«از آغاز آفرینش تا بُرزینمهر روشنگر» «ناحیه نشابور» در بریدهای از «نقشه جغرافیایی شاهنامه فردوسی» (بر پایه پژوهش حسین شهیدی مازندرانی) به دست «موسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب» ترسیم، و به سال 2004 میلادی منتشر شده است. نسخهای از این نقشه تاریخی، به شماره اموال ۱۳۹۳.۱۷.۰۰۰۲۳ در «کتابخانه و موزه ملی ملک» تهران نگهداری میشود. […]
«از آغاز آفرینش تا بُرزینمهر روشنگر»
«ناحیه نشابور» در بریدهای از «نقشه جغرافیایی شاهنامه فردوسی» (بر پایه پژوهش حسین شهیدی مازندرانی) به دست «موسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب» ترسیم، و به سال 2004 میلادی منتشر شده است. نسخهای از این نقشه تاریخی، به شماره اموال ۱۳۹۳.۱۷.۰۰۰۲۳ در «کتابخانه و موزه ملی ملک» تهران نگهداری میشود.
(توجه: در این نقشه، نامهای جغرافیایی یادشده در شاهنامه فردوسی، با رنگ قرمز نشان داده شدهاند)
دیبـاچه
سرآغاز و پیدایش نیشاپور، همچون بسیاری از شهرهای تاریخی و دیرپای جهان، چنان در اسطوره و افسانه در پیچیده(1) که در نگاهی به منابع دوران کهن، میتوان سیمای نیشابور را به عنوان بوم و شهری اساطیری و در اندازه ی یکی از مراکز و تختگاههای (فرهنگی) مهم این دوران توصیف نمود.(2)
آغاز آفرینش
رَئِوَنْت (به پارسی میانه ساسانی: رِیوَنْد) کهنترین نام در اطلاق به حوزه جغرافیایی ناحیه نیشابور است که در نَسک (=نوشتار) ایرانی «اَوِستا» از آن، سخن رفته(3) و بر پایه ی روایت ایرانی آغاز آفرینش، در نسک «بُندَهِش» از «کوه رِیوَنْد» (در ناحیه نیشابور خراسان) در شمار ۲۲۴۴ کوهی نام برده شده که از البرزکوه فراز رستند.(4) همچنین در جایی دیگر از همین نسک، در جریان ماجرای نبرد اهریمن با آب؛ به پیدایی دریاچهای به نام «سُووَر» (سوبر یا سوگر) اشاره شده که در «ابرشهربوم» (=سرزمین نیشابور) بر سر کوه توس (= بینالود کنونی) جای دارد(5) و چنانکه در نوشتارهای کهن دیگر آمده: آذربُرزینمِهر، در نزدیکی دریاچه سُووَر و بر روی کوه رِیوَنْد قرار داشته است.(6)
در روایتی دیگر در پیرامون همین دروان نخستین: ابوعبدالله حاکم؛ «انوش پسر شیث پسر آدم» را نخستین شخصیتی معرفی نموده که «کهندژ» نیشابور را بر سنگی بزرگ، سفید، مدوّر (دایرهشکل) و املس (نرم و هموار) بنیان نهاد؛ چنانکه مردمان آن روزگار، این بنا را «دژ سنگی» (قلعه حجریه) میخواندند.(7)
پیشـدادیان
