خلبان شهيد جعفري  عمر در اوج فلک برده به سر…  خلبان نيشابوري اوّلين ايراني بود که با جت «اف پنج» پرواز کرد
خلبان شهيد جعفري  عمر در اوج فلک برده به سر…  خلبان نيشابوري اوّلين ايراني بود که با جت «اف پنج» پرواز کرد

  خياباني در نيشابور به نام اوست که به جز در آدرس دهي هاي رسمي و اداري از آن با عنوان هاي ديگري نام برده مي شود؛ خيابان راه آهن، يا ايستگاه سال هاست که به نام يکي از رشيدترين شهداي جنگ تحميلي ناميده شده است. اما کم تر نيشابوري اي را سراغ داريم که […]

 

5خياباني در نيشابور به نام اوست که به جز در آدرس دهي هاي رسمي و اداري از آن با عنوان هاي ديگري نام برده مي شود؛ خيابان راه آهن، يا ايستگاه سال هاست که به نام يکي از رشيدترين شهداي جنگ تحميلي ناميده شده است. اما کم تر نيشابوري اي را سراغ داريم که از خلبان شهيد، «عزيزاله جعفري»، و زندگي و مبارزه و ميهن دوستي او چيزي بداند.

فرداي روزي که عراق پس از حمله به فرودگاه مهرآباد ادعا کرد توان هوايي ارتش ايران را نابود کرده است، شيربچه هاي ايراني در کابين پرنده هاي آهنين خود نشستند و 140 فروند جنگده نيروهوايي ارتش ايران آسمان عراق را زير پنجه عقاب هاي ايراني مسخر کردند.. «عزيز» نيشابور هم عضو دسته عقاب ها بود.

از آخرين دفاع جانانه ي ملت ايران در برابر هجوم بيگانه و دفاع از ناموس وطن مدت زيادي نمي گذرد. بايد به درستي تلاش نمود تا فرزندان اين ديار با رشادت ها و از خود گذشتگي هاي هم نوعان و هم کيشان خود آشنا شوند.هر چند در اين راه تلاش هاي قابل توجهي صورت گرفته است اما متاسفانه برخي مواقع شاهد برخي کم لطفي ها و کم مهري ها و خودي و غير خودي نگريستن ها؛ نسبت به برخي از  صاحبان ايثار و از خود گذشتگي هستيم. فارغ از مصداق هاي ملي از اين رفتار دو گانه؛ در اين خصوص مي توان به نمونه اي از شهداي هم شهري اشاره نمود. «خلبان شهيد جعفري» از جمله بزرگ مرداني است که براي دفاع از انديشه و کشور خود هيچ کم نگذاشت، او علي رغم همه ي شايستگي ها و آموزش هاي «ويژه» ي خلباني در آمريکا؛ در نخستين روزهاي آغاز جنگ تحميلي براي دفاع از جان مايه گذاشت و در پنجمين روز از آغاز جنگ در يک ماموريت برون مرزي به شهادت رسيد. وي دومين شهيد جنگ در شهرستان نيشابور است. اميدواريم مسئولان مربوطه براي معرفي و شناساندن اين«امير»دلاور و مظلوم به تشنگان شناخت اين «بزرگ مردان»اهتمام جدي داشته باشند تا هر گونه شائبه ي بي توجهي از بين برود. خيام نامه به بهانه ي آغاز دوران دفاع از مام ميهن و سي و پنجمين سال روز به عرش رسيدن يکي از «امراي»سپاه ايران نگاهي دارد به زندگي نامه اين دلاورمرد نيشابور

 

در اولين روزهاي جنگ تحميلي و پس از عمليات مهم و موفق پرواز 140 جنگنده ايراني براي حمله به بغداد، قرار شد يکي از پل‌هاي مهم تداراکاتي در پشت جبهه دشمن منهدم شود.

همه نگاه‌ها متوجه «عزيز» شد. با نام خدا از زمين کنده شد و دقايقي بعد روي هدف قرار گرفت. آسمان صاف بود و هدف در بهترين شرايط براي انهدام در ديد قرار داشت، اما «عزيز» انگشتش را از روي کليد رها کننده بمب‌ها و موشک‌ها برداشت و از محل دور شد.

اين در حالي بود که براي يک جنگنده در خاک دشمن هر ثانيه نقش حياتي دارد. چرخش بزرگي زد و دوباره روي هدف شيرجه زد و لحظاتي بعد پل تدارکاتي دشمن با صداي مهيبي منهدم شد.

شب همان روز وقتي تصوير عبور امن کارواني از اتومبيل‌ها و غير نظاميان از همان پل پيش از انهدام بر صفحه تلويزيون نشست، دنيا از نگاه بشردوستانه خلبان شجاع ايراني انگشت به دهان ماند.

خلبان شهيد عزيزالله جعفري در حمله اول روي پل تدارکاتي دشمن متوجه عبور جمعي غير نظامي از روي پل شده بود، با وجود خطر فراواني که برايش داشت، از بمباران هدف خودداري کرد و پس از عبور مردم غيرنظامي آن را منهدم کرد.

امير شهيد عزيزالله جعفري، 9 فروردين 1331 در نيشابور خراسان چشم به جهان گشود.

ديپلم رياضي را از دبيرستان خيّام همين شهر گرفت. در دانشکده‌ نيروي هوايي قبول شد و سال 1354 براي گذراندن دوره‌ خلباني به آمريکا رفت. سال 1356 به کشور برگشت. او اوّلين نفري بود که با جت «اف پنج» پرواز کرد.

هر چند در نظام فاسد پهلوي دوره‌ي آموزشي خلباني را در آمريکا گذرانده بود، ولي با آغاز انقلاب اسلامي از خدمت در نظام شاهنشاهي سرپيچي کرد.

قبل از سال 1357 به دليل اقدامات ضد حکومت پهلوي، تحت تعقيب قرار گرفت و به نيشابور برگشت و تا سقوط رژيم در آنجا بود. در تظاهرات و راهپيمايي‌ها شرکت مي‌کرد و با اينکه خلبان بود، همراه نيروهاي مردمي در خيابان‌ها کشيک مي‌داد.

«عزيز» جزو اوّلين خلبان‌هايي بود که پرواز سرنوشت ساز پاسخ به دشمن را در دومين روز جنگ به همراه 140 فروند هواپيما انجام دادند.

در چند روز اول جنگ آرام و قرار نداشت و هر بار پس از بازگشت از مأموريت، پس از آماده شدن پرنده‌اش دوباره به سوي آسمان اوج مي‌گرفت. تنها پنج روز از جنگ گذشته بود که در عملياتي، هواپيمايش هدف قرار گرفت.

تمام تلاشش را به خرج داد تا پرنده زخمي‌اش در خاک دشمن به زمين نيفتد لذا تا آخرين لحظه در کابين ماند و جنگنده‌اش را تا داخل مرز کشاند، اما شرايط هواپيما به گونه‌اي نبود که امکان نجاتش باشد. او در همين مأموريت خود را تا آستان حضرت دوست بالا کشيد.