گفتگو با محمود اکبر آبادی قدیمی ترین کنتور نویس آب در نیشابور:  با قلم های پُر کار کردم؛با قلم های خالی زندگی می کنم!
گفتگو با محمود اکبر آبادی قدیمی ترین کنتور نویس آب در نیشابور:  با قلم های پُر کار کردم؛با قلم های خالی زندگی می کنم!

در دوران خدمتم با حدود 22 شهردار و معاون و سرپرست کار کرده ام مردمان ایران زمین ازدیرباز به ارزش آب به عنوان ماده ای حیات بخش پی برده اند . وضعیت جغرافیایی ایران وکمیابی این مایع گرانبها ارزش آب را نزد ایرانیان دوصد چندان نموده است .ایرانیان باستان با حفر قنات های طویل وعمیق […]

در دوران خدمتم با حدود 22 شهردار و معاون و سرپرست کار کرده ام

مردمان ایران زمین ازدیرباز به ارزش آب به عنوان ماده ای حیات بخش پی برده اند . وضعیت جغرافیایی ایران وکمیابی این مایع گرانبها ارزش آب را نزد ایرانیان دوصد چندان نموده است .ایرانیان باستان با حفر قنات های طویل وعمیق آب را به سطح زمین می رساندند گفتنی است که مجموعه ی طول قنات های ایران به حدود چها رصد هزار کیلومتر می رسد .

در حال حاضر کشورما با مشکلات جدی تامین آب مواجه شده است .خشکسالی های مکرر وبرداشت بی رویه آب های سطحی و زیر زمینی وضعیت آب را به سطح بحرانی رسانده است .از نشانه های این وضعیت خشک شدن دریاچه ها ،رودخانه ها ،تالاب ها ، فرو نشست زمین و… را می توان مثال زد . یکی از دلایل اصلی کمبود آب آشامیدنی رشد جمعیت و وضعیت خاص جغرافیایی کشور است .

گفتگوی این شماره ی ما با یکی از بازنشستگان اداره ی آب شهرستان جناب محمود اکبر آبادی است که جالب وخواندنی است .

 

 

با تشکر ازحضور شما در نشریه بفرمایید در چه سالی وارد اداره ی آب شهرستان نیشابورشدید ؟

بنده محمود اکبر آبادی ، متولد سال 1329شمسی درنیشابورمی باشم . درسال 49 بود که به استخدام اداره ی آب شهرستان در آمدم .در آن زمان ما شش نفر کارمند بودیم که بنده درآغاز شروع به کار به عنوان کمک کنتورنویس انجام وظیفه می کردم و بعد ها کنتورنویس اداره شدم .محل اسقرار ما در ساختمان قدیمی شهرداری (محل فعلی فروشگاه مصرف کارکنان ) بود و رییس ما در آن زمان شادروان محمد علی اکبریان (برادرم ) بود . من به عنوان کنتور نویس با دفترچه ای که در اختیار داشتم به درب منازل مراجعه و شماره ی کنتورآب مشترکین را یادداشت می کردم و یک برگه به مشترک می دادم و آنها با در دست داشتن این برگه برای پرداخت آب مصرفی به شهرداری مراجعه می کردند. ما در آن ایام پول آب مصرفی مشترکین را با چرتکه حساب و نقدا دریافت می کردیم .البته باید گفت که درآن زمان تمامی کارها نیز با دست انجام شده و در دفاترمخصوص ثبت می شد .

وضعیت شهرداری به چه صورت بود ؟

در ابتدای خدمت من ،شهردارنیشابورسنگچولی بود و شهرداری حدود هشتاد نفر پرسنل داشت وجمعیت شهر و حومه حدود یکصد و پنجاه هزار نفر بود .شهرداری در آن دوره مسئولیت وظایفی چون تهیه و توزیع آرد و نان – گوشت – سوخت و… را برعهده داشت و شخص شهردارومعاونش برحسن انجام کارها نظارت می کردند .کارمندان شهرداری هم از افراد و خانواده های شاخص شهر مثل داوودی – صرافان – اکبریان – اسدی – سمیعیان و…، بودند.

یادم هست که در آن ایام هر روز صبح تمامی مسئولان شهر در خانه ی ابراهیم خان سعیدی که از بزرگ مالکان نیشابور محسوب می شد، جمع می شدند و پس از صرف صبحانه ایشان از روند انجام کارهای روزانه و پیشرفت آنها ازمسئولین سئوال می کرد و پس از مشورت های لازم شهردار و فرماندار و اعضای انجمن شهرو دیگرمسئولین ادارات به محل کارهای خود برمی گشتند.

وضعیت لوله کشی و آب آشامیدنی در شهرچگونه بود ؟

آنطور که گفته می شد لوله کشی آب در نیشابور از حدود دهه سی به بعد انجام شده بود و در ابتدای این کار فقط اعیان و بزرگان شهر همچون خانواده های سعیدی ،جمشید ، شادیاخی، امین الاسلامی ، حجت ، ترقی ، مجتهدی و…..قادر بودند از پس هزینه های این کار برآیند . بقیه ی مردم هم از آب قنات و چاه های آب که در خانه ها وجود داشت استفاده می کردند و با دلو و چرخِ چاه آب را بالا می کشیدند و مصرف می کردند .پس از چند سال ما  حدود سه هزار و پانصد مشترک آب در سطح شهر داشتیم .

