کتاب و برهه حساس کنونی ( کلبه کتاب )
کتاب و برهه حساس کنونی ( کلبه کتاب )

  مهدی کاکولی: سلام. گاهی فکر می‌کنم زدنِ یه حرفایی فرق چندانی با گل لگد کردن نداره. نه این که الان بی‌اعصاب باشم ها. چندوقت قبل همینجا نوشتم که کاش شورای شهر نیشابور پیگیر طرحی برای ساماندهی و نظارت بر چاپ و نشر آثار خیام و عطار باشه که بتونه درصدی از منافعش رو هم […]

 

مهدی کاکولی: سلام. گاهی فکر می‌کنم زدنِ یه حرفایی فرق چندانی با گل لگد کردن نداره. نه این که الان بی‌اعصاب باشم ها. چندوقت قبل همینجا نوشتم که کاش شورای شهر نیشابور پیگیر طرحی برای ساماندهی و نظارت بر چاپ و نشر آثار خیام و عطار باشه که بتونه درصدی از منافعش رو هم در اختیار بگیره و برای بهسازی آرامگاهشون یا روزهای ملی اون‌ها خرج کنه. خلاصه اینو گفتم اما وقتی منطقی فکر می‌کنم می‌بینم تحقق چنین چیزی در حد محال است. یعنی اوضاع این روزهای اقتصاد و سیاستمون یک جوری شده که عملا هیچ جایی برای فرهنگ و کتاب و اینجور چیزهای (لابد از سرِ شکم‌سیری) نیست. درواقع اونقدر برهه حساس کنونی شده و مسئولانِ سخت‌کوش و جان‌نثار در حال فعالیت برای بهبود وضع معیشت مردم هستند که انرژی و وقتی برای اینجور اداها ندارند. نهایتِ کاری که بتوانند بکنند لغو چهارتا کنسرت و ممنوعیت چندتا تئاتر و گیر دادن به جکی چان باشه.

سلطان کاغذ

تیتر درشت زدن که سلطان کاغذ بازداشت شد. به جان خودم کار با بگیر و بکش این سلطان‌ها درست نمی‌شه. اگه حضرات مسئولان اجازه بدن بازار به روال طبیعی خودش پیش بره و بیخودی این بازی ها را درنیارن که آی ما می‌خوایم از وضعیت کتاب و نشر حمایت کنیم و کاغذ یارانه‌ای در اختیار ناشران بذاریم تا سرانه مطالعه رو بالا ببریم و… مطمئن هستم که اوضاع بهتر خواهد بود. وقتی فهرست کتاب‌های بعضی ناشرانِ نورچشمی رو می‌بینم که با حمایت‌های دولتی به چاپ‌های چندرقمی رسیده در حالی که در روند طبیعیِ بازار همون چاپ اولش هم به زور فروخته میشه می‌خوام داد بزنم و بگم «ول کنید اسب مرا، راه توشه‌ی سفرم را و نمد زینم را و مرا هرزه درا که خیالی سرکش به در خانه کشانده‌ست مرا… از برای من ویران سفر گشته مجالی دمی استادن نیست». البته اینو نیما گفته. نه این که من اعصاب نداشته باشم ها. برویم ببینیم همکارانم چه تدارک دیده‌اند…

 

فلسفه تنهایی

سعیده تیموری: این هفته کتاب «فلسفه تنهایی» از «لارس اسونسن» رو برای معرفی انتخاب کردم. «فلسفه تنهایی» اولین کتاب از مجموعه‌ی دوم «تجربه و هنر زندگی» است که نشر نو منتشر کرده. «فلسفه تنهایی» از رویکرد و منظر فلسفی تنهایی رو بررسی می‌کنه. درباره اینکه آدم‌ها چرا احساس تنهایی می‌کنن؟ اصلا مسئله تنهایی در زندگی چه جایگاهی داره؟ شبکه‌های اجتماعی چه تاثیری روی تنهایی ما داشتن؟ آیا تنهایی در انسان‌های مدرن شدت گرفته؟

«تقریبا هر آنچه گمان می‌بردم درباره‌ی تنهایی می‌دانم خلاف از آب در آمد.» این اولین جمله است‌ که اسونسن شروع کرده و کتاب رو که بخونید متوجه می‌شین بیراه نگفته. طی خوندن، تمام فرضیات شما رو زیر سوال می‌بره. برای مثال می‌دونستید تعداد افرادی که ما رو احاطه کردن هیچ ربطی به تنهایی ما ندارن!؟

