روز دل افروز برچهره ی گل نسیم نوروز خوش است . برطرف چمن روی دل افروز خوش است . از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست . خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است . روزها که می آیند ومی روند می توانی بایستی و با آن ها نروی ؟ می […]

روز دل افروز

برچهره ی گل نسیم نوروز خوش است .

برطرف چمن روی دل افروز خوش است .

از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست .

خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است .

روزها که می آیند ومی روند می توانی بایستی و با آن ها نروی ؟ می توانی بنشینی وتنها به تماشای گذر زمان دل خوش شوی ؟

هرگز!

آیه های بهار برتو فرو می ریزد. باید بر خیزی و خودت را به زیر باران بکشانی و “زیر باران راه بروی و چترت را ببندی “و چشمت را باز کنی و گوشت را تیز. تا آن جا که می توانی، در تمام لحظه های بودنت، بهار را احساس کنی  و مهمانش شوی . بیدار شوی . زنده تر و سر زنده ترزندگی کنی . به خصوص اگر در باغ شعر خیام قدم می زنی باید غوغای رنگ و نور و صدا را شاهد بگیری و باور کنی که : ازدیروز سخن گفتن نا خوشایند است .و خوشی وا بسته به این دمی است که در آنی .« ازدی که گذشت هرچه گویی خوش نیست . » آشیانه ی مرغ زندگی ، امروز است . درکهنه بازار پر آشوب  هستی ،  سکه ی  جهان پسند و رایج ، هوشمندانه زیستن خیامی است که  « چون نی شکر می خورندش و کاغذ زر است که می خرندش و از دیاری به دیاری می برندش . » راستی پایه و  مایه ی این همه روی آوردن به رباعیات  خیام چیست ؟

پاسخ به این پرسش گنجایشی می خواهد اما  شاید بتوان گفت : علاوه بر زبان روشن و معانی بیدار کننده وامید بخش ، یک عامل خوش آیندی و زیبایی ، پرده ای که خیام از بهار ترسیم می کند، فرمی است که وی برمی گزیند . رباعی، قالبی ست  کوتاه، منسجم ودارای پیشینه ای کهن و ریشه ای استوار. در بیان خیامی، میوه ی  این درخت کهن ، طعم حسرت ندارد اما مزه ی بیداری دارد. چهار پاره از سخن که تصویر ومفهوم مصرع های آغازین ، به نتیجه گیری در مصرع پایانی می انجامد. حال اگر در هر چهار مصرع کلمه ی  “خوش تکرار شود و در یک مصرع دو بار بیاید و درپایان مصرع ها قرار بگیرد،  این چینش واژه ها خواننده را بیشتر جذب می کند و  افزون بر شکل سروده، پیام کاربردی رباعی است که کارساز می افتد. آن جا که می گوید :  حرف و سخن ِ تاریخ گذشته نا خوشایند است وبه کار زندگی نمی آید. در بهار و نوروز تنها از امروز سخن گفتن شایسته است. اگر مهندسی ابیات استادانه باشد وشبکه ای از واژه هایی  دل انگیز و دل افروز مثل  گل، روی دل افروز، نسیم ، چمن و… فاصله ی مفاهیم هشیاری افزا وشادی آفرین را پر کند، آن وقت، تحسین ِ  تنها ، کافی نیست وخواننده به  پذیرشی  سرخوشانه  و از روی رضایت  تن می دهد. و این واکنشی  ناگزیراست که خواننده ی اهل ذوق به نگاه تیزو دیدگاه انتقادی وامیدوارانه ی  خیام  نشان می دهد  و با او در نسیم بهارهمراه می شود. حتی اگر پژوهشگری در صحت انتساب  بعضی از این رباعیات به خیام شک کند، باز همرنگی مفاهیم سروده ها  با اندیشه های حکیم نیشابوری،  از خیام واره گی آن نمی کاهد .

در زمینه ی اغتنام فرصت  گویا پیش از خیام هرچه بوده، زمینه سازی بوده است و پس از وی هرچه هست هماهنگی ست تا حکیم بزرگ به بشریت بگوید امروز در میانه ی دیروز و فردا،  مغز زندگی ماست. هر روز،  روزی  نو است و عشرت امروز،  روزی همین روز است . خیام  این تجربه ی مشترک  تک تک آدمیان را  به زیبا ترین بیان وبا یدنی ترین  تصویر، در برابرچشم  می آورد. بی آن که شعرش را به مفاهیم علوم و فنون یا معانی دشوار معارف آکنده کند ،  مثل چشمه ای که از خاک و سنگ می گذرد و از شن می جوشد اما صاف و شفاف بیرون می زند .  رباعیات حکیم ، چشمه ای روشن است  وتمام هستی اش رخسارزلال و آب داری ست که به روشنی  دیده می شود. وهیچ مایه ای از کدورت، اندوه سیاه بی سرانجام، سختگیر ی و تعصب ، پافشاری نا سنجیده، تحمیل دیدگاه و خشم ویران کننده، این چشمه ی زندگی ساز را نمی آلاید. بل که خواننده را به کنار پنجره ای گشوده بر چشم اندازی آرام بخش با پشت زمینه ای از امید واری  و خوش خویی راه نمایی می کند .به تعبیرشاعرانه ی حکیم نیشابوری ،  روی گل ، نسیم نوروز ، رخسار دل افروز ، رهاکردن  ناکامی های گذشته ، و رهایی در رود شفاف امروز،  تنها راه زیست بخردانه ست . خوش است و خوشایند.

«از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن

فردا که نیامده است فریاد مکن

برنامده و گذشته بنیاد مکن

حالی خوش باش و عمر برباد مکن . »  از آنجا که  دراین روزهای خوب بهاری:  «بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است .»  و فردا  : « ای بس که نباشیم جهان خواهد بود ». و دیروز؟ « دی روز نبودیم ونبد هیچ خلل . »

پس از پی قصه های مبهم و موهوم ، مرو که : «هنگام گل و باده و یاران سر مست »  و اگر در جست وجوی اینی که زندگی چیست واین عید بهار از کجا می آید  ؟  خوب بنگر و ببین .« از آمدن بهار و از رفتن دی         اوراق وجود ما همی گردد طی » پس ،     «خوش باش دمی که زندگانی این است . خوش باش دمی که زندگانی این است . خوش باش دمی که زندگانی این است» ….