نخست وزيري که سرمايه اش مردم بود … 14 و 29 اسفند يادآوري زندگاني مردي است که با تمام فرازو فرود، قوت وضعف و خطا يا اشتباهاتش، ايراني ميتواند درعين اذعان به ضعف يا کاستي ازسوي مصدق در دل وجان خود به او ببالد و با غرور خاصي بگويد که: آري دولتمرد شريف و پاکدست […]
نخست وزيري که سرمايه اش مردم بود …
14 و 29 اسفند يادآوري زندگاني مردي است که با تمام فرازو فرود، قوت وضعف و خطا يا اشتباهاتش، ايراني ميتواند درعين اذعان به ضعف يا کاستي ازسوي مصدق در دل وجان خود به او ببالد و با غرور خاصي بگويد که: آري دولتمرد شريف و پاکدست و صديق هم، تاريخ ايران دارد
ملي شدن نفت در داخل ايران
« به نام سعادت ملت ايران و به منظور کمک به تأمين صلح جهاني، امضاکنندگان زير پيشنهاد مي کنيم که صنعت نفت درمناطق کشور بدون استثنا ملي اعلام شود، يعني عمليات اکتشافي، استخراج و بهرهبرداري در دست ملت ايران قرار گيرد «.
اين پيشنهادي بود که فراکسيون اقليت مجلس به رهبري دکتر محمد مصدق به کميسيون نفت داد و کميسيون نفت به ناچار آن را تصويب کرد تا به صحن علني مجلس شوراي ملي برود. پيش از اين يعني شش سال قبل نيز دکتر مصدق در جلسه يازدهم آذر 1323 ه.ش ضمن تشريح تز «موازنه منفي» خود طرحي تاريخي را به مجلس تقديم کرد که دادن هرگونه امتياز به دول خارجي را ممنوع و متخلفان را به مجازات محکوم ميکرد. اين طرح که زمينه ساز طرح ملي شدن صنعت نفت بود با وجود مخالفت حزب توده و نمايندگان حامي آن بلافاصله به تصويب نمايندگان رسيده بود. پس از تصويب پيشنهاد ملي شدن نفت درکميسيون نفت، اين پيشنهاد در 24 اسفند 1329 به تصويب نمايندگان مجلس شوراي ملي رسيد و در 29 اسفند نيز مجلس سنا آن را تأييد کرد و بدين ترتيب صنعت نفت ايران پس از نزديک به نيم قرن از کشف نفت در ايران ملي شد. از زمان تصويب طرح ملي شدن صنعت نفت در کميسيون نفت تا پايان نخستوزيري دکترمصدق دورهاي از تلاطم و بحران و اوج وفرود جامعه ايران را دربرگرفت که چونان خوابي آشفته ميماند…
نخستوزيري مصدق
در روز پنجم ارديبهشت 1330 کميسيون نفت طرح 9 مادهاي طرز اجراي ملي کردن صنعت نفت (خلع يد) را تصويب کرد و روز 7 ارديبهشت نيز با استعفاي حسين علا از نخستوزيري، جمال امامي از نمايندگان مخالف دکترمصدق با فرض اينکه مصدق پيشنهاد نخستوزيري را او رد خواهد کرد به مصدق پيشنهاد قبولي پست نخستوزيري را داد و مصدق نيز که درصدد به سرانجام رساندن تصويب نامه ملي شدن نفت بود بلافاصله پيشنهاد نخست وزيري را پذيرفت .
برنامه نخست وزيري دکتر مصدق
دکتر مصدق دو وظيفه مهم براي خود در پذيرش مسئوليت نخستوزيري تعريف کرده ابود:
1- اجراي قانون ملي شدن صنعت نفت در سراسر کشور و تخصيص عوايد حاصله از آن به تقويت بنيه اقتصادي کشور
. 2- اصلاح قانون انتخابات مجلس شوراي ملي و شهرداري ها.
پيش بردن برنامه ملي شدن صنعت نفت در خارج از ايران
روز 29 خرداد 1330 دکتر مصدق طي پيامي به مردم ايران اطلاع داد که چون پيشنهادهاي هيأت نمايندگي شرکت سابق منافي با ملي شدن صنعت نفت بود مورد قبول قرارنگرفت دستور دادم عمليات اجرايي خلع يد از شرکت نفت صورت گيرد و هيأت مديره موقت شرکت ملي نفت ايران اداره امور نفت را برعهده گرفت .
موفقيت مصدق در شوراي امنيت
دولت انگلستان پس از بينتيجه ماندن مذاکرات شرکت نفت سابق و دولت ايران و تصميم به اجراي خلع يد از سوي ايران به شوراي. شوراي امنيت شکايت کرد و در روز 22 مهر1330 نخستين جلسه رسيدگي به شکايت انگليس برگزار شد. مصدق خود شخصاً براي دفاع از ملي شدن صنعت نفت راهي نيويورک شد. او در نطق خود در شوراي امنيت سازمان ملل اعلام کرد: «دولت ايران، شورا را براي رسيدگي به شکايت انگلستان صالح نميداند، زيرا موضوع اختلاف بين ايران و شرکت سابق يک امر داخلي است که منحصراً رسيدگي به آن در صلاحيت دولت ايران است.» سرانجام شوراي امنيت در 26 مهرماه پيشنهاد نماينده دولت فرانسه را قرائت کرد: «درخواست دولت انگلستان تا اخذ تصميم قطعي ديوان دادگستري بينالمللي در موضوع صلاحيت ارگانهاي سازمان ملل در زمينه رسيدگي به موضوع شکايت ايران مسکوت بماند «.
