نقاشي فراتر از نقاشي و تصويرگري
نقاشي فراتر از نقاشي و تصويرگري

حجت حسن ناظر به بهانه ي کوچ ابدي هنرمند زنده نام پرويز کلانتري 1310-1395 همرکاب عشاير ايل قشقايي و بختياري بارها کوچ کرد روي بوم، با آهنگ زندگاني چادرنشينان جنوب ايران به حرکتي رنگين دست يازيد، درختان هندسي آفريد، قهرمانان آثار رنگ در رنگش همگي ميوه ي آگاهي را طعم نموده و به هويتي انساني […]

حجت حسن ناظر

9به بهانه ي کوچ ابدي هنرمند زنده نام پرويز کلانتري 1310-1395

همرکاب عشاير ايل قشقايي و بختياري بارها کوچ کرد روي بوم، با آهنگ زندگاني چادرنشينان جنوب ايران به حرکتي رنگين دست يازيد، درختان هندسي آفريد، قهرمانان آثار رنگ در رنگش همگي ميوه ي آگاهي را طعم نموده و به هويتي انساني سير مي کردند، با آثاري که تغزلي، عاشقانه، انسان گرا، اصيل و ايراني مي نمود، محور اصلي نقاشي هاي کلانتري <فرهنگ مردم> بود، نگاهي سپاسمندانه به سنت هاي اقوام ايران زمين داشت، در جاهايي آثارش به کوبيسم نزديک و گاه به آبستره پهلو مي زد و گاه گاهي هم فيگوراتيو مي شد، از سلسله جنبانان مکتب سقاخانه بوده و اين شيوه را درست زيسته بود، معماري صميمي روستايي را هوشمندانه فهم کرده و از اسارت قالب ها و سبک ها آزاد بود، زمان را گل اندود کرد و خانه اش را ابري ديد نيما وارانه، کوير و دشت دو ميراث پر صلابت از مواريث طبيعي ايران را ارج نهاد، ايجاز و خلوص در رنگ و خط موج در موج نقش مايه هايش چشم نوازانه اجرا شدند، گاهي خطوط موجز، کوتاه و نرم گرديدند و ايامي هم خط ها شاعرانگي اثر را نقش زده، کيميا گري با خاک نموده و ارکستراسيون فرم و رنگ شدند.

روستاهاي يزد، بازارهاي کاشان، دهکده هاي جنوب خراسان، چشم اندازهاي ماسوله در گيلان، دهات کوهپايه هاي ايران، شب مهتاب ارگ بم، ابيانه کاشان، و خيل بيشماري اثر که از کودکي ما در کتاب ها تا امروز نزديک به يک قرن جا خوش کرده و هنر تجسمي ما را گسترده تر نمود، در سياه چادرهاي ايلياتي ها چاي کوهي نوشيد، هنگامه ي هدايت رمه و دوشيدن شير تلاش شيرزنان دلير و جگرآور ايل را ستود، به گاه کوچيدن در بستن بارها به مردان سخت کوش شولا پوش کمک کرد، در کارگاه هاي کوزه گري کوزه گران جهان خيامي رباعي خواند و عرق پيشاني شان را پاک نموده و خيام خواني را مشق کرد، از خاک برآمدن و در خاک شدن با نگاه عرفان شرقي به مثابه ي موسيقي داني که تجارب فولکلورليک دارد، غنيمت شمردن فرصت زندگي از آن پيش که خاک شوي اين انديشه خيامي را به بوم کشانيد، عرق ريزان از تپه ماهورها بالا رفت، دست بافت هاي عشاير را دوست داشته و در نقش نگاره هايش ماندگار کرد، از اجراي رقص دستمال به وجد آمد، نمدها، سفره ها، خورجين ها، پشتي ها، مفرش ها، گبه ها، گليم ها، پلاس ها، جاجيم ها و خرسک ها را از ياد نبرد، چهار فصل چشم نواز خداي مهرافشان را به شاعرانه ترين سيما بر بوم هاي کاه گلي به نمايشگاه ها کشانيد، زنان قالي بافي که پيکر شير را از روي نقش برجسته هاي به جا مانده در خرابه هاي تخت جمشيد در فرش هاشان حک نمودند از خاطر نبرد، هنرهاي دستي ايل ترکمن را در قاب هاي آثارش ثبت نمود، از نواي دو تار نواز شيرين پنجه ي کرٌد لذت برد، در غبار کاروان ها گم شد، با هيزم شکنان ايل سون تبر به دست چوب براي گرماي کومه ها مهيا نمود، در شب هاي ماهتابي کنار سگ هاي گله با بوي مطبوع چاي آتشي گلپر و آويشن و نغمه هاي ني ، ستاره ها را نقش زد. بر دستان خنياگران دردنواز ايلات چه بوسه ها که نزد، با دهل و سورناي آستين افشان شد، ساقدوش داماد در عروسي عشايري شادباش ها گفت، در قهوه خانه کنار نوشندگان خسته ي درگذر ،لبي به آب گرمي رسانيد، صور اسرافيل را با گوش دل شنيد، يگانگي مدرنيته و سنت را به نمايش گذاشت، گاهي در ترکيب کولاژ و نقش برجسته در هم آميزي هنر امروز و در مرز نقاشي انتزاعي و هويت اقليمي، بومي به اشياء رنگ زندکي داد، حتي بدون امضا آثارش را مي توان بازشناخت. از پايه گذاران انجمن حمايت از حقوق کودکان شد، سال 1347 جايزه بهترين نقاشي کتاب کودک را براي کتاب «گل اومد بهار اومد» دريافت نمود، نقاشي براي کتاب هاي درسي ايران و افغانستان انجام داد، نقاشي براي بيست و شش کتاب و چاپ اثري بر روي تمبر از طرف سازمان ملل، برپايي نزديک به چهل نمايشگاه نقاشي، از پايه گذاران مکتب سقاخانه، چاپ يکي از آثارش درباره عشاير از طرف يونيسف به صورت کارت پستال و در پايان عمري سراسر نگاره خاطر جمع از جمع متفرق ما وا کوچيد چرا که خود را در ذهن تاريخ هنر نوين ماندگار و تبسم کنان بر جاي نهاد، او ابد پيوند شد با ان کلاه هميشگي و آن رندي هاي حافظ وارانه.