نيايش
نيايش

فقدان نيايش در ملتي برابر با سقوط آن ملت است، «الکسيس کارل» نيايش نيايش يکي از موثرترين عوامل تهذيب نفس، صفاي باطن و رسيدن به کمال و قرب خداوند متعال است که پيوند انسان رابه زيبايي با خداي يکتا برقرار نموده و موجب پرواز روح به سوي ملکوت و ايجاد فضاي معطر معنوي و عرفاني […]

فقدان نيايش در ملتي برابر با سقوط آن ملت است،

«الکسيس کارل»

نيايش

نيايش يکي از موثرترين عوامل تهذيب نفس، صفاي باطن و رسيدن به کمال و قرب خداوند متعال است که پيوند انسان رابه زيبايي با خداي يکتا برقرار نموده و موجب پرواز روح به سوي ملکوت و ايجاد فضاي معطر معنوي و عرفاني مي شود.

دعا و نيايش اگر از حالت ظاهري و زبانيگذرنموده و به هماهنگي بين دل و زبان بيانجامد روح دعاکننده راجلا بخشيده و او را غرق در نورمي نمايد.

دعا و نيايش بيش از هر چيز ديگري با اولياي خدا همراه بوده و اين بزرگانهمه ي خواسته هاي دل را بي واسطه با محبوب واقعي در ميان مي گذاشتند و بدون احساس خستگي و ملالت به اين نوع طلب کردن و راز و نياز اهميت مي دادند.

نيايش علاوه بر ايجاد آرامش, گنجينه اي عظيم از خصائلي نيکوهمچون صفاي نگاه, متانت رفتار, انبساط خاطر, شادماني دروني , يقين کامل و قدرت بي پايان رويارويي با مشکلات و گرفتاري ها را به انسان اهدا نموده و او را در توانايي شناخت پروردگار يکتا ياري مي نمايد.

باهم بخش هايي از نيايش هاي زيباي دکترشريعتي را مرور نموده و از خالق جهان هستي توفيق درک نيايشي درست و شايسته به منظور ارتباط عاشقانه با حضرتش را مسئلت داريم.

خدايا: به من قدرت تحمل عقيده ي «مخالف» ارزاني کن.

خدايا: مرا همواره آگاه و هوشيار دار، تا پيش از شناختن «درست « و «کامل» کسي يا فکري مثبت يا منفي قضاوت نکنم.

خدايا: شهرت، مني را که: «مي خواهم باشم»، قرباني مني که: «مي خواهند باشم» نکند.

خدايا: مرا از چهار زندان بزرگ انسان: «طبيعت»، «تاريخ»، «جامعه» و «خويشتن» رها کن، تا آنچنان که تو اي آفريدگار من، مرا آفريده‌اي خودآفريدگار خود باشم، نه که همچون حيوان خود را با محيط، که محيط را با خودتطبيق دهم.

خدايا: به من مذهب بي‌عوام،ايمان بي‌ريا، خوبي بي‌نمود، گستاخي بي‌حامي، مناعت بي‌غرور، عشق بي‌هوس،تنهايي در انبوه جمعيت، و دوست داشتن بي‌آنکه دوست بداند، روزي کن.

خدايا: به من زيستني عطا کن که در لحظه مرگ، بر بي ثمري لحظه اي کهبراي زيستن گذشته است، حسرت نخورم و مردني عطا کن که بر بيهودگي‌اش،سوگوار نباشم. بگذار تا آنرا من خود انتخاب کنم اما آنچنان که تو دوستميداري.

خدايا: «چگونه زيستن» را تو به من بياموز، «چگونه مردن» را خودخواهم آموخت.

خدايا: مسئوليت‌هاي شيعه بودن» را که علي‌وار بودن و علي‌وار زيستن وعلي‌وار مردن و علي‌وار پرستيدن و علي‌وار انديشيدن و علي‌وار جهادکردن و علي‌وار کار کردن و علي‌وار سخن گفتن و علي‌وار سکوت کردن است و به عنوان يک شيعي مسئول، وفادار به مکتب، وحدت و عدالت که سه فصل زندگياوست، و رهايي و برابري که مذهب اوست و فدا کردن همه مصلحتها، در پاي حقيقتکه رفتار اوستتاآنجا که در توان اين بنده ناتوان است، همواره فرا يادم آر.

خدايا: مرا به ابتذال آرامش و خوشبختي مکشان، اضطراب هاي بزرگ، غمهايارجمند و حيرت هاي عظيم را به روحم عطا کن.

خدايا: مرا ازاين فاجعه ي پليد «مصلحت پرستي» که چون همه گير شده، وقاحتش ازياد رفته و بيماريي شده که از فرط عموميتش، هر که از آن سالم مانده، بيمارمي نمايد مصون بدار، تا: «به رعايت مصلحت، حقيقت را ذبح شرعي نکنم».

خدايا: بر اراده، دانش، عصيان، بي نيازي، حيرت، لطافت روح، شهامت وتنهايي‌ام بيفزاي.

خدايا: به روشنفکراني که اقتصاد را «اصل» مي دانند، بياموز که: اقتصاد «هدف» نيست، و به مذهبي ها که «کمال» را هدف مي دانند، بياموز که: اقتصادهم «اصل» است.

خدايا: در برابر هر آن چه انسان ماندن را به تباهي مي کشاند، مرا، با «نداشتن» و «نخواستن»، روئين تن کن.

خدايا: به مذهبي ها بفهمان که: آدم از خاک است، بگو که: يک پديده مادي نيزبه همان اندازه خدا را معني مي کند که يک پديده غيبي، در دنيا همان اندازهخدا وجود دارد که در آخرت. و مذهب، اگر پيش از مرگ، به کار نيايد، پس ازمرگ به هيچ کار نخواهد آمد.

خدايا:به علماي ما مسئوليت، به عوام ما علم، به مومنان ماروشنايي، به روشنفکران ما ايمان، به متعصبين ما فهم، و به فهميدگانما تعصب، به زنان ما شعور و به مردان ما شرف، به پيران ما آگاهي و بهجوانان ما اصالت، به اساتيد ما عقيده و به دانشجويان ما…. نيز عقيده،به خفتگان ما بيداري و به بيداران ما اراده، به مبلغان ما حقيقت و بهدينداران ما دين، به نويسندگان ما تعهد و به هنرمندان ما درد، بهشاعران ما شعور و به محققان ما هدف ، به نوميدان ما اميد و به ضعيفانما نيرو و به محافظه کاران ما گستاخي، به نشستگان ما قيام و بهراکدان ما تکان، و به مردگان ما حيات، و به کوران ما نگاه و به خاموشانما فرياد، و به مسلمانان ما قرآن و به شيعيان ما علي، و به فرقه هاي ماوحدت، و به حسودان ما شفا،به خودبينان ما انصاف، به فحاشان ما ادب، بهمجاهدان ما صبر و به مردم ما خودآگاهي، و به همه ملت ما، همت تصميم واستعداد فداکاري و شايستگي عزت ببخشا..

نویسنده :رضا شیرمحمدی