درودهای فراوان در این واپسین شماره خیامنامه در سال 1397 خورشیدی به شما کتابخوانان. پیشاپیش سال نو را شادباش گفته و از همین الان برای شما که صبح 17 فروردین 98 راهی محل کار خود میشوید شور و نشاط حسابی آرزو میکنم. (گمانم حسابی فاتحه عید و تعطیلاتش را خواندم.) به هرحال دارید خیامنامه را […]
درودهای فراوان در این واپسین شماره خیامنامه در سال 1397 خورشیدی به شما کتابخوانان. پیشاپیش سال نو را شادباش گفته و از همین الان برای شما که صبح 17 فروردین 98 راهی محل کار خود میشوید شور و نشاط حسابی آرزو میکنم. (گمانم حسابی فاتحه عید و تعطیلاتش را خواندم.) به هرحال دارید خیامنامه را میخوانید و جناب خیام فرموده “عجب میگذرد” پس “دریاب دمی” و “پیش آر پیاله را”، زینرو امیدوارم در این روزهای زیبا که اندک اندک نسیم بهاری وزان شده و عطر گلهایی که شهردار کاشته تمام نیشابور را فراگرفته خوش و شاد بوده و زیاد نگران روزهای آینده نباشید زیرا مسئولان محترم تمام تلاششان را میکنند که سال آینده هم به خیر بگذرد و جان به در ببریم انشاءاله.
اما راستش خودم که میدانم این روزها حال و حوصله کتاب خواندن ندارید پس حرف از کتاب و خبرهای اختلاس کاغذ و دستگیری رئیس قاچاقچیان کتاب و نجومی شدن قیمتها در پایان سال نخواهم زد. در عوض، همکارانم در کلبه کتاب کلیدر هرکدام یکی از تازهترین کتابهایی را که دم عیدی به دستشان رسیده معرفی میکنند. با هم میخوانیم.
پیاده
مهرنوش چمنی: درود فراوان به دوستان خیام نامهای. تبریک زیاد که سال 1397 رو با موفقیت به پایان رسوندید و قراره به زودی یک سال موفق دیگه رو آغاز کنید. پیش از پایانِ خیلی موفقیتآمیز امسال، یک رمان تازهی ایرانی از نویسندهای براتون معرفی میکنم که حتما باید یکی از کتابهاش رو بخونید.
اگر «بلقیس سلیمانی» رو نمیشناسید، خلاصه بگم که در این وانفسای کمبود کتاب ایرانیِ خوب، ایشون رمانهایی جسورانه، واقعگرا و جالب مینویسند. از کتابهاشون میتونم به “آن مادران این دختران”، “شب طاهره”، “من از گورانیها میترسم” و “مارون” اشاره کنم. به نظرم بهترین کتاب ایشون “مارون” بود که متاسفانه مجوز تجدید چاپ نگرفت. البته بلقیس خانم خیلی خوشبخت هستن، چون اگه توی کشور دیگهای زندگی میکردن که آزادی بیان نداشت، ممکن بود یه سی چهل سالی به جرم اقدام علیه امنیت ملی حبس بهشون بدن!
فضای داستانهای خانم سلیمانی گاهی مُدرنه و گاهی مثل “مارون” و کتاب تازهی ایشون “پیاده” در دوران گذار از پهلوی به انقلاب اسلامی و بعد از اون قرار داره. دورانی که خیلیها با افکار مختلف در زمینههای گوناگونی فعالیت داشتن و شخصیتها اغلب برگرفته از زادگاه خانم سلیمانی یعنی استان کرمان هستند.
جدیدترین رمان ایشون با نام “پیاده” ماجرای زنی گورانی(واقع در استان کرمان) هست که به همراه شوهرش در تهران زندگی میکنن. زنی خوش نیت و بیخبر از دنیا که سر در نمیاره چرا شوهرش مردی غریبه رو توی خونه نگه داشته و در رو به روی زنش قفل میکنه. بعد از این ماجرا شوهر انیس به زندان میافته و حالا باید تنها از عهدهی زندگی خودش بر بیاد، که البته در دهه شصت چندان کار راحتی نیست، مخصوصا اگه دیگران آدم رو از خودشون برونن.
اگر با نثر بلقیس سلیمانی آشنا نیستید هشدار بدم که از بیان هیچ چیزی ابایی نداره. این نویسنده خیلی راحت کثیفترین و بیرحمانهترین ویژگیهای افراد رو بیرون میکشه. چیزهاییکه خیلیها ترجیح میدن بیان نکنن و یا نادیده بگیرن. کتاب «پیاده» رو نشر چشمه در 218 صفحه و با قیمت 28 هزارتومان منتشر کرده. چند سطر از این کتاب رو بخونیم:
شهر هرت که نیست
همهی آتشها از گور همین دانشگاه برمیخاست. از این و آن شنیده بود دانشگاه آدمها را خراب میکند و بیخدا. حالا خودش میدید کرامت خراب شده و خدا میداند کدام قبرستانی است و نمیداند زن باردارش دارد برمیگردد خانهی پدری، سر سفرهی گورانیها. بر پدر و مادرت لعنت کرامت. روز دهم بود که عزمش را جزم کرد برود دانشگاه تهران دنبال کرامت. خانه نمیآید، دانشگاه که میرود. نمیشود که نرود. اخراجش میکنند. شهر هرت که نیست. مانتو و شلوار سرمهای را پوشید که کرامت بعد از عروسی برایش خریده بود. سابق بر این مانتو و شلوار نمیپوشید و به شیوهی گورانیها تا دو سه سال بعد از انقلاب چادر رنگی میپوشید و زیر شلوار هم بلوزدامن با شلوار یا پیراهن و شلوار. سال شصت بود که با خواهرهایش رفتند مغازهی حاج رسول و سه قواره چادرمشکی خریدند.
