اگر شمارگان چاپ یک مجلد را معیار بگیریم که در امریکا می توانیم از چنین معیاری استفاده کنیم-چون آن ها کتاب را برای خواندن می خرند نه برای نمایش و دکور- یک ششصدم مردم امریکا ترجمه‌ی مثنوی معنوی را خوانده اند! فروغ خراشادی-: نخستین نشست علمی- تخصصی انجمن نویسندگان و پژوهشگران ابرشهر (نویسا)، به انگیزه‌ی […]

اگر شمارگان چاپ یک مجلد را معیار بگیریم که در امریکا می توانیم از چنین معیاری استفاده کنیم-چون آن ها کتاب را برای خواندن می خرند نه برای نمایش و دکور- یک ششصدم مردم امریکا ترجمه‌ی مثنوی معنوی را خوانده اند!

فروغ خراشادی-: نخستین نشست علمی- تخصصی انجمن نویسندگان و پژوهشگران ابرشهر (نویسا)، به انگیزه‌ی «نکوداشت مولانا» برگزار شد. این نکوداشت که مقارن با هفته ی گردشگری و زادروز نقاش بلندآوازه‌ی ایرانی، کمال الملک، در سالن همایش‌های جهاد دانشگاهی سامان یافته بود، در همان آغاز یک غافلگیری داشت؛ عباس کرخی، رئیس پیشین اداره‌ی فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان، در قامت مجری مراسم پشت تریبون قرار گرفت و دوباره در کسوت شاعر ایفای نقش کرد. گردانندگان اصلی همایش یادشده انجمن «نویسا» و انجمن کتاب «پرواز سیمرغ» بودند که با همیاری اداره‌ی میراث، اداره‌ی ارشاد، انجمن سینمای جوانان نیشابور و… نخستین پنل علمی خود را با عنوان مولاناپژوهی ارائه کردند.

در آغاز این همایش، دکتر نوروز، دبیر علمی همایش، ضمن خوش آمدگویی به حاضران عنوان کرد: امروزه چیزی جز علوم انسانی برای عرضه به دنیا نداریم؛ از جمله، مولاناست که در راس متفکران جهان است؛ اندیشه های خیامی ست که در جهان به عنوان یک مکتب طرفدار دارد و حافظ است که گوته به او چنین می گوید: «تو آن کشتی‌ای هستی که مغرورانه سینه‌ی دریا را می شکافد و من در مقابل تو آن تخته پاره‌ی سیلی خورده‌ام…»

از  هر ششصد امریکایی یک نفر مثنوی را خوانده!

نوروز بیان کرد: اگر شمارگان چاپ یک مجلد را معیار بگیریم که در امریکا می توانیم از چنین معیاری استفاده کنیم-چون آن ها کتاب را برای خواندن می خرند نه برای نمایش و دکور- یک ششصدم مردم امریکا ترجمه‌ی مثنوی معنوی را خوانده اند!

در همین نشست، فرماندار شیبانی با اشاره به پتانیسل های نیشابور در زمینه ی گردشگری عنوان کرد: اگر گردشگری را بستر تعامل و تعالی معنوی انسان بدانیم که همین گونه هم هست، همان طور که گردشگر نقطه به نقطه تغییر مکان می دهد برای دیدن و بهره بردن و تعامل و ارتباط، در همین حرکت مکانی این تعامل و تعالی فرهنگی و معنوی هم برای انسان رخ خواهد داد.

شعر مولانا؛ صورت بی صورتی ست

دکتر فرنگیس فرهود، مسئول نخستین پژوهش سرای ادبیات فارسی، گرداننده ی پنل علمی و یکی از اعضای انجمن «نویسا» در آغاز نشست مولاناپژوهی، از دکتر جواد محقق نیشابوری دعوت کرد تا مقاله ی خود را با عنوان «بوطیقای شعر مولانا» ارائه دهد؛ محقق نیشابوری این گونه آغاز کرد: «مولانا اقیانوسی ست که اگر بتوانیم یک نم و قطره به آن بیفزاییم یا از آن برگیریم، کار بزرگی کرده‌ایم! درباره ی مولانا آن قدر منبع داریم که نمی دانیم با این حجم مطالب چه کنیم؟!»

