خیام هرگز مداحِ کوچک ‌مردانِ به ظاهر بزرگ نبود ( کلبه کتاب )
خیام هرگز مداحِ کوچک ‌مردانِ به ظاهر بزرگ نبود ( کلبه کتاب )

مهدی کاکولی درود! این هفته نخست به سراغ کتاب «خیام و ترانه‌ها» می‌ رویم. بعد نگاهی به خبرهای ادبی می ‌اندازیم. سرآخر هم یک پیشنهاد ادبی دارم. با ما همراه باشید: خیام و ترانه‌ها پیش‌تر در همین‌جا خبر داده بودم که انتشارات نگاه کتاب «خیام و ترانه‌ها» را به قلم «مسعود خیام» منتشر کرده، بعدا […]

مهدی کاکولی

درود! این هفته نخست به سراغ کتاب «خیام و ترانه‌ها» می‌ رویم. بعد نگاهی به خبرهای ادبی می ‌اندازیم. سرآخر هم یک پیشنهاد ادبی دارم. با ما همراه باشید:

خیام و ترانه‌ها

پیش‌تر در همین‌جا خبر داده بودم که انتشارات نگاه کتاب «خیام و ترانه‌ها» را به قلم «مسعود خیام» منتشر کرده، بعدا البته متوجه شدم که این کتاب حدود 20 سال پیش هم توسط یک انتشارات دیگر به چاپ رسیده و حالا با شمایلی تازه به کتابفروشی‌ ها آمده. مسعود خیام متولد سال 1326 در تهران است و اگرچه تحصیلات دانشگاهی ‌اش در رشته‌ی علوم هوافضا بوده اما مطالعات ادبی فراوانی داشته و چندین کتاب درباره شاهنامه، مثنوی و گلستان نوشته و حدودا در 50 سالگی به سراغ خیام رفته و کتاب حاضر را فراهم آورده است. او در این کتاب، گذری به نجوم، ریاضی و فلسفه خیام دارد و بعد نگاهی به پژوهش‌های مهم درباره خیام کرده و در این بین دیدگاه ‌های خود را هم افزوده است.

یکی از فصل‌های جالب کتاب، سفرنامه‌ی او به نیشابور است که تاریخ دقیق آن در کتاب ذکر نشده اما احتمالا حوالی سال 1370 صورت گرفته است. (با دبیر صفحه ادبی خیام ‌نامه رایزنی می‌ کنم که اگر ممکن بود از هفته آینده بخش ‌هایی از آن را به مرور در نشریه درج کنیم.) اما امروز با هم چند سطر از مقدمه کتاب را می‌ خوانیم:

آزادفکری خیام

«(خیام) پس از اقامت در نیشابور به کارهای مختلف اشتغال داشت. سالانه 1200 مثقال طلا از دربار مقرری می‌ گرفت. پایه اصلی شهرتش پزشکی و تنجیم بود. به عنوان حاذق‌ ترین پزشک روزگار برای معالجه‌ی سلاطین مقتدر سلجوقی به دربار می‌ رفت. معالجه ‌اش روی سنجر سلجوقی معروف است. ستاره‌ خوانی را از جنبه‌های نامطلوب شغل خویش می ‌شمرد. به ندرت پیش‌ گویی می‌کرد اما به شهادت تواریخ همواره پیش ‌گویی‌ هایش درست از آب در می ‌آمد. و خون‌خواری سنجر سلجوقی را پیش ‌گویی کرد. و هرگز منت نکشید. هرگز مانند هم‌ عصران خود و هم ‌عصران دیگران مداح امرا و سایر کوچک ‌مردان به ظاهر بزرگ نبود. آزاد ‌فکری که «بر خلاف رسم زمانه» گفت. از مخالفت دست ‌اندرکاران هراسی به دل راه نداد. با وجود نفوذ بسیارش در دستگاه ‌های دولتی ساخت و پاخت نکرد. کار علمی ‌اش را کرد و به موقع گوشه گرفت. با وجود دوستی ‌اش با نخست ‌وزیر وقت کناره گرفت.»

قاچاقچی‌های کتاب‌خوان!