پیشدادیها نخستین فرمانروایان ایرانزمین، در دوران اساطیریاند و هوشنگ، تهمورث، جم، فریدون و منوچهر، از سرشناسترین آنهایند؛ که قهرمانانی همچون آرش، گرشاسب و رستم؛ و دشمنانی همچون افراسیاب و ضحاک دارند.(8) بر پایه نوشتار تاریخ الحاکم، در این دروان؛ شخصیتهایی همچون «ذوالایکه»، «افراسیاب ساحر» و «ایرج پسر فریدون»، بر کهندژ نیشابور دست یافته، آن را بازسازی نموده و بر گستره و آبادانی آن افزودهاند؛ اما در دوران «منوچهر» است که بر پیرامون کهندژ، خندقی حفر نمودند و آتشکدهای برپای داشتند؛ چنانکه پس از آن، گرایش مردمان و آبادانی آن، روزافزون گردید.(9) حمدالله مستوفی امّا بنیانگذار نیشابور را «تهمورث دیوبند» معرفی مینماید(10) و بر پایه روایتی ایرانی؛ در روزگار تهمورث بود که آتشدان پشت گاو اساطیری سریشوگ، به دریا افتاد و سه آتش فروزان، در ژرفای دریا درخشان ماندند و آن سه آتش نوپدید: گشنسب، فرنبغ و «بُرزینمِهر» بودند.(11)
کیـانیـان
کیانیها، سلسلهای از فرمانراویان اساطیری ایران هستند که دوران آنان با رویدادهای پهلوانی و همچنین گسترش آیین مَزدیَسنا (=دین ایرانی زرتشت پیامبر) در ایرانزمین، پیوند خوردهاست.(12) بر پایه گفتار شاهنامه فردوسی؛ «کیکاووس» پس از در هم شکستن سپاه افراسیاب، به سوی پارس آمد و جهان را به شادی، چنین بیاراست:
بیامد سوی پارس، کاووسکی
جهانی به شادی، نو افکند پی
فرستاد هر سوی یکی پهلوان
جهاندار و بیدار و روشنروان
به مرو و «نشابور» و بلخ و هری
فرستاد هر سو یکی لشکری(13)
در پارهای از کتاب بندهش، از «دستان پسر سام»، یاد شده که پادشاهی سکایان و نیمروز را از پدر گرفت و کدخدایی «ابرشهر» (= نام قدیم نیشابور) را شکوه بخشید(14) و باز در شاهنامه است که «کیخسرو» پس از تعقیب افراسیاب، و در راه بازگشت به ایران، از چاچ و سغد و بخارا و جیحون و بلخ و طالقان و مرورود گذر کرد؛ آنگاه:
و زآن پس، به راه «نشابور»، شاه
بیاورد پیلان و گنج و سپاه
همه شهر، یکسر، بیاراستند؛
می و رود و رامشگران خواستند
دِرَم ریخند از بر و زعفران،
چه دینار و مُشک، از کران تا کران
به شهر اندرون، هر که درویش بود؛
و گر سازش از کوشش خویش بود
دِرَم داد مر هر یکی را ز گنج
پراگنده شد بدره پنجاه و پنج(15)
و سرانجام؛ «کیویشتاسب» (=گشتاسپ)، در پی گرویدن به انوشهروان زرتشت؛ «آذر بُرزینمِهر» -یکی از این سه آتش بهرام- را که تا آن زمان، در جهان میوزید و از جهانیان، نگاهبانی میکرد؛ بر فراز «کوه رِیوَنْد» (یا رَئِوَنْت؛ در نزدیکی نیشاپور) به دادگاه نشانید (= پابرجای کرد.)(16) رِیوَنْد، همچنین شهری در نزدیکی نیشابور (و محله و ناحیهای پیوسته به این شهر) است که آن را از پایتختهای اساطیری ایرانزمین و «پایتخت گشتاسب» دانستهاند.(17)
یاقوت حموی، نیز گشتاسب را بنیانگذار «ربع بُشتفروش» (بُشتَنفُروش) نیشابور معرفی نموده است.(18) پس از گشتاسب، بهمن پور اسفندیار بر تخت نشست و او دخترش (نام: همای) را بر پسرش (نام: ساسان) برتری داد و ولیعهد خویش ساخت. ساسان، رنجیده از پدر به شهر نشاپور، پناه برد:
دمان سوی شهر «نشابور» شد
پُر آزار بود، از پدر؛ دور شد
ساسان، دختری از خاندان بزرگان شهر را به همسری گزید.
