حجت حسن ناظر ” ادبیات برای آنان که به آنچه دارند خرسند و از زندگی آنگونه که هست راضی اند سخنی ندارد که بگوید، ادبیات خوراک جان های نا خرسند و عاصی است ، زبان رسای ناسازگاران و پناهگاه کسانی که به آنچه دارند خرسند نیستند ، انسان به ادبیات پناه می آورد تا نا […]

حجت حسن ناظر

” ادبیات برای آنان که به آنچه دارند خرسند و از زندگی آنگونه که هست راضی اند سخنی ندارد که بگوید، ادبیات خوراک جان های نا خرسند و عاصی است ، زبان رسای ناسازگاران و پناهگاه کسانی که به آنچه دارند خرسند نیستند ، انسان به ادبیات پناه می آورد تا نا شادمان و نا کامل نباشد. ”   ” ماریوس بارگاس یوسا ”

پاتوس ” الهه ی درد ” ، انگویس ” دلهره ” ، دغدغه ی آفرینش ، تب خلق ، آشوب دم افزای آفریدن، هیاهوی تپنده ی تولد، فریاد حیرت زای ظهور، عشق به حق ، انسان باوری ، نمایاندن تصویری درست از انسان درست ، ایمان به انسان، نجات انسان ، اعتقاد به یک آرمان اجتماعی ، نفرت از نژاد گرایی ، دوست داشتن ارادتمندانه ی مردم ، پویش گری ، پرسجوگری ، دفاع از بازوی نان آور رنجورانی که کار و پیکار با مصائب شرف آنهاست ، مبلغ ثبات ناحق نبودن ، ارائه ی راهی نوین برای انسان نو در جهان کهنه، رهایی بردگان ، سفر سنگ از پای کوه به آسیابی که بنا خواهد شد، جامد اندیش نبودن، ناقد آثار خود بودن ، سلامت جهان را به جهان بیمار هدیه بخشیدن ، مطالعه ، کنکاش ، تکاپو، سفر در اقالیم جان ، پویندگی ، عبور از قله ها ، پشتکار ، نظم ، ایجاد ارتباط سالم، در دام عشق فردی گرفتار نیامدن ، عشق ورزیدن به تمامی انسانها ، همه چیز را برای دیگران خواستن ، دیدن دل اندروایی های دیگران ، عشق به آینده ای روشن برای کودکان ، احترام و ادب ورزی به زنان این نیمه ی سازنده ی جهان ، این همه فرازی از مانیفست خودکاوی و تریولوژی آینده باوری و فرا خویشی نویسنده و نگارشگر است همو که مطالعه ی مردم مطالعه ی اصلی اوست ، هم از این روست که نویسندگان بزرگ جهان نماد ونماینده ، مظهر و و سمبل سرزمین خویشند .

نویسندگان قلم آور و ادب آفرین مادران فرهنگ اند . خولیو کورتازار می نویسد: ” احساس میکنم هر جا که به کار آیم در دسترس مردم خواهم بود. ” جایی در زندگی وجود ندارد که برای نویسنده خط پایان باشد. اساسا نویسنده دو زندگی دارد یکی زندگی  با مردم و یکی زندگی با کلمات . ژان پل سارتر می نگارد : ” هر جا به مردم ستمی می رود نویسندگان و اهل قلم مسئولند . ”

تمام شتهکارهای ادبی ادبیات جهان جملگی محصول ، میوه و زاده ی رنج و عشق اند ، دن کیشوت ، بینوایان ، فونتامارا ، اتللو ، براداران کارامازوف ، پیرمرد و دریا ، جنگ و صلح ، مسیح باز مصلوب ، زوربای یونانی ، خوشه های خشم ، صد سال تنهایی ، اوژنی گرانده ، موبی دیک ، اسپارتاکوس ، دن آرام ، مادر ، خرمگس ، بیگانه ، دکتر ژیواگو، ایلیاد و اودیسه ، ژان کریستف ، جان شیفته ، فاوست ، شاهنامه ، مثنوی معنوی ، منطق الطیر ، کلیدر ، جای خالی سلوچ ، شازده احتجاب ، سووشون و …

کاروان آسیمه سر بشریت شتابان به پیش می تازد و گرده به آیندگان می سپارد ، سلاطین شبه وار ظاهر شده و با طوفانی رعد آسا در دامچاله های فراموشی تاریخ از یادها می روند اما هزاران هزار خورشید تابان و رخشان و زندگی ساز و پرتو افشان از سر پنجه های ارواح ابدیت پیوند نویسندگان و نگارشگران این الهه های سرزمین کرانه نا پیدای کلمه و کلام سر می زنند و این جهان دلگیر ، کدر ،کبود،  سربی و مومیایی شده را در پرتو گرمای معرفت گستر و آگاهی بخش گرما می بخشند .

هر نویسنده ای در عصر ، نسل و دوره ی خود بی تردید سیزیف روزگاران خویش است با صخره ای بر دوش و آتشفشانی در مشت .