آيا لنگه کفش پرت کردن به سمت وزير کار درستي است؟
آيا لنگه کفش پرت کردن به سمت وزير کار درستي است؟

ستون آزاد م.فریمن يک وقتايي آدم يک حرفايي مي زنه که بعد شر به پا ميشه و خيلي ها باهاش مخالفت مي کنن! يکي نيست بگه خب مرض داشتي همچين حرفي زدي. خب الان دقيقا مي خوام از همون حرفا بزنم؟!. ماجرا مربوط است به هفته ي قبل و آمدن وزير آموزش و پرورش به […]

علامت-سوالستون آزاد

م.فریمن

يک وقتايي آدم يک حرفايي مي زنه که بعد شر به پا ميشه و خيلي ها باهاش مخالفت مي کنن! يکي نيست بگه خب مرض داشتي همچين حرفي زدي. خب الان دقيقا مي خوام از همون حرفا بزنم؟!.

ماجرا مربوط است به هفته ي قبل و آمدن وزير آموزش و پرورش به نيشابور و فرهنگي محترمي که در دقايق پاياني سخنراني وزير، حرف هاي اعتراض آميزي را بر زبان آورد و براي دقايقي پشت تريبون رفت. بله مي خواهم بر خلاف نظر اکثريتِ فرهنگياني که موافق اين ماجرا بودند و جسارت فرهنگي معترض را تاييد کرده و تشويقش کردند عرض کنم که با اين کار ايشان مخالفم. اين کار يعني بر هم زدن نظم يک برنامه و به نوعي توهين به مجموعه ي برنامه ريزان و حاضران در جلسه. فرض کنيد چنين ماجرايي باب شود و از اين پس در هر برنامه ي سخنراني، چند نفري بخواهند به همين شيوه عمل نموده و وسط حرف هاي سخنران بپرند. از ديدگاه جناحي: بر هم زدن نظم يک جلسه خوب است به شرط اين که مربوط به جناح مخالف من باشد! مثلا فرض کنيد محمدجواد ظريف (که اين روزها حسابي محبوب شده) دارد سخنراني مي کند  و يکي از برادران تندرو برخيزد و شاکي شود و برود پشت تريبون و مثلا بگويد تو …. کردي با اوباما دست دادي! آيا اين مورد هم تاييد مي شود؟ ديگر اين که آيا در برنامه ي سخنراني وزير، زماني براي پرسش و پاسخ درنظر گرفته شده بود؟ خب فرهنگيان محترم مي توانستند پيش تر از مديريت آموزش و پرورش نيشابور بخواهند که چنين برنامه اي را تدارک ببيند و اگر پاسخ مثبت نمي دادند مي توانستند در جلسه حاضر نشده و جلسه را تحريم کنند. راستي چرا فرهنگيانِ هميشه معترض هروقت که يک جلسه اي، همايشي، نمايشي، چيزي هست جملگي سالن را پر مي کنند؟ در گزارش آمده بود گويا فرهنگيان انتظار داشته اند بخشي از سخنان وزير به مسائل آنان اختصاص يابد. خب مشکل اصلي فرهنگيان مسايل اقتصادي و بي توجهي به حقوق و مزاياي آن ها متناسب با شان و منزلت شغل شريف معلمي است که حتي در مقايسه با بسياري ديگر از ادارات و نهادهاي رسمي هم منصفانه نيست. اما آيا قرار بود وزير در اين همايش خبر از بهبود اوضاع بدهد و آيا رديف بودجه را مي توانست در فرهنگسراي سيمرغ نيشابور تغيير دهد؟! تا بوده چنين بوده از اين وزيران آمده اند و رفته اند. هرکدام هم چارتا وعده و وعيد داده اند و چند درصد افزايش حقوق را که نصف تورم جاري کشور هم نمي شده در بوق و کرنا کرده اند. خلاصه آقا من با اين شيوه ي اعتراض مخالفم. بر هم زدن نظم يک جلسه و قهرمان وار به پشت تريبون رفتن را درست نمي دانم و بَه بَه و چَه چَه و سوت و کف فرهنگيان حاضر در جلسه را هم -که با حضورشان وزير را تاييد کردند- عجيب مي دانم.

فرش قرمز زير پاي وزير

اين از اين! اما به نظر من ماجراي حضور وزير در نيشابور دوتا نکته ي جالب ديگر هم داشت. يکي انداختن فرش قرمز در مدرسه ي بهاره سليمي زير پاي ايشان که به نظر من نهايت چاپلوسي و پاچه خواري بود. (بيشتر از اين چيزي نمي گويم چون ممکن است چاپ نشود) ديگر و مهم تر پاسخ وزير به خبرنگار خيام نامه بود. وزير با خبرنگار صدا و سيما مصاحبه مي کند اما حاضر نمي شود به سوالات خيام نامه پاسخ دهد و وقتي خبرنگار ما از او پرسيد چطور شما از پاسخگويي دولت آقاي روحاني مي گوييد آن وقت حاضر به پاسخگويي نيستيد؟ آقاي وزير گفت: «يک چيزي ياد گرفته ايد همان را دائم مي گوييد!» بله اين لحن آقاي وزير حرف هاي زيادي دارد! درواقع جناب وزير در فرهنگسراي سيمرغ و در مقابل جمعيت انبوه حاضران نمي توانست به اعتراض يک فرهنگي بي تفاوت باشد و حتي در حرکتي عوام فريبانه تريبون را در اختيار او گذاشت اما اين جا که جمع کمي خودماني تر بود حرف دلش را زد و نشان داد نه از پاسخگويي خبري است و نه از بهبود اوضاع؛ و فرهنگيان محترم نيز آگاه باشند که دَر همچنان بر همان پاشنه خواهد چرخيد.