و سرت را جدا کن و بگذار روی دیوار مهربانیِ این شهر! ( کلبه کتاب )
و سرت را جدا کن و بگذار روی دیوار مهربانیِ این شهر! ( کلبه کتاب )

مهدی کاکولی درود! این هفته دوتا کتاب تروتازه داریم. یکی‌اش شعرهای خانم مهتاب یغما است که سرانجام و با گذر از پیچ و خم‌های ممیزی، منتشر شده و طبیعتا برخی از شعرهای ایشان در این کتاب حضور ندارند! اما کتاب بعدی که اول معرفی‌اش می‌کنیم از احمد زیدآبادی است. کتابی که نویسنده می‌گوید چکیده‌ای از […]

مهدی کاکولی

درود! این هفته دوتا کتاب تروتازه داریم. یکی‌اش شعرهای خانم مهتاب یغما است که سرانجام و با گذر از پیچ و خم‌های ممیزی، منتشر شده و طبیعتا برخی از شعرهای ایشان در این کتاب حضور ندارند! اما کتاب بعدی که اول معرفی‌اش می‌کنیم از احمد زیدآبادی است. کتابی که نویسنده می‌گوید چکیده‌ای از یک کتاب جامع‌تر است و قرار است در آینده منتشر شود. برویم و ببینیم دلیل انتشارش چیست…

ملت_دولت

«نگارنده بر انتشار این چکیده در زمان حاضر اصرار دارد، زیرا تصور می‌کند فضای کشور و منطقۀ ما طرح این بحث را هم اکنون طلب می‌کند. حرف اصلی این متن این است که ما خواه ناخواه در عصر ملت_دولت و یا واحدهای ملی زندگی می‌کنیم و زندگی در واحدهای ملی نیز به ناگزیر الزامات خود را در دو عرصۀ سیاست داخلی و خارجی دارد… در وضعیت امروز جهان، بسیاری از دولت‌ها حقوق برابر اتباع خود را که همان حق شهروندی است رعایت نمی‌کنند یا حتی به رسمیت نمی‌شناسند و در عین حال، خواهان وفاداری آن‌ها به کشورشان هستند. طبعا این وضعیت، تناقض‌آمیز و ناعادلانه است. در عین حال، برخی کشورها از همۀ حقوق و مزایای شهروندی کشور خود برخوردارند، یا می‌خواهند برخوردار باشند، اما وظیفه‌ای ملی برای خود در جهت منافع و بقای آن کشور قائل نیستند. این وضعیت هم سبب تناقض و بی عدالتی می‌شود.»

ا*ا

این بخشی از مقدمۀ کتاب بود. البته فکر می‌کنم با وجود دغدغه‌هایی که آقای زیدآبادی دارد متاسفانه خیلی چیزها هست که یقینا در کشور ما، حاکمان به خوبی می‌دانند اما به آن اهمیت نمی‌دهند. مثلا در هنگامه‌ی انتخابات، حکمرانان اصرار می‌کنند که مردم باید اختلاف‌ها را کنار بگذارند و همدلانه با حضور حداکثری‌شان حکومت را یاری دهند اما بعدتر با کوچکترین بهانه‌ای بگیر و ببند آغاز می‌شود و به راحتی اتهام می‌چسبانند! شوربختانه یکی از بیشترین معضلات، معتقدات مذهبی است که به آسانی می‌توانند با تمسک به آن حسابی مانور بدهند و افراد را تحت فشار بگذارند. (مثلا از “یک جمله” کلی معانی ناگفته استخراج کنند و طرف را از کار و زندگی بیندازند و سین جیم‌اش کنند که تو منظورت این بوده و آن نبوده… شرحش را می‌دانید.)  ببینیم احمد زیدآبادی در کتاب تازه‌اش چه نوشته است:

ا*ا

“در ملت_دولت، اتباع نه به علت ایمان و نوع دیانت و عقیده‌شان، بلکه صرفا به علت زاده شدن در قلمرو سرزمینی از حقوق برابر برخوردار می‌شوند و نخستین لازمۀ تحقق این حق برابر، بی‌طرفی دولت نسبت به دین و مذهب و عقاید اتباع خود است، همان چیزی که اصطلاحا دولت عرفی نام گرفته است. روشن است که اگر دولت اتباع خود را بر مبنای اعتقاداتشان تقسیم‌بندی کند یا خود را به اجرای یک سلسله امور شرعی مخصوص یک دین ملتزم بداند، به طوری که دیگر اتباع کشور، آن‌ها را نوعی تحمیل و اجبار علیه خود تلقی کنند، در آن صورت، دولت بین شهروندان تبعیض روا داشته و حق برابر آنان را نقض کرده است. بنابراین دولت به منظور تضمین برابری حق شهروندان ناچار است ورای اختلافات دینی اتباع خود قرار گیرد و از منظر رعایت برابری آن‌ها، نسبت به ادیان مختلف بی‌طرفی پیشه کند.” ص22

بی قاعدگی

«نشر آنیما»ی تهران مجموعه‌ای از شعرهای شاعر نیشابوری، مهتاب یغما را با عنوان “بی قاعدگی” منتشر کرد. این نخستین کتاب مستقل خانم یغما است که در 80صفحه و با قیمت 10هزارتومان هفته‌ی قبل به کلبه کتاب کلیدر رسید. شعری از این کتاب را با هم می‌خوانیم و تا دیداری دیگر به شما بدرود می‌گوییم:

بغض بی حد و مرز… گریه نشو…

به همه ظلم می‌کنی گل من!

سعی کن باز هم قوی باشی…

دل غمگین و  کم‌تحمل من!

سعی کن خو کنی به هرچه که هست

لب سیگار… بوسه‌ی مشروب…

به تن تخت و سینه‌ی دیوار…

به هماغوشی غروب و غروب

سعی کن باز هم قوی باشی

بعد با تیرهای برق برقص

غرق شو توی بوق ماشین‌ها

در ترافیک غرب و شرق… برقص

بعد خود را به کافه‌ای برسان

روی اعصاب کوچه‌ها تف کن

چای داغی که… سوخت قلبت را

به زن کافه‌چی تعارف کن

بعد دیوانه‌وار بوسه بپاش

به سر مردم روانی شهر

و سرت را جدا کن و بگذار

روی دیوار مهربانی شهر

بعد آرام و بی صدا برگرد

بی سر

انجام

می‌شود همه چیز

تو که ساکت شوی… جهان خوب است

بی تو آرام می‌شود همه چیز…