«شادياخ»
«شادياخ»

«شادياخ» دارالحكومه نيشابور در بيش تر آثار برجاي مانده پس از قرن سوم هجري، هر جا سخن از نيشابور است، نام شادياخ نيز به ميان مي آيد. شادْياخ يا شادي کاخ يا شادي ياخ يکي از محله‌هاي شهر کهن نيشابور بوده‌است که از اوايل سده سوم هجري مسکوني شده و تا سال 669 هجري که […]

«شادياخ»

دارالحكومه نيشابور

در بيش تر آثار برجاي مانده پس از قرن سوم هجري، هر جا سخن از نيشابور است، نام شادياخ نيز به ميان مي آيد.

شادْياخ يا شادي کاخ يا شادي ياخ يکي از محله‌هاي شهر کهن نيشابور بوده‌است که از اوايل سده سوم هجري مسکوني شده و تا سال 669 هجري که زمين‌لرزه آن را در هم درنورديده، اهميت ويژه‌اي داشته‌است. اين محله به سبب کاخي که عبدالله بن طاهر به نام شادياخ در آن بنا نهاد به اين نام شهرت يافت. اين محله يکي از محله‌هاي اشراف نشين نيشابور در گذشته و محل سکونت و زندگي اميران پادشاهان هنرمندان و نويسندگان درباري بوده. به طوري که اميران سلسله‌هاي طاهريان و سلجوقيان مرکزشان در نيشابور اين کاخ معروف بوده‌است.

الحاکم در تاريخ نيشابوردرمورد احداث شادياخ آورده است که عبداﷲبن طاهر چون به حکمراني خراسان نيشابور رسيدو در آنجا فرودآمد از بسياري لشکريان او جا بر مردم تنگ شد و به زور در خانه مردم آمدند و مردم از ايشان سختي ديدند و چنين پيش آمد که يکي از لشکريانش به خانه مردي فرودآمد و خداوند خانه زني زيبا داشت و مردي غيرتمند بود و در خانه ماند و بواسطه غيرتي که بر زن خود داشت از آن بيرون نرفت . روزي آن سپاهي به او گفت رو و اسب مرا سيرآب کن و وي نه يارا داشت که به فرمان او نرود و نه مي توانست از خانه خود دور شود. به زن خود گفت تو برو و اسبش را سيراب کن تا اينکه من ازدارايي که داريم در خانه پاسباني کنم . زن رفت و او نيکوروي و زيبا بود. قضا را عبداﷲبن طاهر سواره بدانجا رسيد و آن زن را ديد و پسنديد و از ساده پوشي او در شگفت شد و او را به خود خواند و گفت : روي تو و اندام تو سزاوار آن نيست که اسبي را خدمت کني و آب دهي ،روزگارت چيست ؟ گفت : اين کاري است که عبداﷲبن طاهر بر سر ما آورده است ، خدا او را بکشد. سپس پيش آمد را بر او گفت . وي در خشم شد و سست گشت و گفت اي عبداﷲ مردم نيشابور از تو بدي ديدند. سپس سران لشکر را گفت در لشکر او منادي کنند که هر کس شب در نيشابور بماند مال و خون او حلال است و به شادياخ رفت و در آنجا سرايي ساخت و به لشکريان خود فرمان داد که گرداگرد آن ساختمان کنند و آنجا آبادان گشت و محله اي بزرگ شد و به شهر پيوست و يکي از محلات شهر شد و سپس مردم در آنجا خانه ها و کاخها ساختند.

يعقوب ليث که در سال 295 هـ.ق وارد نيشابور شد، دستور داد تا باغ هاي بزرگي در شادياخ احداث کنند که به مرور همه ي آن ها جاي خود را به خانه هاي مسکوني دادند.

در دوره ي سامانيان و غزنويان، نيشابور مرکز و مقر سپهسالار خراسان بود و کاخ شادياخ، محل رسيدگي به امور بود و در اختيار سپهسالار قرار داشت.

سلطان مسعود، پس از مرگ پدرش محمود از اصفهان عازم خراسان شد و در کاخ شادياخ مستقر گرديد و بار عام داد. بيهقي مي نويسد: «چون امير رضي الله عنه (سلطان مسعود) به کرانه ي شهر رسيد، فرمود مردمي که به استقبال آمده بودند، باز گردند و خود سوي باغ شادياخ رفت و به سعادت فرود آمد. بناهاي شادياخ را به فرش هاي گوناگون بياراستند که همه، از آن وزير حسنک بود، و آن ها را از جهت آن بناها تهيه کرده بود و مانند آن را کس ياد نداشت.»

طغرل اول سلجوقي پس از پيروزي بر سلطان مسعود وارد نيشابور شد (429 هـ.ق) و در کاخ شادياخ تاجگذاري کرد. الب ارسلان دومين سلطان سلجوقي و بردارزاده ي طغرل نيز دستور داد تا کاخ شادياخ را تعمير کنند. وي جشن عروسي پسرش سلطان محمد (ملکشاه) با دختر خاقان را در همين کاخ برپا نمود.

سال 548 در اواخر سلطنت سنجر، بر اثر حمله ي ترکان غز، به شهر نيشابور آسيب کلي وارد شد.

يکي از سرداران سنجر به نام مويد آي ابه به غزان را از نيشابور بيرون راند و اختلاف هاي محلي را فرو نشاند و مقر فرمانروايي خود را به شادياخ انتقال داد؛ دور شادياخ، خندق و برج و بارو احداث کرد و بر آباداني آن بسيار کوشيد. بسياري از مردم و کسبه نيز به شادياخ نقل مکان کردند. تا زمان حمله ي مغول که حدود نيم قرن بعد اتفاق افتاد، از آبادترين و زيباترين شهرهاي خراسان بود و آن را «دهليز شرق» مي گفتند.

ويراني اين کاخ با هم زمان حمله مغول به نيشابور بود و با زلزله 669ه ديگر کاملاً متروک و مدفون شد.

منبع:

1- الحاکم ،تاريخ نيشابور

2- مقاله «گفتني‌ها و ديدني‌هاي نيشابور: شادياخ و سبب بناي آن»، مقدم عابدين، گلين، ماهنامه زائر، ش 47، ص 20

3- ابولفضل بيهقي ،تاريخ بيهقي

4- سايت ويکي پديا

نویسنده :نعمت اله صادقی