برگیر پیاله وسبو ای دل جوی                 خوش خوش بخرام گرد باغ ولب جوی کاین چرخ بسی سرو قدان مه روی          صدبار پیاله کرد و صد بار سبوی پیش از گرم شدن از دم مستی بخش حکیم ، این پرسش را در می اندازیم که : آیا این رباعی  می تواند از حکیم نیشابوری ، حجه […]

برگیر پیاله وسبو ای دل جوی                 خوش خوش بخرام گرد باغ ولب جوی

کاین چرخ بسی سرو قدان مه روی          صدبار پیاله کرد و صد بار سبوی

پیش از گرم شدن از دم مستی بخش حکیم ، این پرسش را در می اندازیم که : آیا این رباعی  می تواند از حکیم نیشابوری ، حجه الحق عمر خیام  ،  باشد ؟ گرچه شماری از رباعیات منسوب به خیام نیشابوری در منابع و مآخذی به نام دیگران ضبط و ثبت شده است . اما رباعی این هفته ی همدمی  به استناد پژوهش علی رضا ذکاوتی قراگزلو در کتاب  “حکیم خیام نشابوری ” در پنج منبع معتبر به نام خیام سند شده واندیشه وزبان سروده نیز این استناد را قوت می بخشد  .

مفاهیم این چارانه ی ارجمند  چون بسیاری از رباعیات حکیم ، شادی و شادخواری ، تفرج صنع و بهره بردن از زیبایی های هستی ،یاد آوری غیر قابل اعتماد بودن چرخ ، ستم پیشگی دوران ، نا پایداری دنیا  وکوتاهی فرصتی به نام زندگی است و البته این مفاهیم عام در سخن حکیم  آن گونه روشن و بدیهی جلوه کرده است که راهی برای شک یا مجادله باز نگذاشته است و به دلیل ماهیت مفاهیم در دایره ی برخی پژوهش ها ی رایج هم ،  نمی گنجد .

اما شیوه ی خیام در این رباعی آنچنان است که در نخستین پاره ی سخنش یک امر دل پذیر و روح فزا را به مخاطب یاد آوری و توصیه می کند . چیزی که هر کسی از آن تجربه ای دارد : به دست آوردن اندک وسایل شادی یعنی جامی و سبویی و گردش در باغی و نشستن بر کنار جویی و تدارک دمی آرامش و آنی آسودگی .بدون هیچ نیازی به تصاحب  یا تملک و پرهیز از آزمندی،  طمع کاری و افزون طلبی ، آنگاه بی هیچ موعظه ای ظاهر سازانه و پس از مقدمه ای ساده و دل پسند  به یاد آوری یک نکته می پردازد که با نگاه به حال و روز در گذشتگان و با توجه به قانون حاکم بر هستی ، ما بارها خاک می شویم و باز می روییم وبر می خیزیم . پس بهتر است بی هیچ هراس مبهم و موهوم وبی تلخ کامی واز سر هشیاری به یاد داشته باشیم که اندوه را به فراموشی بسپاریم .وبرای حکمی تغییر ناپذیر،  رنج وغمی را بر خود تحمیل نکنیم .

این جواهر پند وقتی اثر گذار تر می شود که در قالب بیانی کوتاه ، روشن و مستدل ،  یک رباعی را می سازد .

اما مقوله ی کاسه و کوزه و جام ومی و توصیه به باده نوشی  که پیوسته اسباب جدال ونزاع بوده است چه می شود ؟ آیا باب اتهام برای حجه الحق همچنان باز است ؟ این می در این میانه چیست و چه می کند ؟ راز دم غنیمت شماری مکرر و توصیه  به عیاشی چیست ؟

” دم  غنیمت است”  و ” باده بنوش ” به یک  خوانش یعنی یک د م از عمر نباید تلف شود و آدم عاقل  و فرصت شناس ، در این مجال اندک ، یکی از این دو کار را می کند :  « یا درطلب رضای یزدان کوشید     یا راحت تن گزید و ساغر برداشت . »

وجز این،  زیان دیدگی است . خیام به مسلک خوش باشی  ، هدونیسم ، شهرت دارد . “خوش باش”  و  “می بنوش ” تکیه کلامی است برای کاستن از تلخی هراسی که آب در دهان می خشکاند

«این چرخ ستیزه کار ناگه روزی       چندان ندهد امان که آبی بخوریم . »

و « نا گه اجل از میان برآید که منم .»

در این هنگامه ی نا پایداری و هراس ، کمترین نتیجه ای که می توان گرفت این است که  ” بربای نصیب خویش ، کت بربایند ” تا  تو را نبرده اند بهره ببر . و ” بهره ی خویش را از دنیا  فراموش مکن ” ( قرآن سترگ .قصص . 77 )

و دیگر این که در شعر خیام مطرح کردن باده و شراب و می و لوازم آن چون کاسه و کوزه و جام و … همان مقدمه و تصویر گری آغاز قصاید است . مثل سخن گفتن از بهار زیبا یا دلبر ماه رو. چه بسیار که عارفان و علمای  شاعر هم در برخی ادوار شعر فارسی از شراب به عنوان نشانه ای از جلوه های مستی آفرین رحمانی یاد کرده اند و نام آن را می عرغانی نهاده اند .  گویا خیام هم از یک می فلسفی سخن می گوید .  می فلسفی یعنی دست کم در لحظه های فراغت و آسودگی از کار دین و دولت و دنیا و رهایی از درد نان و نام  و هنگام فاصله گرفتن از آرزوهای تکراری و تمنا های بی پاسخ و درخواست های مکرر  در لحظه های آرامش و آزادی درونی ، به خود و ارزش وجودی خود و آسودگی خود بپرداز . به خود هم بپرداز .

« این یا دداشت با تکیه بر  ، حکیم خیام نیشابوری اثر علیرضا ذکاوتی قرا گز لو  فراهم آمده است . »