این خانه سیاه نیست  (  به بهانه ی برپایی نمایشگاه عکس )
این خانه سیاه نیست  (  به بهانه ی برپایی نمایشگاه عکس )

سارا کمالیان – نگارخانه ی آتیه حجت حسن ناظر پیشکش به محسن فرجامی عکاس و مدرس عکاسی انجمن سینمای جوان نیشابور پذیرش شده ی جشنواره ی عکس خوانسار- پذیرفته شده ی جشنواره ی عکس عمان- پذیرفته شده ی جشنواره ی عکس دانشجویی مشهد. سارا کمالیان مشق عکاسی را از سینمای جوانان ایران دفتر نیشابور آغازید […]

سارا کمالیان – نگارخانه ی آتیه

حجت حسن ناظر

پیشکش به محسن فرجامی عکاس و مدرس عکاسی انجمن سینمای جوان نیشابور

پذیرش شده ی جشنواره ی عکس خوانسار- پذیرفته شده ی جشنواره ی عکس عمان- پذیرفته شده ی جشنواره ی عکس دانشجویی مشهد.

سارا کمالیان مشق عکاسی را از سینمای جوانان ایران دفتر نیشابور آغازید اما مشق عشق آرمان آرمیده در ذهن و ضمیراو شد ،اویی که میرود راه هنر آذین و فرهنگ آجین فردا پرداز خود را در سپهر رشد، رویش و روندگی باز کاود . کمالیان از آن پیش که هنرجویی جوان را ماند کاونده ای شوریده سر است قرار ناپذیر و نا آرام که قصد آن دارد در تکاپوی خود کاوی خویشتن خویش را از موانع ، بن بست ها و دیوارها واجهاند و واپریدن را مزمزه نموده بال گشایی را به آزمون قامت فراز کند و برخیزد چنان که بایسته و شایسته ی چون او رهپوی شیدا واریست .

نمایشگاه ” این خانه سیاه نیست” این عکاس نو اندیش ، نوجو و نوراه و هم نیز آتیه دار میرود تا راه آرمانی اما پر سنگلاخ خود را از میانه ی معبر نگاه های هم قطارانش وا گشاید ، جسارتش در ارائه ی آثار برپانموده اش قابل تحسین، ارج گذارانه و تقدیرآورانه است .

همدردی با رنج ورانی که نان از لهیب سوزان آتش بیرون می آورند و بازوی نان آورشان لحظه ای در کار از کار وا نمی ماند. این تکاپوی مجدانه و مرد وار را هرچه نامیم تلاش آدمیست برای بقا و عکاس هوشمند، دقیقه شناس ، زمانه فهم و درد آشنا همین که پای همت و بازوان واگشاده ی اراده را فراتر از آدمیان معمول و سرگرم روزمرگی به کارواداشته و هم داغی با مردانی که در کوره ی آلام برشته شده و نمایشگر روزگارانی هستند که فراچنگ آوری نان درزمانه ی عسرت و فروبستگی خود دیگر گونه حکایتیست و (یکی داستان است پرآب چشم ) .

عکاس کنجکاو و شکارچی سوژه ها  کوشیده است با زبان بی زبانی و با بهره وری از رسانه ی بی مرز و  جهانی هنر به مخاطب و ناظر شوقمند خود بگوید به پیرامون خویش دقیق تر بنگر و با تامل بیشتری به نظاره گری همت واگشا . مباد غفلت ما از آنان که به جرم دستان خالیشان به هیچ گرفته شدند و پاپتیان بیرون زمان به رنج بارتر شدن زندگیشان بینجامد .

عکاس درست نگر و موضوع یاب نشابور زاد ما نیک میداند که با جادوی ذوق  بخش دوربین چه باید کرد و فرصت را از دست نداد ، عجله و شتاب ننمود ، ژست روشنفکرانه در نیاورد و برای زودتر دیده شدن کلید نزد و از میان برزخ حیات کوله بار خود را یک تنه از مسیر طوفان ها شجاع و شانه واگشاد.

شاید چندان هم مهم نباشد که چاپ آثار ارائه شده در یک نمایشگاه در قامت مطلوب خود شمایل عرضه دارد اما در اینجا و در این نمایشگاه شاید آگاهانه عکاس تیره روزی سوژه هایش را به بیانی رمزوارانه واگویه مینماید .

هرچه که هست این نمایشگاه آغازگر مبارک ، امیدوار کننده و هنر ورزانه ای در کارنامه ی هنری این بانوی هنرآور و این خاتون عاطفه ریز می باشد. سپاسی نثار این هنرمند باد به خاطر همدردی با مردمانی که رنج میکشند و دیده نمی شوند و هنرمند دل آگاه به مدد لطیفه ای نهانی که عشق از او خیزد و نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست ما را به میهمانی واقعیات کمتر دیده شده و در سایه فراموش شده مانده  بر سفره ی هنر خویش می نشاند. در انتظار نمایشگاه های چنین پرمخاطب و مردمی از این هنرمند استاده ایم .