اين پيشنهاد با اکثريت 8 رأي موافق و يک رأي مخالف (شوروي) و يک رأي ممتنع (يوگسلاوي) به تصويب رسيد.
پيروزي دولت مصدق در
ديوان لاهه
ديوان بينالمللي دادگستري (لاهه) در روز 19 خرداد 1331 براي رسيدگي به شکايت انگلستان از دولت ايران تشکيل جلسه داد. اين بار نيز مصدق خود راهي دادگاه لاهه شد تا از حقوق مردم ايران در آن دادگاه دفاع کند. او در جلسه دادگاه لاهه ضمن دفاع حقوقي از حقانيت ملي شدن نفت ايران هم از جنبه سياسي و تبليغاتي هم از تريبون ديوان دادگستري لاهه استفاده کرد و به تشريح سياستهاي بريتانيا در ايران از قرن نوزدهم تا آن روز پرداخت ..
سپس پروفسور رولن وکيل مدافع ايران به دفاع پرداخت و درنهايت پس از 12جلسه رسيدگي، دادگاه وارد شور شد و در روز 31 تير 1331 رأي ديوان بدين شکل صادر شد.«… ديوان چنين نتيجه ميگيرد که صلاحيت رسيدگي به شکايتي را که دولت انگليس طرح کرده است ندارد و ورود درمسائل ديگري را هم که در صلاحيت ديوان طرح شده است، ضرور نميداند….»
از 14 نفر قاضي، 9 نفربه نداشتن صلاحيت ديوان دادگستري بينالمللي رأي دادند و بدين ترتيب پس از رأي شوراي امنيت، دولت ايران در دادگاه لاهه نيز پيروز شد و در صحنه بينالمللي جايگاه شايستهاي يافت.
اصلاح قانون انتخابات و احياي دموکراسي و مشروطيت
دومين برنامه دولت مصدق که درجهت بسط و تعميق دموکراسي و آزاديهاي قانوني و عدالت اجتماعي تنظيم شده بود عبارت بودند از:
1-کاهش 20 درصد از سهم مالکان و مصرف آن در راه توسعه و عمران روستايي.
. 2-لايحه امنيت اجتماعي براي جلوگيري از اخلال در نظم و امنيت عمومي
3-لايحه جديد انتخابات براي افزايش نمايندگان به 172 نفر.
4-لايحه قانوني بيمههاي اجتماعي کارگران (تأمين اجتماعي) و تأسيس سازمان بيمههاي اجتماعي کارگران که اين سازمان مکلف و متعهد ميشد کمکها و مزاياي مقرر در لايحه را در مورد کارگران و کارمنداني که بيمه ميشدند اعمال کند.
. 5-تصويب و امضاي لايحه استقلال کانون وکلا که نهادي مدني و مستقل در راستاي تحقق عدالت و قانون بود
. 6-برقراري آزادي و حق تجمع و تظاهرات و ميتينگهاي احزاب و جمعيتها و تشکلها
. 7-دفاع از آزادي مطبوعات بهعنوان رکن چهارم دموکراسي و اعلام رسمي ممنوعيت هرگونه برخورد با مطبوعات منتقد
8-مجوز تأسيس بانک صادرات ايران توسط بخش خصوصي.
. 9-تلاش در تحقق اقتصاد بدون نفت
. 10-ملي کردن شيلات شمال در راستاي سياست موازنه منفي و دفاع از منافع ملي
مصدق را چه يک ليبرال دموکرات ملي و ميهن دوست و چه يک سوسيال دموکرات ملي و وطن پرست بدانيم، در اين نميتوانيم ترديد کنيم که او به آزادي و دموکراسي باور قلبي و اعتقادي داشت و در جستوجوي توانمندسازي طبقه ضعيف جامعه ايراني وسوق دادن به سوي طبقه متو سط بود. نگاهي به برنامههاي داخلي و لوايح مصوب او حاکي از آن است که مصدق استقلال در سياست خارجي را از استقلال در آزادي و حق انتخاب هر ايراني در زندگي سياسي واجتماعياش مجزا نميدانست و اين دو برنامه را به موازات هم پيش ميبرد. يکي از بارزترين نمونههاي اين رفتار دموکراتيک و آموزنده دستورالعملي است که به سال 1331 خطاب به شهرباني کل کشور صادر ميکند:
شهرباني کل کشور، در جرايد ايران آنچه راجع به اينجانب نگاشته ميشود، هرچه نوشته باشند و هرکه نوشته باشد به هيچ وجه نبايد مورد اعتراض و تعرض قرار گيرد.
اين دستور که خود بالاترين سند افتخار براي نخستوزير ملي است به مثابه مانيفستي براي نيل به آرمان مشروطه است.او هميشه از ممالک مشروطه ياد ميکرد که: …پادشاه مشروطه آن کسي هست که هيچ کس با اومخالف نباشد و همه مردم با شاه موافق باشند…دخالت در امور مملکت به هيچ وجه به صلاح شاه و مملکت نيست. ممالک مشروطه بايد ازمملکت مشروطه اصلي تقليد کنند که انگلستان است.اگرکسي ديد که پادشاه انگلستان دراين قبيل امور دخالت ميکند، اعليحضرت هم بفرمايند.
دکتر محمد مصدق در حمايت از حقوق اقليت در کشور که رکن اساسي را در نظامهاي مردم سالار ايفا ميکند ميگويد: درهر مملکتي که اقليت آزاد نباشد در مجلس صحبت کند، آن مملکت به هيچ وجه ترقي نميکند. اقليت بايد حرفهاي خود را بزند و مردم قضاوت کنند.
تنظيم : جواد حسيني ،دانشجوي
دکتراي تاريخ