زنی را ز تخم بزرگان بخواست
بپرورد و با جان و دل داشت راست
نژادش به گیتی کسی را نگفت
همی داشت آن راستی در نهفت
زن پاکتن خوب فرزند زاد
ز ساسان پرمایه بهمن نژاد
پدر نام ساسانش کرد آن زمان
مر او را به زودی سرآمد زمان
باری؛ از این پیوند، پسری به نام «ساسان» پدید آمد. ساسان، چون بزرگ شد به شبانی پرداخت. چنانک:
چو کودک ز خُردی، به مردی رسید
درآن خانه، جز بینوایی ندید
ز «شاه نشابور»، بستُد گَله
که بودی به کوه و به هامون، یله
همیبود یکچند چوپان شاه
به کوه و بیابان و آرامگاه(19)
واین «ساسانِ شبان»، هموست که سه شب پی در پی، به خواب بابک (= پسر ساسان شبان) آمد؛ چنانکه بابک، در خواب شب سوم، آذران فرنبغ و گشنسب و «بُرزینمِهر» را در خانه ساسان میبیند که میدرخشند و به کیهان (جهانِ هستی)، روشنی میبخشند.(20) و بُرزینمِهر -این سومین آتش درخشان روشنگر- در دورانهای بعد در کوه رِیوَنْد در شمال غربی نیشابور زبانه میکشیدهاست.(21)
(برگرفته و بازویراسته شده از مقاله «نیشابور» در دانشنامه ویکیپدیا)
پانوشتها و منابع:
1. مجتبوی، سیدحسین، «فرهنگ جغرافیای تاریخی نیشابور»، جواد محقق نیشابوری، حسن نظریان، نیشابور: دانشگاه آزاد اسلامی، ۱۳۹۲، ص17.
2. طاهری، علی، «درآمدی بر تاریخ و جغرافیای نیشابور»، نیشابور: ابرشهر، ۱۳۸۴، ص 53.
3. کیانی، محمدیوسف، «پایتختهای ایران»، تهران: سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور، ۱۳۷۴، ص327؛ زنگنه، ابراهیم، «شهرستان نیشابور و مهمترین وقایع تاریخی آن»، مشکوه، ش. ۵۴–۵۵، بهار و تابستان ۱۳۷۶، ص147.
4. فرنبغ دادگی، «بندهش»،.گزارنده مهرداد بهار. تهران: انتشارات توس، ۱۳۹۰، ص71، 172؛ قلیزاده، خسرو، «فرهنگ اساطیر ایرانی بر پایه متون پهلوی»، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ۱۳۹۲، ص231.
5. فرنبغ دادگی، همان، ص 77؛ قلیزاده، همان، ص 280.
6. قلیزاده، همان، ص39.
7. حاکم نیشابوری، ابوعبدالله،.«تاریخ نیشابور»، ترجمه محمد بن حسین خلیفه نیشابوری، مقدمه و تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: آگه، ۱۳۷۵، ص 196.
8. قلیزاده، همان، ص 158.
9. حاکم نیشابوری، همان، ص 196.
10. حمدالله مستوفی، «نزهه القلوب»، به تصحیح محمد بیر سیاقی، تهران: نشر حدیث امروز، ۱۳۸۱، ص212.
11. قلیزاده، همان، ص271-272.
12. قلیزاده، همان، ص 234.
13. کزازی، میرجلالالدین، «نامه باستان؛ ویرایش و گزارش شاهنامه فردوسی»، تهران: سازمان مطالعه و تدوین علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، ۱۳۹۳، ج2، ص 102.
14. فرنبغ دادگی، همان، ص 151.
15. کزازی، همان، ج 5، ص 248.
16. فرنبغ دادگی، همان، ص 91، 172؛ . قلیزاده، همان، ص 39.
17. کیانی، همان، ص 738.
18. یاقوت حموی، شهابالدین ابی عبدالله محمد، «معجم البلدان»، قاهره: مطبعه السعاده، ۱۹۰۶، ج1، ص187.
19. کزازی، همان، ج 6، ص 235.
20. « زند وهومنیسن و کارنامه اردشیر پایکان»، ترجمه صادق هدایت. تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۲، ص 170-171.
21. CHOKSY, JAMSHEED K.. “ATESHGAH”. LINDSAY JONES. In Encyclopedia of Religion. Printed in the United States of America: Thomson Gale, 2005, vol.1, p.569.
پیشینـه اساطیـری نیشـابور - نیشابوریا
تاریخ : 23 - مهر - 1397[…] منبع : خیام نامه […]