ما «زنان» چرا بايد فيلم ببينيم؟
ما «زنان» چرا بايد فيلم ببينيم؟

فروغ خراشادي چندي پيش، فيلمي ديدم به نام Joy( جوي) ؛ اثر ديويد  او  راسل، با بازي جنيفر لارنس به نقش› جوي ‹ اين فيلم، از زندگي جوي مانگانو اقتباس شده و در ژانر زندگي نامه، درام و کمدي ست. او مادر است، اما مجرد! ( از همسرش جدا شده) ؛ به دليل شرايط زندگي، […]

فروغ خراشادي

چندي پيش، فيلمي ديدم به نام Joy( جوي) ؛ اثر ديويد  او  راسل، با بازي جنيفر لارنس به نقش› جوي ‹

اين فيلم، از زندگي جوي مانگانو اقتباس شده و در ژانر زندگي نامه، درام و کمدي ست. او مادر است، اما مجرد! ( از همسرش جدا شده) ؛ به دليل شرايط زندگي، دست به ابتکار مي زند و جاروي تي شوي خودش را طراحي مي کند. با ابزاري که در خانه دارد، آن را مي سازد و به همه جا، براي فروش محصولش سر مي زند. در نهايت به تبليغ و فروش تلويزيوني جاروي جادويي اش، روي مي آورد؛ زماني که تبليغات رسانه اي، وابسته به جنسيت و پوشش فريبنده ي زنان است، او مثل يک زن خانه دار، مثل يک مادر، مثل خودش, جلوي دوربين مي رود . محو رنگ و لعاب نمي شود، خودش را آن چيزي که نيست، نمايش نمي دهد ! او فقط مي خواهد جارو بفروشد و موفق مي شود.

در اقتصادي تقريبا مردانه، سر بر مي آورد و پس از اولين پيروزي کوچکش،شکست مي خورد!

سرمايه و حمايت خانواده اش را از دست مي دهد، حتي مادربزرگش را…

داغ دار و ورشکسته؛ گريه مي کند، فرياد مي زند، احساس ضعف مي کند اما نا اميد نمي شود؛ آخر او يک زن است و مانند همه ي زنان، عواطف مادري ش در اوج است و همين حس، نيرو محرکه اي مي شود براي از نو برخاستن…

او به کارآفريني مبتکر و مصمم تبديل مي شود که نيازي نيست خودش را پشت نقاب هاي مردانه مخفي کند؛ در سفر اوديسه وارش، بيش از آنچه سختي ها را دريابد، خودش را مي يابد!

نکته ي قابل تامل در اين فيلم، به رغم فيلم هاي هاليوودي، رهايي جوي از تعلقات خاطر و ارتباطات عاشقانه و لمسي ست. بي توجهي او به اين مقوله، نه از سر پرهيزکاري، که از روي هدفمند بودن اوست. جوي براي رسيدن به هدف، وسيله نمي شود، نمي خواهد و نمي پذيرد…

حالا برگرديم به تيتر_ پرسش آغازين!

ما زنان، نيمي از جامعه ايم؛ اما بيش از نيمي از ما، ارتباطات اجتماعي، کم داريم يا نداريم! يا اگر هست، محدود به مجالس عزا و شادي…

انگيزه هايمان در سايه رنگ مي بازد، توانمندي هايمان در ترس ها گم مي شود!

گمان مي کنيم: مادر بودن، زن بودن و معشوق بودن، کافي ست!

خودمان را در لابه لاي سريال هاي ترک، يا لباس هاي ترک از ياد برده ايم.

سفر به درون و رسيدن به خويش را در بقچه ي مادربزرگ پيچيده ايم و کنج گنجه گذاشته ايم…

ما زنان، نياز به تماشاي فيلم هايي اين چنين داريم تا به ياد آوريم که نيمي از جامعه ايم، نيمي از خانواده، نيمي از فرهنگ؛ نيمه ي مهم، فعال و آتيه ساز آن …