از «رستم و سهراب» تا دروغ هاي سياستمداران ( کلبه کتاب )
از «رستم و سهراب» تا دروغ هاي سياستمداران ( کلبه کتاب )

ریحانه مهربانی اين کتاب، متحجران، کشيشان و سياستمداران محترم را با تشخيص استدلال هاي توخالي شان رسوا مي کند! سلام و وقت بخير. ضمن خوشامدگويي اين هفته با معرفي کتابي از ليست پرفروش هاي پايتخت «زني با موهاي قرمز» از يک نويسنده ي نوبليست و کتاب «مغلطه» راهنمايي براي درست انديشيدن در خدمت شما هستم. […]

ریحانه مهربانی

اين کتاب، متحجران، کشيشان و سياستمداران محترم را با تشخيص استدلال هاي توخالي شان رسوا مي کند!

سلام و وقت بخير. ضمن خوشامدگويي اين هفته با معرفي کتابي از ليست پرفروش هاي پايتخت «زني با موهاي قرمز» از يک نويسنده ي نوبليست و کتاب «مغلطه» راهنمايي براي درست انديشيدن در خدمت شما هستم. براي اطلاع روزانه از خبرهاي روزانه دنياي نشر و ديگر کتاب هاي تازه منتشر شده مي توانيد در کانال تلگرام کلبه کتاب کليدر به نشاني @teleklidar با ما همراه باشيد.

5زني با موهاي قرمز

زني با موهاي قرمز دهمين رمان بلند پاموک، وامدار فردوسي و سوفوکل است. در يک دست افسانه رستم و سهراب يا «پسرکشي‌اي» که فردوسي به بهترين نحو از قلب آسيا به تصويرش کشيده، دست ديگر، سوفوکل خالق اديپ  که پدر خود را به قتل مي رساند و در خاک غرب بذر «پدر کشي»  مي‌کارد. خط داستاني کتاب حول پسري مي‌گردد دورمانده از پدرش که براي پيدا کردن آب با صاحب کارخود «محمود اوستا» به منطقه اي به نام «قبضه» مي‌روند در شهر «کجاعلي». به اين ترتيب  زمينه  آشنايي و پيدايش عشق  او به دختري که در نزديکي آن شهر براي مردم در چادري به قصه‌گويي و نمايش تئاتر مي‌پرداخته آغاز مي شود. اورهان پاموک سعي مي‌کند احساسات اين پسر جوان را مثل حسادت، عشق، مسئوليت‌پذيري و آزاد انديشي‌اش از نزديکترين فاصله با مخاطب در ميان بگذارد. قسمتي از اوج کتاب هم ديالوگ‌هاي اين شاگرد با اوستايش است که هر دو نماينده دو نسل مختلفند.

 

شاهزاده و عزرائيل چشم در چشم شدند!

«وارد چادر که شدم سر صحبت را باز کرد. «قصه‌اي بود که ديروز درباره اون شاهزاده مي‌گفتي…امروز فکر کردم منم دقيقا مثل اون يه قصه سراغ دارم.» اول فکر نمي کردم اشاره‌اش به اديپ باشد اما گفتم «تعريف کن اوستا جان»

«روزي روزگاري شاهزاده‌اي زندگي مي‌کرد مثل تو» محمود اوستا قصه‌اش را اينطور شروع کرد. «اين شاهزاده پسر بزرگِ پدر پادشاهش بود و از همه عزيزتر. پادشاه دست و دلش براي پسر عزيزش مي‌لرزيد. روي حرفش حرفي نمي‌زد. براي پسرش مراسم‌ و جشن‌ها پربا مي‌کرد. در يکي از اين مراسم‌ها شاهزاده فهميد کسي که با شمايل سياه کنار پدرش ايستاده همان عزرائيل است. شاهزاده و عزرائيل چشم در چشم شدند و با تعجب به همديگر نگاه کردند. شاهزاده که از اين مسئله هول شده بود بعد از مراسم به پدرش گفت که يکي از مهمان‌ها عزارئيل بود و او از نگاه‌هاي عجيب عزرائيل حس کرد که تصميم  دارد شاهزاده را قبض روح کند. پادشاه که دستپاچه شده بود به پسرش گفت: به کسي چيزي نگو و سريع به ايران، به کاخ تبريز برو. شاه تبريز دوست ماست و تو را به کسي نمي‌دهد و سريع پسرش را به ايران فرستاد…»

