يک رها شده از چنگال اعتياد:  اگر تصميم به «ترک» داريد؛ خواستن، توانستن است
يک رها شده از چنگال اعتياد:  اگر تصميم به «ترک» داريد؛ خواستن، توانستن است

اميرحسين دهنوي   احمدرضا مي گويد:الان که ترک کرده ام، فهميدم چگونه 21سال از زندگي و بهترين دوران نوجواني و جواني ام را با موادمخدر نابود کردم. ما معتاداني هستيم که در حال بهبوديم و اکنون به طور مرتب دور هم جمع مي شويم تا به کمک هم پاکي خود را حفظ کنيم. مامعتاداني هستيم […]

اميرحسين دهنوي

 

6احمدرضا مي گويد:الان که ترک کرده ام، فهميدم چگونه 21سال از زندگي و بهترين دوران نوجواني و جواني ام را با موادمخدر نابود کردم.

ما معتاداني هستيم که در حال بهبوديم و اکنون به طور مرتب دور هم جمع مي شويم تا به کمک هم پاکي خود را حفظ کنيم. مامعتاداني هستيم که برخلاف انتظار، از مهلکه اعتياد جان سالم به در برديم و متوجه شديم براي ما هم اميد وجود دارد.اين سخنان يکي از معتادان بهبود يافته اي است که پس از سال ها مصرف مواد، سرانجام با پيوستن به انجمن معتادان گمنام NA، چند سالي است سلامت خود را بازيافته است.

انجمنNA، با هدف ايجاد بهبودي و رساندن پيام آن به معتاداني که هنوز در عذاب هستند براي اولين بار در سال 1953 در جنوب کاليفرنيا شکل گرفت و کم کم در سراسر جهان گسترش پيداکرد. اين انجمن متشکل از معتادان گمنام اعم از زنان و مرداني است که اعتياد به موادمخدر مشکل اصلي زندگي شان محسوب مي شود.

پيام هاي بهبودي که برمبناي تجربه اعضا است منتقل شده و اعضاي گروه نسبت به حرف هاي صادقانه واکنش مثبت نشان مي دهند و تنها لازمه عضويت تمايل به قطع مصرف است.

ايران درحال حاضر يکي از بزرگترين مناطق NA در جهان مي باشد و بعد از ايالات متحدة آمريکا پرعضو ترين کشور انجمن در دنيا محسوب مي شود. درحال حاضر درحدود 40000 گروه انجمن درسراسر ايران وجود دارد که 45 دسته از آن در نيشابور فعاليت دارند.

احمدرضا يکي از افرادي است که در اوج مصرف موادمخدر، سرانجام تصميم به ترک مي گيرد و با پيوستن به انجمن و صرف فعل خواستن، بعد از سال ها اعتياد، اينک زندگي را در کمال پاکي و رهايي از مواد افيوني مي گذراند. گفت و گويي با اين همشهري با اراده انجام داده ايم که تقديم شما مي گردد:

چندسال از زندگي خود را موادمخدر مصرف کردي و شروع اعتيادت چه گونه بود؟

اعتياد من به سال ها پيش برمي گردد حدودا 15-16 ساله بودم که شروع به مصرف مواد کردم و قريب به 21سال اعتياد فعال داشتم.

عوامل زيادي باعث اعتيادم شد مثل جنگ و دعواهاي مداوم در خانه که سبب سلب آرامشم شده بود، دائم از خانه فراري بودم و همين امر باعث پناه بردن م به دوستاني شد که با کمک افکار خرابي که هميشه در ذهن داشتم مرا به سمت مصرف موادمخدر ترغيب کرد. با سيگار شروع کردم و وقتي ديدم دوستانم بعد از مصرف مواد، شاد و شنگول مي شدند من هم به خاطر رهايي از افکار آشفته ام، مواد مصرف کردم. ابتدا حشيش بود و کم کم به ترياک و سپس هروئين کشيده شد و در آخر هم به کراک روي آوردم.

روز به روز مصرفم بيشتر مي شد و به خاطر مخارج اعتيادم مجبور به دزدي مي شدم و همين باعث شد اختيار زندگي ام را از دست بدهم.

مصرف مواد چه تاثيري روي زندگي و برخوردهاي اجتماعي شما گذاشته بود؟

از جمع فراري و به فردي گوشه نشين تبديل شدم چون مي ديدم ديگران مرا به چشم يک آدم حقير نگاه مي کنند و اين باعث رنجش من نسبت به جامعه مي شد؛ به قول معروف با مصرف بيشتر مي خواستم از ديگران انتقام بگيرم.

در زمان مصرف موادمخدر آيا به اعتياد خودت آگاهي داشتي يا انکار مي کردي؟

در چندسال اوليه مصرفم، هيچ وقت فکر نمي کردم من معتاد هستم چون آن قدر ديوار افکارم بلند بود که اعتيادم را نمي ديدم و با خود مي گفتم من معتاد نيستم هر موقع بخواهم ترک مي کنم، معتاد کسي است که توي پارک مي خوابد و يا کنار جوي يا خيابان افتاده است.

