فروغ خراشادی زوج داستان نویس، مهمان انجمن سیمرغ نیشابور حسین لعل بذری و همسرش لیلا صبوحی، عمری را پای ادبیات داستانی صرف و خرج کرده اند. این نویسندگان مشهدنشین به دعوت انجمن داستان سیمرغ به نیشابور آمدند تا درباره دو کتاب در حوزه ادبیات داستانی، با داستان نویسان و داستان نیوشان نیشابوری به گپ و […]

فروغ خراشادی

زوج داستان نویس، مهمان انجمن سیمرغ نیشابور

حسین لعل بذری و همسرش لیلا صبوحی، عمری را پای ادبیات داستانی صرف و خرج کرده اند. این نویسندگان مشهدنشین به دعوت انجمن داستان سیمرغ به نیشابور آمدند تا درباره دو کتاب در حوزه ادبیات داستانی، با داستان نویسان و داستان نیوشان نیشابوری به گپ و گفت بپردازند. «سیاوش اسم بهتری بود» اثر لیلا صبوحی رمانی به گفته ی مجید نصرآبادی «پِدرو پارامو1»وار و یادآور ادبیات امریکای لاتین اما با مولفه های زبان و زندگی ایرانی است و مجموعه داستان کوتاه «افتاده بودیم در گردنه حیران »، به دست حسین لعل بذری با زبانی روان و روایتی پُرکشش تالیف شده است.

این دو مولف در جلسه سه شنبه 22 مرداد 98 در «کتابکده امید و اندیشه» داستان های شان را به بوته نقد و نظر گذاشتند. نشست یادشده به بهانه چاپ دومین رمان صبوحی و  انتشار مجموعه داستان لعل بذری سامان یافته بود و علی ملایجردی، مسعود اصغرنژادبلوچی، مصطفی بیان و مجید نصرآبادی درباره این زوج نویسنده و آثارشان به ایراد سخن پرداختند.

بیان داستان با طراحی طیفی از واژگان

در این جلسه مجید نصرآبادی، مدرس داستان نویسی، که کتاب ها را خوانده بود، با اشاره به زبان به کارگرفته شده در هر دو کتاب، مجموعه داستان کوتاه « افتاده بودیم در گردنه حیران» را مورد تمجید قرار داد و گفت: کتاب را یک نفس خواندم؛ هر دو اثر، مولفه های جذابیت را داشتند اما مجموعه داستان کوتاه را بیشتر پسندیدم.

نصرآبادی ادامه داد: یکی از شاخصه های این دو کتاب، کار روی زبان است؛ وقتی مخاطب آثار را می خواند، متوجه می شود این دو نویسنده در حیطه زبان استخوان خرد کرده اند و بیان داستانی را با طیفی از واژگان طراحی کرده اند که فضایی بومی برای خواننده فراهم کرده است.

این مدرس داستان فاصله گرفتن نویسندگان ایرانی از زبانی با مولفه های وطنی و فرورفتن در زبان و واژگان آپارتمانی را طی این سال ها از اتفاقات بد داستانی برشمرد و گفت: پیشنهاد می کنم خوانندگان نیشابوری این کتاب ها را با دقت به جملات و واژگان و با تامل بخوانند؛ کاربرد واژگان محلی، قومی و بومی را ببینند و  شیوه جایگزینی و بهره گیری کلمات در جمله ها را رصد کنند.

استفاده از ظرفیت های زبانی نقطه قوت آثار است

نصرآبادی ضمن اشاره به بازی با ظرفیت های زبانی از سوی این دو نویسنده و با یادآوری این نکته که ممکن است زن و شوهر تاثیراتی در حوزه زبان بر آثار هم گذاشته باشند، بیان کرد: کاربرد زبان روایی سیال در هر دواثر به چشم می خورد اما در کار آقای لعل بذری این ویژگی از درجه بالاتری برخوردار است ولی زبان روایی خانم صبوحی استعاری تر است و به اعتبار سخن «احمد محمود»، که می گوید «حتی لغات بومی هم باید خوش خوانش و روان باشند»، با توجه به فشردگی کاراکترها و ماجراها، زبان استعاری رمان «سیاوش اسم بهتری بود» از سیالیت اثر کاسته است.

نصرآبادی در خصوص ایماژها و زبان شاعرانه در داستان گفت: ادبیات داستانی بر ایجاز استوار است نه استعاره و به این دلیل در رمان یادشده پیداکردن محل ارجاع سخن و قصه کار سختی است و خواننده نیاز دارد هر از چندی، یک بازگشت به عقب داشته باشد تا به درک درستی از مفاهیم و فضا برسد.

