فیلم این هفته، اثری داخلی ست از فیلمسازی که تخصص اش سینمای جنگ( دفاع مقدس) است اما بر خلاف عادت، این بار پروژه ای اجتماعی را به انجام رسانده است. “دعوت” ساخته ی ابراهیم حاتمی کیا، نوشته ی مشترک کارگردان و چیستا یثربی ست.  فیلم به زندگی چند زن  می پردازد که در تنگنای انتخابی […]

فیلم این هفته، اثری داخلی ست از فیلمسازی که تخصص اش سینمای جنگ( دفاع مقدس) است اما بر خلاف عادت، این بار پروژه ای اجتماعی را به انجام رسانده است. “دعوت” ساخته ی ابراهیم حاتمی کیا، نوشته ی مشترک کارگردان و چیستا یثربی ست.  فیلم به زندگی چند زن  می پردازد که در تنگنای انتخابی مهم گیر افتاده اند، ؛ بارداری “ناخواسته ای” که از آن به “دعوت” تعبیر می شود؛ انتخابی که نه به دست آنان، بلکه به دست شوهرشان یا براثر شرایط رقم می خورد.

به نظر می رسد هدف فیلمساز و فیلمنامه نویسان این اثر، توجه ما به حق حیات انسان ها باشد؛ خواه جنین، خواه انسان کامل؛ اگر چه پرداخت به موضوع، همپای ایده پیش نرفته است.

 در نخستین رو یا رویی با اولین زن این داستان، هنرپیشه ای را می بینیم که به رغم مخالفت های صریح شوهرش، کار را بر فرزند داشتن ترجیح داده است؛ زنی خودساخته که به ظاهر، نه تنها عنان امور زندگی خود، که زندگی همسرش را هم در دست دارد اما هنگامی که پای انتخاب ادامه یا اتمام بارداری می رسد، به انسانی مجبور و ناچار تبدیل می شود. کنایه آمیز این که در صحنه ای از همان اپیزود اول، همکارش- که مرد است- به او پیشنهاد می دهد برای ادامه ی پروژه ی فیلم، به این مسمومیت- حاملگی- پایان دهد؛ این رویکرد سهل انگارانه به  بارداری در طول فیلم بارها از جانب مردان دیگر هم عنوان می شود؛ مثلا جایی که پدربزرگ با دانستن بارداری همسرش، آن را نشانه و وسیله ای می داند تا به همگان اعلام کند که هنوز جوان و قدرتمند است یا جایی که آقای رئیس به همکار- همسر صیغه ای-  خود می گوید: از شرش خلاص شو و باز جایی دیگر که : من فقط تو را می خواهم نه تو به اضافه ی یکی دیگر را!

فیلم به ماجرای بارداری نگاهی یک سویه دارد؛ زنانی از طبقات اجتماعی و شرایط خانوادگی  مختلف، شغل ها و سطح سواد متفاوت و سن و سال های گوناگون، اما نتیجه ای که می گیرد و نسخه ای که برای همه می پیچد یکی ست. در صحنه ای از فیلم، پزشک زنان که خود در حسرت بچه دار شدن است، با خیانت همسرش رو به رو می شود و به همین دلیل می خواهد جنین اش را سقط کند؛ با آن که شرایط اجتماعی و اقتصادی مناسب برای نگهداری فرزندش را دارد، اما فرزند را بدون پدر او نمی خواهد؛ تنها زمانی کوتاه می آید که احتمال می دهد شوهرش از ماجرا مطلع شده و مخالف سقط است؛ درست نقطه ی مقابل زنی ست که به رغم شرایط نامساعد اجتماعی و حتی اقتصادی، به عنوان زنی که سال ها پیش از شوهرش جدا شده و هم اکنون صیغه ی موقت یکی دیگر است، حاضر به هر نوع فداکاری می شود تا جنین اش را حفظ کند.

در این فیلم با 4 زن مواجهیم که هر 4 تا دوست دارند بچه شان را نگه دارند اما شرایط بارداری و فرزندپروری سختی پیش رو خواهند داشت؛ دو نفر باید برای حفظ بچه از خانه و زندگی فعلی شان چشم پوشی کنند، یکی باید با مردی که به او خیانت کرده ادامه دهد و دیگری باید از مردی که دوستش دارد- و به زن خود خیانت کرده- دل بکند! اما زن پنجم؛کسی که تمایلی به بچه داری ندارد و به اجبار و حیله ی شوهرش باردار شده است.

تنها حلقه ی وصل این اپیزودها، بارداری ناخواسته است؛ و تنها حس مشترک همه ی زنان این فیلم، اجبار و ناچاری ست. حتی زنی که در جوانی اقدام به سقط جنین برای مادران باردار می کرده، اینک به جبران “گناه پیشین”، خود را مجبور می کند تا از زوج هایی که به دلیل فقر اقتصادی تمایل به بچه دار شدن، ندارند، یاری رسانده و آن ها را از تصمیم شان منصرف کند؛ او زنی تنها، بدون همسر و فرزند است که گویا به مجازات همان گناه اولیه، در رنج تنهایی گرفتار آمده است و عمرش را صرف کودکان دیگران می کند.

بار عاطفی فیلم روی شانه های زنان سنگینی می کند؛ باری که مردان برای سبک شدنش به ندرت توان انجام کاری دارند. این بار عاطفی در فیلم جوری به خورد مخاطب می رود که گویا وظیفه ی یک زن است که چنین فداکاری هایی انجام دهد و یکسره او را مسئول وضعیت پیش آمده معرفی می کند؛ نام فیلم که دعوت است، با ناخواسته بودن بارداری نزد والدین همخوانی ندارد و تنها به این نکته اشاره دارد که فرزند خواسته یا ناخواسته، دعوتی ست که پاسخ مثبت داده شده است. طرح مساله به جای عمق بخشیدن و تمرکز بر یک مساله، پراکنده و در سطح مانده است و راه حل ها، نه از سر تحلیل و تعقل، بلکه از سر احساس و تکلیف است.

فیلم با سوپراستارهای نامدارش، تنها از آن جهت می تواند مورد توجه قرار گیرد که به عنوان یک مخاطب، یک انسان، از سطح درام عبور کنی، به کمی دورتر بنگری و قدری عمیق تر بیندیشی…