چه شد که تصميم به ترک گرفتي؟

بعد از 21 سال مصرف ديگر خسته شدم، از خودم و از مواد مخدر. دائم از خدا مي خواستم يا جانم را بگيرد يا کمکم کند ترک کنم چون همه اختيار من در دست مواد بود. او بود که مي گفت با چه کسي بگردم، چي بخورم، کي بخوابم و کجا بروم؛ تا اين که اول به ياري حق و بعد با کمک انجمن معتادان گمنام توانستم اعتياد را کنار بگذارم و الان حدود هفت سال است که هيچ گونه ماده مخدر و يا الکل مصرف نکرده ام.

آيا باز هم وسوسه برگشتن به شما دست مي داد؟

اوايل ترک، مواقعي مي شد که احساس بي هويتي و پوچي به سراغ م مي آمد که باعث مي شد وسوسه يک بار مصرف دوباره، به سراغ م بيايد ولي با يادآوري بدبختي هايي که به خاطر مصرف مواد کشيدم و شناختي که از بيماري اعتياد پيدا کردم خيلي راحت وسوسه را از خودم دور مي کردم که البته اين ها را هم در انجمن معتادان گمنام تجربه کردم.

من الان هيچ گونه رغبتي به مصرف ندارم و هرگاه اندک وسوسه اي به سراغم بيايد، گذشته ام را به ياد مي آورم و از همه مهم تر با کسي که از جنس خودم هست مشارکت مي کنم و از وسوسه رها مي شوم چون آموختم تنها با اقراربه وسوسه و مشارکت آن، مي توانم به خودم کمک کنم.

زندگي قبل و بعد از ترک اعتياد چه فرقي دارد و چه احساسي نسبت به خودت و زندگي پيدا کرده اي؟

در زمان مصرف افکار خراب و منحرفي داشتم و هرچيزي را با افکار بيمارم سنجش مي کردم و تفکرم اين بود تنها خودم قادر به فهميدن هستم و فکر من بکر است، از درک گفته هاي ديگران عاجز بودم.

هيچ کدام از ما مصرف کنندگان دوست نداشتيم که معتاد شويم و زماني که به اين بلاي خانمان سوز دچار شديم، ديگران به جاي اين که دست مان را بگيرند تا بيشتر فرو نرويم، پا روي مان گذاشتند و گذشتند تا جايي که قانون هم ما را به چشم يک مجرم نگاه مي کرد نه يک بيمار؛ به همين خاطر دائم در حال فرار از ديگران بوديم و هيچ پناهي را بهتر از موادمخدر و هيچ پناهگاهي را بهتر از دوستان مصرف کننده نمي ديدم چون در تصورم فقط آن ها بودند که حرف مرا مي فهميدند و درکم مي کردند.

اما الان که ترک کرده ام، فهميدم چگونه 21سال از زندگي و بهترين دوران نوجواني و جواني ام را با موادمخدر نابود کردم.

دنياي امروز احمدرضا چگونه است؟

امروز که 43سال از عمرم مي گذرد، مي دانم يک انسان ام و سهم من از زندگي شادي است توام با تلاش براي خوب زندگي کردن. امروز علي رغم فشارهاي زندگي که هرکسي در گذران عمرش با آن روبروست، افسرده و منزوي نيستم، مي دانم قدرت مبارزه دارم چرا که فعل خواستن را صرف کردم.

از خودخواه بودن رها شدم و همه تلاش م را مي کنم تا با همه برخوردي دوستانه داشته باشم.

رفتار جامعه و خانواده با يک فرد مصرف کننده مواد مخدر بايد چگونه باشد؟

در وهله اول خانواده و سپس جامعه ، فرد معتاد را بيماري بدانند که نياز به دستگيري دارد. همه ما راهي براي برگشتن به روال طبيعي زندگي داريم و شايد اين حق ما باشد اما طرد شدن، خيلي از معتادين را به ورطه نابودي و مردن مي کشاند. خانواده و جامعه بپذيرند که اين افراد نياز به درک شدن، ديده شدن، دستگيري و حمايت دارند و باورداشته باشند معتاد نيز مي تواند راهي به سوي فردا بازکند.

حرف آخر احمدرضا خطاب به اطرافيان؟

اگر خانواده ها آگاهي لازم در خصوص نوع برخورد با يک مصرف کننده را داشته باشند و اگر در جامعه دسترسي به موادمخدر به راحتي ميسر نباشد، اگر آموزش و پرورش در شناخت اين معضل و بيماري تلاش گسترده اي به خرج دهد و اگر همه و همه براي نجات يک مصرف کننده دست به دست هم بدهند، اين بيماري را مي توان به راحتي شکست داد و از آمار افراد مبتلا به مصرف مواد به شدت کم کرد.

و حرفم خطاب به مصرف کنندگان موادمخدر اين است که خواستن توانستن است اگر واقعا تصميم به ترک بگيريد.