او در پایان به طرح بحث اقلیت و اقوام در فضای داستان ها پرداخت و یادآور شد: این که اقوام در این آثار از حاشیه به متن راه یافته اند اتفاق مبارکی است؛ همچنین وی حاضران را به موتیف مرگ درهر دو اثر توجه داد اما تاکید کرد مرگی که نشان داده می شود، به شدت در پیوند با زندگی است.

در این آثار مرگ و زندگی به هم آمیخته اند

بخشی از جلسه به سخنان علی ملایجردی مترجم و معلم همشهری اختصاص داشت که وی با استقبال از به کارگیری «زبان دَری» در برخی داستان های مجموعه‌ی «افتاده بودیم در گردنه حیران»، عنوان کرد: واقعیت و فرا واقعیت در آثار هر دو نویسنده به هم آمیخته است به گونه ای که من عناصر داستانی رئالیسم جادویی را در این آثار یافتم. ملایجردی به درهم تنیدگی مفهوم مرگ و زندگی در آثار این زوج هنرمند اشاره کرد و مخاطب را به عنصر جذابیت در این آثار توجه داد؛ وی اذعان کرد که یکی دو داستان مجموعه را چندباره خوانده و از خوانش رمان «سیاوش اسم بهتری بود» هم بسیار لذت برده است.

دوئل نویسنده و مخاطب

مسعود اصغر نژاد بلوچی، شاعر و نویسنده، با این جمله سخنانش را آغاز کرد: نوشتن در خراسان کار سختی است! و ادامه داد: حسین لعل بذری را سال هاست می شناسم و سعی کردم در خوانش اثر، این دوستی تاثیر نداشته باشد، اما باید بگویم در مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه حیران» به دنبال حسین لعل بذری بودم  و دیدم که او دراین کتاب نه تنها به مخاطب احترام گذاشته است، بلکه وی را چنان دست بالا گرفته که به دوئل دعوتش کرده است!

وی اذعان کرد: لعل بذری ذائقه کم حوصله‌ی من را واداشت تا کارها را به دقت بخوانم چون او الگوهای از پیش تعیین شده را کنار زده و ما را با ادبیاتی تازه نفس مواجه کرده است.

 تِم مرگ، نوستالوژی و اسطوره

مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه ی حیران»  که شامل 12 داستان کوتاه است و بیشتر آنها راوی اول شخص دارد، با درونمایه «مرگ»، «نیستی»، «یادِ آدم هایی که دیگر نیستند» و «دلتنگی و وابستگی» پس از سال ها منتشر شده چرا که نویسنده علاقه ای به انتشار آن نداشته است. به گفته مصطفی بیان، مهم ترین مولفه این مجموعه «نوستالژی» و ویژگی دیگرش استفاده از «فلش بک»در اکثر داستان های مجموعه بوده که با اسطوره پردازی در برخی شان همراه است.

دبیر و موسس «انجمن داستان سیمرغ» در گفت و گو با «خیام نامه» می گوید: داستانِ «پر سیاوشان» که بر اساس اساطیر، نام گیاهی است که از ریخته شدن خون سیاوش بر زمین می روید با توجه به راوی اش که شهیدی گمنام است؛ بار اسطوره ای دارد و همانطورکه در بخشی از داستان به آن اشاره می شود به این موضوع تاکید می کند که «هر چه را از زمین بکَنند، باز سبز می شود».

جای خالی تعلیق و کشمکش

بیان معتقد است زبان داستان ها، ساده و روان است. استفاده از زبانِ افغانستانی در داستان «پدرکَلان» و زبان ترکی در داستان «تمام مسیر را می خوابیم» از نکات مثبت این مجموعه محسوب می شود.

با این همه، نقدی که او به مجموعه وارد می داند این است: در کنار تمام عناصری که در داستان ها به کار رفته عنصر تعلیق جز دو سه تا در بقیه آشکار نیست. او می گوید: در اکثر داستان های این مجموعه به جزو دو داستان «افتاده بودیم در گردنه ی حیران» و «نگهبان سوبَر» کشمکش وجود ندارد یا خیلی کم رنگ است.

دبیر انجمن داستان سیمرغ در مورد رمان «سیاوش اسم بهتری بود» اثر لیلا صبوحی نیز چنین نظر می دهد: اگر چه نقل چند رویداد تاریخی، در مخاطب اشتیاق و کششی ایجاد می کند که داستان را به سرانجام برساند، اما این رویدادها و اتفاق ها و روایت پراکنده ی آن ها در نهایت، تعلیق مناسبی را برای اثر رقم نمی زند.

 

  • پدرو پارامو اثر خوان رولفو داستان نویس مکزیکی؛ جریان سیال ذهن و رئالیسم جادویی؛ گفته می شود صد سال تنهایی مارکز ملهم از این اثر است.