ص57
همه تابستان بدون فیسبوک
سعیده تیموری: درود! این هفته میخوام یه کتاب جذاب و خواندنی با چاشنی طنز براتون معرفی کنم، شاید همراهِ خوبی برای کتابخوانها در تعطیلات عید باشه. آگاتا کریستی رو که میشناسین؟ میخوام از «آگاتا کریسپی» براتون بگم: ستوان آگاتا کریسپی یه زن سیاهپوسته که قاتل دوناتهای شکلاتیه طوری که با خرده دوناتهای روی زمین میشه فهمید که آگاتا اونجا بوده. خب این مورد برای هر آدمی طبیعیه، اما نه برای یک کارآگاه پلیس! همین موضوع باعث میشه آگاتا از اداره پلیس در نیویورک منتقل بشه به شهر دورافتادهِ نیونیویورک یا نیویورکِ جدید که هیچ خبری از تکنولوژی و فناوری در اون نیست! اما مشکل فقط این نیست، توی این شهر هیچ جرم و جنایتی اتفاق نمیافته، آگاتا تصمیم میگیره توی این اوضاع یه مدلی خودش رو سرگرم کنه، پس یک باشگاه کتابخوانی میزنه تا از همکارهای بیزار از کتابش، پلیسهای عشق کتاب بسازه. اما در یک روز گرم تابستان یه قتلِ ناجور اتفاق میافته…
جناب رومن پوئرتولاس کتابش رو فقط یک داستان جنایی نمیدونه بلکه ادای دینی به تاریخ ادبیات جهان و شاهکارهای بزرگی که نویسندههای محبوبمون برای ما نوشتن میدونه. اون در این کتاب رمانهای بزرگی رو که احتمالا همه ما خوندیم از زاویه دیگهای به تصویر میکشه و از شوخی با این نویسندهها ابایی نداره! آها اسم کتاب یادم رفت؟! «همه تابستان بدون فیسبوک» که نشر ققنوس منتشرش کرده. یه رمان خوب برای تعطیلات عید. بریم و چند سطرشو بخونیم.
الههی خانهداری
مکدونالد برای پنجمین بار داستانش را قطع کرد و با تعجب گفت: «راستی این زن الههی خونهداریه. دهها شگرد برای تمیز کردن لکهی خون روی لباس بهم یاد داد. با آمونیاک، آب ژاولِ بدون کلر، آب اکسیژنه، آرد، پودر تالک، یخ، صابونِ سیاه، سِرم نرمالسالین و حتی با گذاشتن حلقهی یه کلید آهنی روی لکهی خون! و مخصوصا هیچوقت نباید اون رو چنگ زد بلکه باید از بیرون به سمت داخل مالشش داد تا لکه پهن نشه. عالیه، نه؟»
خانم پلیس رنجیده خاطر گفت: «شما به این میگین الههی خونهداری؟ من اگه بودم احتمالا بیشتر بهش میگفتم قاتل سریالی روانی بالقوه.»
نشر نیشابور در سالی که گذشت
مهدی کاکولی: خب من یک بار دیگر برگشتم تا با همدیگر خیلی سریع کتابهای مولفین نیشابوری را که در سال 1397 در همین نشریه معرفی کردیم مرور کنیم:
*«راز خیام»، علیرضا خطیبزاده
*«سالار»، عباسعلی حشمتی
*«نام من فراموشی است»، فاطمه سوقندی
*«گلوبند»، بهنام کیانی
*«دلارام»، مرتضی فخری
*«ناگهانیترین خراسانی»، علیرضا راهچمنی
*«این کیمیای هستی»، محمدرضا شفیعی کدکنی
*«باستانشناسی سیاستهای جنسی و جنسیتی در پایان عصر قاجار و دوره پهلوی اول»،
لیلا پاپلی یزدی و عمران گاراژیان(همراه با چند مولف دیگر)
*«در خانه ما کسی یانگ را دوست نداشت»، گردآوری مصطفی بیان
*«پنهان نوشتههای یک عاشق قرمطی»، شعرهای «نزار قبانی» با ترجمهی رضا انصاریراد
*«نیوشه» (ویرایش تازه)، محمد صادقی
*«دور از نگاه چترها»، رویا خادمی
*«هفتاد کشیش یخی»، علی نجفی
*«شهر خرسها»، از «فردریک بکمن» با ترجمهی میعاد جهانتیغ
*«بی قاعدگی»، مهتاب یغما
*«ماه بر کوهان»، جواد کلیدری
*«گرامر کامل زبان آلمانی» و «آموزش مکالمات آلمانی»، پرویز ذوالجلالی