شريعتي از نگاه خودش : مرا کسي نزاد. خدا زاد. نه آنچنان که کسي مي خواست که من کسي نبودم. کسم خدا بود. کس بي کسان. در باغ بي برگي زادم و در ثروت فقر غني گشتم.  و از چشمه ي ايمان سيراب شدم و در هواي دوست داشتن دم زدم. ودر آرزوي آزادي […]

 

شريعتي از نگاه خودش :

مرا کسي نزاد. خدا زاد. نه آنچنان که کسي مي خواست که من کسي نبودم. کسم خدا بود. کس بي کسان. در باغ بي برگي زادم و در ثروت فقر غني گشتم.  و از چشمه ي ايمان سيراب شدم و در هواي دوست داشتن دم زدم. ودر آرزوي آزادي سر برداشتم ودر بالاي غرور قامت کشيدم. و ازدانش طعامم دادند و از شعر شرابم نوشاندند و از مهر نوازشم کردند.

تا حقيقت دينم شد و راه رفتنم و خير حياتم شد و کار ماندنم و زيبايي عشقم شد و بهانه ي زيستنم» هبوط در کوير  «

شريعتي از نگاه ژان پل سارتر :

«I have no religion, but if I were to choose one, it would be that of Shariati»s.» Jean-Paul Sartre

من ديني ندارم، اما اگر ديني داشتم آن دين شريعتي بود

(دکتر شريعتي در دوران تحصيل خود در اروپا با سارتر در يک کوچه ساکن بودند)

  شريعتي از نگاه امام موسي صدر :

……… و چهارم گروهي که تسليم نمي شوند و از سر نا اميدي جلاي وطن نمي کنند و يا راه زندگي ديگران را بر نمي گزينند.اين گروه به منطقه وسيعي از جغرافيا چنانکه تاريخ وابسته اند…من به اين گروه اخير احترام مي گذارم زيرا اين گروه نماينده انقلابي راستين و (خودي) است که از خارج وارد نمي شوند و دکتر علي شريعتي نيز به اين گروه وابسته است…

( موسي صدر بزرگمردي بودکه جسم دکتر شريعتي را از چنگال ساواک رهايي بخشيد و در جوار مزار حضرت زينت (س) به خاک سپرد)

 شريعتي از نگاه دکتر چمران :

اي علي  ! دينداران متعصّب و جاهل، تو را به حربه تکفير کوفتند و از هيچ دشمني و تهمت فروگذار نکردند

و غرب زدگان نيز که خود را به دروغ، «روشنفکر» مي‌ناميدند، تو را به تهمت ارتجاع کوبيدند و اهانت‌ها کردند

رژيم شاه نيز که نمي‌توانست وجود تو را تحمّل کند و روشنگري تو را مخالف مصالح خود مي‌ديد،

تو را به زنجير کشيد و بالاخره… «شهيد» کرد

شريعتي از نگاه مرحوم آيت الله طالقاني

مرحوم شريعتي اين خصيصه را داشت دائماً گوش مي داد، دائما فکر مي کرد و آنچه را  احسن بود از هر مکتبي مي گرفت، از مکتب چپ، از مکتب راست، از مکتب اسلام، حتي خودش گاهي به من مي گفت: من از يک جمله اي که در يک کتابي معمولي ديني است که به چشم مردم نمي آيد مطلب دريافت مي کنم و بعد آن احسن اش را جذب مي کنم. هميشه هم معترف بود که من ممکن است اشتباه بکنم. اين منتهاي خصلت يک انسان واقعي متعالي است.

شريعتي از نگاه آيت الله دکتر بهشتي

مرحوم دکتر شريعتي  يک قريحه سرشار و يک انديشه پويا و جستجوگر و يک انديشه ناآرام بود، انديشه اي که همواره در پي فهميدن و شناختن بود . مايه هاي اصلي اين انديشه يکي معارف اسلامي بود که دکتر در خانه پدرشان و در مشهد با آنها آشنا شده بود.

خصوصيت دکتر اين بود که هويت و اصالت خود را در اين مطالعات غربي گم نکرده بود و دچار از خود بيگانگي نگشته بود ، پيدا بود که در طول سالها مطالعه و تحصيل در زمينه جامعه شناسي و معارف غربي شيفته و دلباخته مطلق فرهنگ غربي نشده بود، بلکه اصالت فرهنگ غني اسلام همواره براي او جاذبه نيرومندي در سير و سلوک فکري و معرفتي بود و سبب شده بود گامهاي بلندي به جلو بردارد و نتايج جالب و زيبا و ارزنده اي را به دست آورد.

 شريعتي ازنگاه دکتر سروش

شريعتي در مقام هوشمندي انسان موهوبي بود. يعني نعمت خداوند بر او فراوان بود و از اين نظر با آدميان ديگر تفاوت محسوسي داشت. اما آنچه اکنون براي ما بسيار پر ارزش و اهميت است يکي درد شناسي و ديگري دليري او در اظهار درد و سومي وسعت نظر و همت بلند اوست. که اين هرسه براي ما سرمشق است.

شريعتي يک راه بود نه يک منزل. چراغ بود نه بت. فريادي بود بر گوشهاي سنگين و پتکي بود بر وجدانهاي خاموش. دردي بود مجسم و مجسمه اي بود از درد و متحرکي بود در صراط تکامل.

مردماني جان خود را بر جهان افزوده اند

آفتاب جانشان در تار و پود جان ما

شريعتي از نگاه شخصيت ها؛ جعفر پژوه؛ نشر اشراقي 1372 – کوير دکتر علي شريعتي