در اصل، در پشت پرده اين خط داستاني، اورهان پاموک يک سوال ساده – که جوابش ساده نيست – را مطرح مي کند. «آيا سرنوشت ما از قبل تعيين شده است؟» چه قدر امکان دارد افسانه هايي مثل رستم و سهراب بارها و بارها در طول تاريخ تکرار شود و سرنوشت مردم مو به موي آن رقم بخورد. آيا افسانه‌ها و تاريخ، تقدير ما را از قبل نوشته‌اند و کار ما فقط دنبال کردن يکي از همين قصه‌هاست؟

اورهان پاموک صاحب انديشه و سبک و سياقي پرطرفدار است. برخلاف بعضي که بعد از گرفتن نوبل ادبيات، نقطه عطف ديگري به کارنامه‌شان اضافه نکردند، روزنامه اينديپندنت لندن اعتقاد دارد اورهان پاموک بهترين کتاب‌هايش را در اصل بعد از گرفتن نوبل نوشته است.

***زني با موهاي قرمز/ اورهان پاموک، رويا پورمناف/نشر هونار/18000 تومان

 

5-2«مغلطه» راهنمايي براي درست انديشيدن

اين روزها در دهکده ي جهاني ذهن افراد، بي وقفه در حال بمباران اطلاعاتي است، ولي چه تعداد از اين اطلاعات و جملاتي که اغلب قصد دارند ما را تحت تاثير قرار دهند داراي ساختار محکم استدلالي اند؟! بيشترِ ما نه در مدرسه و نه در دانشگاه تشخيص خطاهاي منطقي را نياموخته ايم و خواندن اين کتاب خلائي که در اين زمينه وجود دارد را براي ما پر مي کند. ساندي تلگراف درباره ي اين کتاب چنين ميگويد:«جمي وايت فيلسوف در کتاب خودياري اش متحجران، کشيشان و سياستمداران محترم را با تشخيص استدلال هاي توخالي شان رسوا کرده است. اين کتاب بحث برانگيز با زباني تند و نيشدار مي خواهد توانايي به کار گيري منطق در بحث هاي عمومي و خصوصي را به خوانندگان بياموزد. بر اين اساس وايت به فهرستي از جنايات ضدمنطق اشاره کرده است که براي گرفتن رأي، پول و تقواي ما – يا فقط براي عوض کردن بحث – انجام مي شود.»

اندرو مار هم در راديو4 بي بي سي در يک جمله اين اثر را حمله اي به منطق هاي حيله گرانه، آمارهاي قلابي و روان هاي پريش و انديشه هاي مريض عنوان کرده است. اين کتاب راهنما شامل 12 فصل است که هر فصل به بررسي يکي از مغلطه‌ها اختصاص يافته است.

وقتي آمار بي اساس به «واقعيات محکم» تبديل مي شوند!

در بخشي از اين کتاب مي خوانيم: «آمار، سلاح شيميايي اقناع است. همه ي سياستمداران و تاجران، خوب اين را مي دانند. کافي است کمي آمار به بحث تان تزريق کنيد تا بلافاصله شاهد تاثيرات محسوس آن باشيد؛ چشم ها  بي فروغ مي شوند، دهان ها باز مي مانند و در چشم بر هم زدني همه در تاييد و موافقت سر تکان مي دهند. ارقام بحث ناپذيرند.

البته که هستند! حتي وقتي ارقام صحيح اند، آنچه را به آن ها منتسب شده است نشان نمي دهند. مثلا، سردبيران روزنامه ها هميشه از آماري درباره تغيير رفتار به نتايجي درباره ي تغيير و معمولا وخامت ارزش ها مي رسند، رفتار ممکن است تغيير کند، ولي نه به دليل تغيير ارزش ها بلکه به دليل تغيير شرايط.

… تشخيص اين خطاها دشوار نيست ولي مهم است. ساده لوحي گسترده ي آماري باعث شده است آمار بي اساسي مانند اين ها به «واقعيات محکمي» تبديل شوند که تعيين کننده ي تصميم گيري ها هستند.»

***مغلطه: راهنماي درست انديشيدن/جمي وايت، مريم تقديسي/انتشارات ققنوس/ 12000 تومان