تمام به سرحد نرسيده، خشک مي‌شوند. باز لوله‌هاي آهني است که به وفور مجسمه‌هاي بزرگ، اسبابهاي بي‌ربط که تمام در فرح‌آباد عاطل و باطل افتاده است. مخارج گزافي براي ياري و عمل کردن حسام‌السلطنه و صديق‌الدوله و هرزگيها و مخارج گزاف سوئيت. بالاخره پس از اين که ميليونها به مصرف رسيد، خيلي به طور احمقانه مراجعت کردند و از تمام اين مسافرت، حاصل و نتيجه‌اي که براي ايرانيان به دست آمد مبالغي گزاف قرض، بدون اين که در عوض يک قبضه تفنگ يا يک دانه فشنگ براي استقلال و نگاهداري اين ملت بيچاره آورده باشد، يا يک کارخانه يا يک اسباب مفيدي براي ترقي و تسهيل زراعت يا فلاحت يا ساير چيرهاي ديگر.»

تاج‌السلطنه درباره سفر دوم برادر خود نيز اظهارنظر مي‌کند:

«امروز که روز پنجشنبه است صبح رفتيم آب خورديم. پس از آن آمده قدري گردش کرديم. چون يک قدري از آب ما مانده بود، دوباره رفته خورديم. پس از آن آمده در يک قهوه‌خانه نشسته جايي خورديم. بعد از آن پياده به منزل آمديم. فخرالملک و وزير دربار آنجا بودند. قدري گوش فخرالملک را کشيده سر به سر وزير دربار گذاشتيم. پس از آن وزير دربار تلگرافي به ما داد که در آن تفصيل عمل کردن بواسير آقاي صديق‌الدوله بود و خيلي خوشحال شديم. ناهار خورده استراحت کرديم. چون شب جمعه بود، آقا سيدحسين روضه خواند ما هم گريه کرديم. نماز اذا زلزلت خوانده خوابيديم.»

درباره مسافرت سوم هم باز تاج‌السلطنه با طنزي تلخ و کوبنده و طعن و هزلي گزنده مي‌نويسد:

«از اين مسافرتهاي شاه قصه‌هاي قشنگي شيوع پيدا کرد. از جمله اميربهادر که رئيس کشيک‌خانه و جزو «سوئيت» شاه بود، روزي در لگن، در زير تخت «رنگ و حنا» درست کرده و به ريش و سبيل خود مي‌بندد. همين قسم شب را با رنگ و حنا مي‌خوابد و تمام ملافه[ملحفه] تخت‌خواب را آلوده مي‌کند. صبح برخاسته مي‌رود يکي از حوضهاي بزرگ بناي شست و شو را مي‌گذارد. فوراً مستحفظين آنجا جمع شده، حوض را خالي کرده، دوباره آب مي‌اندازند.»

«قهوه‌چي شخصي داشته است. قليان مي‌کشيده ترشي سير همراه خودش برده بود. سر ميزهاي رسمي مي‌خورده است و در هر مهمانخانه‌اي که مي‌رفته است، ناچار تمام اتاقهاي جنب اطاق شخصي او را دود داده و ساير سوئيت‌ها هم همين قسمها مفتضح ليکن قدري کمتر»

«در اين وقتي که هر کس به فکر خود بود و به هر قسمي بود قطعه مملکت را ويران مي‌نمودند، برادر تاجدار من هم مشغول کار خويش بود. شبانه خودش را صرف حرکات بيهوده مي‌نمود و در خواب غفلت عميق غرق بود. از جمله گردي از انگلستان با خود آورده بود که به قدر بال مگسي اگر در بدن کسي يا رختخواب کسي مي‌ريختند تا صبح نمي‌خوابيد و مجبور بود اتصال بدن خودش را بخاراند. دو من از اين گرد آورده و اتصال در رختخواب عمله خلوت مي‌ريخت، آنها به حرکت آمده، حرکات مضحک مي‌کردند و او مي‌خنديد. مسافرت اروپايي برادر من شبيه به مسافرت پطرکبير است و همان نتايجي که او برد، اين برعکس برد.»

منبع: «يادداشتهاي ملک‌المورخين و مرآت‌الوقايع مظفري»، نوشته عبدالحسين خان سپهر، انتشارات زرين، پاييز