تنظيم : جواد حسيني از تکاپوي امنيت شهرها در عصر صفوي و قاجاريه تا سلب آزادي مدني از قديم به اداره امور شهر و حفظ نظم و امنيت آن اهميت بسيار داده مي شد و اين امر طي تاريخ و در ضمن دورههاي مختلف تحول و تکامل يافت و در دوره صفوي به حد کمال […]
تنظيم : جواد حسيني
از تکاپوي امنيت شهرها در عصر صفوي و قاجاريه تا سلب آزادي مدني
از قديم به اداره امور شهر و حفظ نظم و امنيت آن اهميت بسيار داده مي شد و اين امر طي تاريخ و در ضمن دورههاي مختلف تحول و تکامل يافت و در دوره صفوي به حد کمال رسيد. در آن عصر شهرها و بلاد به وسيله صاحب منصباني چون« بيگلربيگي»، «کلانتر»، «داروغه»، «کدخدا»، «ميرعسس»، «شحنه»، «گزمه» و… اداره مي شدند.
اين درجه داران بر اساس قوانين مدوني که براي تعيين وظايف و حدود اختيارات هريک از ايشان وضع شده بود، امور نگاهباني، حراست و پاسداري و قضايي هر شهر را برعهده داشتند. اين راه و رسم و آن مناصب به دوره قاجار رسيدند.سازمان امنيتي و انتظامي اوايل قاجار با کم و بيش اختلافي، همان سازمان اعصار قبل و بخصوص عصر صفوي بود. در دوره قاجاريه به نيروي انتظامي و امنيتي شهر« قاضي الحاجات» مي گفتند به دليل اينکه هر چند دقيقهاي با فرياد «يا قاضي الحاجات» توجه مردم را جلب ميکردند که مأموران بيدار و هشيار هستند. در سرتاسر ايران اين وضعيت با اندکي اختلاف وجود داشت و در شهرستانهاي کوچک و نواحي مرزي که حکومت مرکزي قدرت و نفوذ کمتري داشت هر کسي که مقتدرتر بود نيروي انتظامي و امنيت را برعهده داشت.در کنار مناصب و مقام هايي مانند داروغه، مير شب، عسس، اين گزمهها بودند که حافظ امنيت بازار و محلات شهر بودند و کار و وظيفه اصلي آنها در شب تعريف ميشد. شب هنگامي که بازارها بسته ميشد، داروغه و گزمهها کار خود را آغاز ميکردند. گزمهها براي اينکه بهتر بتوانند با خطرات احتمالي مقابله کنند، همراه خود سگهاي قوي هيکلي داشتند که بجز مربيانشان هيچ احدي از درندگيشان درامان نبودند و هر جنبندهاي را مورد حمله قرار ميدادند. وجود اين سگها نيز خود زنگ اخطاري بود براي کاسبان و مشتريان بازار، زيرا هنگام غروب اين سگها را در بازار رها ميکردند و پيش از آن نيز شيپوري ميدميدند که مردم آگاه باشند سگها در حال رهاسازي هستند. اين بوق سه بار نواخته ميشد و اصطلاحاً «بوق سگ» ناميده ميشد و کاسبان و مردمان عادي با شنيدن اين بوق براي حفظ جان خود سريعاً بازار را تخليه ميکردند.با بسته شدن بازار، کسي حق عبور و مرور نداشت. نگهبانان در تاريکي و مکانهاي پنهاني بازار مخفي ميشدند تا بهتر بتوانند خلافکاران را دستگير کنند.در بازار تهران رسم ديگري نيز وجود داشت که به کاسبان، بستن و جمعکردن دکان و تخليه بازار را يادآوري ميکرد. البته اين کار تنها خاص بازار نبود و در تمام سطح شهر انجام ميشد.
در نقارهخانه سلطنتي هر روز سه نوبت طبل زده ميشد. چون يک ساعت از شب ميگذشت طبل خبردار را ميزدند، موقع زدن اين طبل گشت ميزدند تا تمام مردم از آن با خبر شوند، دو ساعت از شب گذشته طبل برچين نواخته ميشد، به اين معني که پيشهوران به فکر برچيدن و بستن دکان و بساط خود باشند. در سه ساعت از شب رفته آخرين نوبت طبل بود که «بگير و ببند» ناميده ميشد. بعد از اين طبل همه بايد به خانههاي خود ميرفتند، دروازههاي شهر بسته و ديگر کسي بجز گزمهها و نگهبانان که صدايشان در کوچهها شنيده ميشد، هيچ شخصي اجازه عبور و مرور در کوچه و بازار را نداشت. بعد از اينکه طبل بگير و ببند زده ميشد گزمهها وظيفه داشتند هر شخصي را که در کوچه و بازار ميبينند دستگير کنند و تحويل داروغه بدهند. سرگزمه سراسر بازار را تحت نظارت خود ميگرفت و گزمهها از تمام آنچه در بازار بود، اعم از اجناس کمارزش بازار کهنهفروشان يا جواهرات گرانقيمت راسته زرگرها مراقبت ميکردند.
عبور و مرور در شب به «اسم شب» احتياج داشت که فقط داروغه و اجزايش (گزمهها، شبگردان و…) از آن اطلاع داشتند. اسم شب به افرادي داده ميشد که اطمينان کامل وجود داشت در محوطه ارگ ساکن هستند. اگر در ساعات غيرمجاز کسي به گزمهها و ديگر نگهبانان برخورد ميکرد بايد اسم شب را بيان ميکرد تا اجازه عبور مييافت، ندانستن اسم شب برابر بود با دستگيري و زندان.نگهباني و حفاظت در شهر تنها به روي زمين محدود نميشد. به دليل اينکه بازارها سرپوشيده بودند و امکان داشت فردي بخواهد از روي پشتبامها حرکت کند، عدهاي از گزمهها روي بام بازار به گشتزني ميپرداختند و براي اينکه همديگر را تشخيص دهند با صداي يا قاضيالحاجات يا اوراد ديگر به هم نداي آشنايي ميدادند.
اما نکته مهم اينکه بعد از آغاز دوره مدرن ، برخي از حکومت ها ، به نام برقراري امنيت، آزادي مدني را به مسلخ برده و حريم فردي افراد را مورد تجاوز قرار داده اند … برقراري امنيت يک خواست اجتماعي مي باشد ؛ اما اگر حکومت ها به بهانه ي برقراري امنيت اجتماعي ، حريم خصوصي افراد را مورد تعدي قرار دهند چه بايد کرد ؟؟؟
منابع:
تفرشي، سيد مرتضي (1362) نظم و نظميه در دوره قاجاريه، تهران، انتشارات يساولي
شهري، جعفر. (1371) گوشهاي از تاريخ اجتماعي طهران قديم، ج 2، تهران، انتشارات معين