در چند هفته گذشته و در کنار اخبار مربوط به جمال خاشقچی، در صفحات ادبی خبرگزاری ‌ها، خبر بسیار پرتکرار مربوط به کشف کتاب ‌های قاچاق و دستگیری کپی ‌کاران کتاب بود. این وسط یک خبرگزاری هم از همزمانی طرح مبارزه با اراذل و اوباش با جمع‌آوری کتاب ‌های ضاله خبر داد، طوری که انگار این اراذل، «ضاله ‌خوان» بوده اند! (همین جا یادآور شوم با به کار بردن واژه‌ی اراذل و اوباش برای جمعی از هموطنان که به هر دلیلی در تندباد حوادث به راه و روشی دیگر در زندگی گرفتار شده‌اند سخت مخالف ام. این‌ها هم شهروندان همین جامعه و پرورده ‌های همین جامعه هستند و شایسته نیست طوری تخریب شوند که انگار هیچ راه بازگشتی برای شان متصور نیست.) اما درباره شکار کتاب ‌های قاچاق، که سال‌ ها بود برخی ناشران معتبر شاکی بودند هم، این هجوم یک‌ باره و خبررسانی پیاپی از نیسان ‌ها و کامیون‌ های کتاب ‌های توقیفی تا حدودی آزاردهنده بود. چرا این همه سال هیچ کاری نکردند که چنین شبکه‌هایی شکل بگیرند و بعد، این‌طور وقت و انرژی صرف برخورد با آنان شود. تجربه ثابت کرده این طرح ‌های شتابزده موقت هستند و تا زمانی که ساز و کاری اساسی برای اوضاع کتاب و نشر در این کشور شکل نگیرد مجددا این شبکه ‌های کتاب ‌سازی رونق می‌گیرند. تازه خود دولتمردان و نهادهای خاص هم هستند که گاهی حمایت ‌های ویژه‌شان از برخی ناشران و کتاب‌ ها، کم از قاچاق کتاب ندارد. یک کتاب کم مخاطب و بی ‌کیفیت به ناگاه به چندین نوبت چاپ می‌رسد و حیران می ‌مانی این همه حمایت مگر جز رانت ‌بازی و سیاسی‌ کاری است؟ بگذریم!

آشفته‌بازار کتاب

اعتراض کتابفروشان اصفهان به برگزاری نمایشگاه کتاب در آن شهر از موارد جنجالی هفته گذشته بود. سوالی که بارها مطرح شده که چرا نمایشگاه‌ های کتاب به شکل فروشگاه، با صرف بودجه‌های هنگفت و تخفیف‌ های یارانه ‌ای برگزار می ‌شوند و در این بین کلی ناشر که کاسب کتاب‌ های خاص هستند به نان و نوایی بادآورده می‌رسند. ظاهرا اما در آن بالاها کسانی حامی این نمایشگاه‌ ها هستند و اعتراضات راه به جایی نبرده است./ کتاب «به صحرا شدم عشق باریده بود» در موکب ‌های مستقر در مسیر پیاده ‌روی اربعین به رایگان توزیع شد. این کتاب گزارشی از سفری است که غلامعلی حداد عادل در سال 1396 به عراق داشته و خب طبیعی است که در قامت یک سلبریتی چندمنظوره، از کتاب ایشان هم حمایت بشود!/ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خبر داد که امسال بودجه نداریم و درنتیجه نمایشگاه مطبوعات برگزار نمی‌شود. تفسیرش این جوری است که چون توقیف مطبوعات کمی آبروریزی دارد و مثل تلگرام امکان فیلترینگ هم نداریم پس پول نمی‌دهیم که بی‌خودی برایشان تبلیغ نکنیم. اصولا برخی دولت‌ ها مطبوعات را مزاحم می‌دانند و تا بتوانند نمونه‌های غیرچاپلوس را محدود می‌کنند. بلانسبت./ این هم خبر آخر که: اولریش نواته؛ ویراستار کتاب مصیبت‌نامه عطار و نماینده انتشارات «بِک» که در نمایشگاه کتاب فرانکفورت 2018 حضور داشت گفت: ترجمه و انتشار رباعیات خیام یکی از برنامه‌های آینده و البته آرزوی بزرگ انتشارات بِک است. ایشان البته خبر ندارد که در ایران کلی ناشر هستند که رباعیات خیام را منتشر می‌کنند با چاپ و صفحه‌آرایی داغان و کلی هم غلط!

یک پیشنهاد به شورای شهر

حالا که چانه‌ام گرم شده یک پیشنهاد اساسی دارم: می‌دانید که انتشار کتابِ یک مولف، پس از مرگش تا سی سال بعد (و به روایتی 50 سال) باید با هماهنگی بازماندگانش صورت گیرد و طبیعتا درصدی از درآمدهای حاصل از چاپ هم به ایشان برسد. چرا برای بزرگان ادبی ایران چنین کاری صورت نمی‌گیرد؟ پیشنهاد می‌کنم در مورد مشاهیر ادبی کشور، طرحی تصویب شود که چاپ و نشر آثار آنان با مجوز و تایید کارشناسان ادبی زیر نظر شورای شهرِ زادگاه آنان انجام شود و درصدی از منافع هم به همین شورا برسد که برای برگزاری یادبودها یا بهسازی آرامگاه آنان صرف شود. این کار یک مزیت دیگر هم دارد که از این به بعد هر ناشر گمنامی نمی‌تواند بی‌ اجازه دیوان و کتاب‌ های مشاهیر را مغلوط و ناشیانه منتشر کند. شورای شهر نیشابور می‌تواند پیگیر این ماجرا باشد. امیدوارم. فعلا تا دیداری دیگر بدرود.