ازنیشابور قدیم چه به یاد دارید؟

خانه ی ما در کوچه ی تکیه ی زردی (بانک سپه ) قرار داشت و ما در آن دوره آب آشامیدنی نداشتیم و ازآب قنات زهد (حاشیه ی کال منوچهری) استفاده می کردیم .در کوچه ی ما تنها خانواده های نایینی ، توسلی ، نعمتی، امجدی آب لوله کشی داشتند .

پدرم نیز در انتهای بازار سرپوش و محل دروازه عراق مفازه ی عطاری داشت .حمام های شهر نیزدر آن زمان  آب لوله کشی نداشتند و خانه ها هم حمام نداشت و نزدیکترین حمام عمومی به خانه ی ما نیز در میدان باغات قرار داشت .در آن دوره آب گرم در  خرینه ها ذخیره می شد و توسط هیزم و نفت سیاه گرم می شد .

بازار اصلی شهر و ورود و خروج کالاها در محل دروازه عراق و خیابان خاکی(فردوسی جنوبی).قرار داشت. کاروانسراهای مهم شهر هم مانند کاروانسرای شیردار – زهدی – فرخ آبادی و…در انتهای بار سرپوش و دروازه عراق قرار داشت . کالا ها و اقلام مورد نیاز مردم هم  توسط شتر و قاطر و اسب و الاغ وارد شهر می شد  .   مسافران و فروشندگان کالا ها هم  در کاروانسراها اسکان داده می شدند طبقه ی بالای کاروانسرا برای سکونت افراد و طبقه ی پایین هم برای نگهداری احشام استفاده می شد .از بازاریان قدیمی که به یاد دارم  می توانم از گازرانی ها ، مشایخان ، خنجری ، سمرقندی، تاراش .و…..نام ببرم .

معروفترین حمام شهرگرمابه ی مرمر بود که در محل  بازار سرپوش قرار داشت.یادم هست که سعیدی هفت حمام داشت که در اختیار حاجی خوش تیغ بود .حمل و نقل کالاها توسط گاری های دستی و اسبی انجام می شد .افراد هم با درشکه جابجامی شدند .

شما ابتکار جالبی هم به خرج داده اید و آن جمع آوری حدود 2500 خودکاری است که با آنها شماره های کنتور آب را می نوشتید داستان نگهداری این خودکارها چه بوده است ؟

به دلیل علاقه به کار و ضبط خاطراتم تصمیم گرفتم اولین خودکاری را که استفاده کرده بودم نگهداری کنم .بنا براین از سال 49هر خود کاری که جوهر آن تمام می شد در صندوقچه ای نگهداری می کردم چنانچه این کار را حدود سی و چند سال ادامه دادم .این ابتکار باعث شد که نشریه ی صبح نیشابور و آبفای مشهد با من در باره ی خاطراتم مصاحبه کنند .تیتر نشریه صبح نیشابور در آن زمان  این بود :با قلم های پر کار کردم “با قلم های خالی زندگی می کنم .

از دورا ن خدمت چه خاطرات جالبی به یاد دارید؟

من در دوران خدمتم با حدود 22 شهردار و معاون و سرپرست کار کرده ام و به این نتیجه رسیدم که هدف هر مسئولی در ابتدا  این بود که نامی نیک از خود به جا بگذارد برخی در این کار موفق می شدند و برخی نه، از نظر من یکی از موفق ترین شهرداران سنگچولی بود که در دوره ی خدمتش تمامی خندق ها و قبرستان های قدیمی شهر را تبدیل به پارک کرد و کار ستودنی دیگر او کاشت درختان کاج در مسیر خیام – عطار و ساخت کلبه ی خیام بود .

شهردار موفق دیگردر نیشابور شریف محسنی بود که ساخت میدان بار در دوره ی ایشان انجام شد .در دوره ی شهردار سرهنگی هم ساختمان جدید شرکت نفت ساخته و افتتاح شد .ضمنا زیبایی و ساخت باغ و آرامگاه خیام هم مدیون کوشش های امیر آصفی و تقی آبادی می باشد .

در باره ی تمیز نگهداشتن فضای شهری هم کوشش های خورشاهیان قابل تقدیر است یادم هست در دهه ی چهل که تمامی کوچه های شهر سنگفرش بود و رفتگران با پاشیدن آب در معابر به تمیز کاری و جارو کردن می پرداختند ضمن کار اشعاری با این مضمون می خواندند : مشک آب، پرهیز آب

و سخن آخر

در پایان سخن افتخار من این است که در پایان دوره ی کارمندی و واگذاری حدود شصت هزاراشتراک آب به همشهریان عزیز بدون هیچگونه در گیری و دلخوری خدمت را به پایان بردم و هم اکنون با خاطره ای خوش و احساسی توام با آرامش به زندگی ادامه می دهم و خدا را شکر گذارم .در ضمن در طول دوران خدمتم علاقه ی خاصی به جمع آوری نشریات و شعر داشته ام که آنها را رونویسی و دردفاتری گرد آورده ام که به خواست خدا تصمیم دارم در اولین فرصت آنها را چاپ کرده و برای علاقمندان  منتشر کنم .