 

 

 

تنها ماندن در میان انبوه آدمیان

اینم چند سطر از کتاب: «اگر ما موجوداتی اجتماعی نبودیم، تنهایی هم وجود نمی‌داشت. دقیقا به همین دلیل که ما موجوداتی اجتماعی هستیم زیستن در فضایی اجتماعی که در آن پیوندی با دیگران نداریم به نظرمان زیستنی بس تنها می‌آید. الکسی دو توکویل هم در پژوهش درباره‌ی دموکراسی در امریکا در دهه‌ی 1830 همین نکته را بیان می‌کند. او در یکی از نامه‌هایش می‌نویسد تنها ماندن در برّ بیابان بسی آسان‌تر و قابل‌تحمل‌تر از تنها ماندن در میان انبوه آدمیان است.» راستی این کتاب 225صفحه داره و قیمتش 30هزارتومانه.

 

زندگی، آواز نیست؟

مهرنوش چمنی: من این هفته یک شعر از «ای ای کامینگز» انتخاب کردم از کتابی که همین چندروز پیش به کلبه کتاب کلیدر رسید. عنوانش هست: «خسته‌ای (فکر می‌کنم)» و نشر اتفاق با قیمت 15500تومان منتشرش کرده. جناب کامینگز شاعر آمریکاییه که در سال 1962 از دنیا رفته. کلی شعر داره و چندتایی هم رمان و نمایشنامه. میگن به خاطر استفاده نامتعارف از واژگان و دستور زبان شهرت داره. با هم یک شعر از ای.ای. کامینگز رو بخونیم:

با تو سخن گفتم

با لبخندی

و تو پاسخی ندادی

دهانت

سیمی است از موسیقی سرخ

به این جا بیا

آه تو بگو! زندگی، لبخند نیست؟

با تو سخن گفتم

با آوازی

و تو گوش نسپردی

چشمانت سفالینه‌ای است

سرشار از سکوت الهی

به این جا بیا

آه تو بگو! زندگی، آواز نیست؟

وصال نیشابور (8)

بخش دیگری از سفرنامه «مسعود خیام» به نیشابور که در حوالی سال 1370 انجام شده (از کتاب «خیام و ترانه‌ها»، نشر نگاه):

تندیس زیبایی از  خیام جلوی باغ نصب شده. سفیدرنگ است. در محوطۀ چمن است. نه می‌توان به چمن داخل شد نه می‌توان با تندیس عکس گرفت. احتمالا برقراری این محدودیت‌ها برای محافظت چمن و تندیس هردو است. سازنده‌ی این تندیس زیبا ابوالحسن صدیقی است. زیر مجسمه نوشته: «حکیم خیام نیشابوری، 517-439 هجری قمری، ریاضی‌دان و ستاره‌شناس و سرایندۀ رباعیات». این تاریخ‌های هجری قمری از آن حرف‌هاست. مخصوصا برای عمرخیام که دست به اصلاح تقویم و برقراری تاریخ شمسی زد و برای این کار هیجده سال تمام با گروه عظیمی از منجمان و ریاضی دانان زیج نشست و به محاسبه پرداخت. برکناری تاریخ قمری و برقراری تاریخ شمسی از بزرگ‌ترین دین‌های ما به خیام است.

به کتاب‌خانه می‌روم. می‌خواهم ببینم کتاب‌خانه‌ای که بر مزار خیام بنا شده چند جلد کتاب و چه کتاب‌هایی در مورد خیام دارد. برای کارم ضروری است. کتاب‌خانه بسته است. درواقع تعطیل است. ظاهرا سه‌چهار سال است که تعطیل است. کتاب‌خانه در اختیار وزارت ارشاد قرار دارد اما گویا قرار است فعل و انفعالی بشود و در اختیار میراث فرهنگی قرار بگیرد. در هر حال از کتاب‌خانه‌ای که بر مزار خیام ساخته شده توقع بسیار زیادی می‌رود. از کیوسک نگه‌بانی گورستان کتاب «نیشابور شهر فیروزه» را با بهای گزاف می‌خرم.