او مقاله اش را با توجه به سه دیدگاهی که در باب آثار مولانا وجود دارد، آغاز کرد: دیدگاه نخست؛ بی توجه به ساختار شعر و معناگرایی ست.

نگاه دوم که معاصر است، نگاه بوطیقایی به ساختار ادبی متن ها است و به همان معنایی که ارسطو در فن شعر مد نظر داشت، یعنی بررسی ادبیات در مقام آفرینش کلامی که در آن، به عنوان پدیده ای فنی به این متن ها نگریسته می شود؛ این نگاه، رویکردی ساختاری به متن دارد تا راهی از صورت به معنا بیابد و نقل را بر نقد اولویت بخشد.

محقق نیشابوری افزود: دسته‌ی دیگر اما به دنبال رویکردی فراگیر، شامل و ساختارمند در نظام‌های شعری مولانا به ویژه مثنوی بوده اند و سعی کرده اند از منظر روایت یا بلاغت چارچوب هایی برای این اشعار ترسیم کنند که البته استثنائأ در مثنوی مولانا و دیوان شمس این چارچوب ها در هم شکسته می شود.

محقق اذعان داشت: تمام شواهد شعری مولانا نظر گروه اول را تایید می کند اما برای پژوهشگران گروه دوم معماست که چگونه اشعار مولانا در عین شیفتگی این گونه با معیارهای شعری منطبق است و کارکردهای موسیقایی یافته است؟ همین اتفاقا موجب شده که شماری توجه مولانا را به صورت شعر پیش و بیش از معنای آن برشمرند.

او افزود: گروه سوم اما، راه میانه در پیش می گیرند و شعر مولانا را صورت بی صورتی می دانند؛ اینان معتقدندکه مولانا نه هوشیار و نه شیداست؛ او مست هوشیار است.

بنیادهای مستی استوار بر بنیادهای هستی

اما در باب هشیاری مولانا محقق نیشابوری، تکمله ای بر تفسیر این گروه سوم آورد که این گونه است: هشیاری مولانا از نوع شارعان و ناظمان نبوده چرا که این هشیاری با مستی در تضاد است. محقق می افزاید: مولانا نیازی به هشیاری ندارد؛ او نمی تواند از شرع و وزن خارج شود چرا که بنیادهای مستی او بر بنیادهای هستی او، سلامت فکری، شرعی و شعری او استوار است.

این استاد دانشگاه ادامه داد: شاهد مثال این گفته این است که نزار قبانی شاعر بلندآوازه ی سوری می گوید” چون یک رقصنده به پاهای خود توجه کند، از رقص باز می ماند.”

مثنوی راندمان اخلاقی را افزایش می دهد

سخنران دیگر، اهل کاشمر و یک دکتر رادیولوژیست بود؛ دکتر سهیل سادات، مالک و موسس «باغ فرهنگ ترشیز» سخنانش را با بررسی جایگاه مخاطب در برابر مولانا آغاز کرد: ببینیم نسبت به این کتاب عظیم در چه جایگاهی قرار گرفته ایم؟ مانند هر کتابی از این سنخ، اساس مثنوی هم بر روایت و قصه است؛ این شاهکار ما را به عنوان مخاطب در جایگاهی قرار می دهد که می توانیم دیوار چهارم- فاصله ی تماشاگر تئاتر با بازیگر- را برداریم و خودمان در نقش ها بنشینیم.

وی افزود: نقش منفی و مثبت فرقی ندارد؛ گاه خرگوشیم و گاه شیر؛ این جا به جایی ما را در علوم رفتاری کمک می کند و موجب همزاد پنداری، درک فردی و اجتماعی و اخلاقی رفتار کردن با دیگران می شود؛ کمینه منفعتش این است که متناسب با درکمان، مثنوی به افزایش راندمان اخلاقی کمک می کند.

او در بخشی از حرف هایش گفت: ابیات آغازین با بشنو شروع می شود؛ می خواهد تلویحی بگوید که “گوش سَر کافی نیست و گوش سِر را باید باز کرد” و باز کردن گوش سِر، جز به ادب شاگردی میسر نیست!

“بخوان” و “بشنو”

اما مقاله ی سخنران سوم، دکتر مهدی نوروز، بر تاثیر پذیری مثنوی از قرآن و روایات متمرکز بود.

نوروز با اشاره به این که مولانا مقلد نیست که چون دیگر شاعران، مثنوی را با “بسم ا…” بیاغازد، گفت: این کتاب جز خداشناسی نیست؛ خدا کتابش را با «بخوان» شروع کرد و مولانا با «بشنو»

این استاد دانشگاه، در مقدمه ای به تناسب معجزات پیامبران به اقتضای زمانه ‌شان اشاره کرد و گفت: چنان که عصر موسی، ساحری می طلبید و عصر عیسی، شفابخشی، عصر پیامبر خاتم هم که دوره ی شعر و شاعری عرب بود، سخنوری و زبان آوری می طلبید.

او افزود: مثنوی 1273 آیه و روایت در باطن دارد؛

«چون تو در قرآن حق بگریختی/با روان انبیا آمیختی»

او در بخشی دیگر از سخنرانی اش به جایگاه انسان اشاره کرد که میانه‌ی فرشته و حیوان است، بلکه در شرایطی برتر از مَلَک و در جاهایی پست‌تر از حیوان: کسی که عقلش غلبه کند، بالاتر از فرشته و آن که شهوتش غالب آید، کِهتر از حیوان است.

انسان، زمان و مکان؛ مثلث تاریخ اند

اما پایان بخش پنل علمی، سخنان دکتر هادی بکائیان، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ بود؛ سخنرانی او درباره‌ی دوره‌ی تاریخی زندگی مولوی بود.

این عضو انجمن نویسا، تاریخ را مثلثی دانست که سه ضلع آن را انسان، زمان و مکان می سازد و گفت: اگر چه تاریخ محصور زمان و مکان نیست، اما از هر دو عامل اثر می پذیرد.

او ادامه داد: و اما مولانا؛ نمی توانیم خارج از این دو بعد، درباره ی شخصیت مولانا سخن بگوییم؛ فضای سیاسی-اجتماعی و فکری دوران حیاتش را بشناسیم و بدون توجه به این فضا، اندیشه‌اش را در بوته‌ی نقد قرار دهیم؛ می شود با دو روش کمی و کیفی، بررسی آثار و شناسایی بسامد مفاهیمی که در آثار بزرگان هست، به پیام مستتر در کلام آن‌ها پی برد.

وی سپس به بررسی دو واژه ی رُم و روم پرداخت و تفاوت این دو را تبیین کرد؛ او در بخشی از سخنش گفت: واژه‌‌ی «رُم» به گستره‌ی امپراطوری رم غربی و «روم» به کنستانتین‌پُل- رم شرقی- یا همان بخشی اطلاق می شود که در ترکیه ی امروزی واقع است (قسطنطنیه). بکائیان یادآور شد: هنگامی که سلجوقیان در 590 میلادی در ایران شکست خوردند، سلجوقیان رومی در قدرت ماندند و یکی از مراکز مهم فرهنگی شان -قونیه – بستر مناسبی را برای مهاجرت مشاهیر مذهبی به آن سرزمین فراهم آورد.

بکائیان به این جای سخن که رسید، گفت حال می توان پرسید که چرا مولانا به اتفاق پدرش از بلخ مهاجرت کرد؟

سلطان حقیقت و سلطان حکومت

این پژوهشگر تاریخ بیان داشت: اما در خصوص واژگان به کار رفته در آثار؛ یکی از بسامدهای واژگانی در آثار مولوی، «سلطان حقیقت» است؛ شمارش این واژه، نشان دهنده‌ی نقش «سلطان» است هم در وجه خداوندگاری و هم به معنای روشن کلمه، یعنی حاکم!

او افزود: جدا از تفکرات عارفانه، مولانا ایدئولوژی تفکر اشعری و فقه حنفی را آموخته بود و چنان که می دانیم در این فقه، هر رهبری واجب الاطاعت است؛ بنابراین از مجموع 150 نامه ای که از او به جا مانده است، 120 نامه را برای حاکمان زمانش نوشته است.

 پس از پنل علمی، سخنرانی دکتر علی طاهری درباره ی استاد محمد غفاری، کمال الملک، حُسن ختام همایش بود که به زندگی، خدمات و آثار استاد اشاره داشت.