به بهانه ی نام گذاری بلوار ورودی دانشگاه نیشابور به نام نظام الملک ; شخصیت و اندیشه‌ی نظام الملک
به بهانه ی نام گذاری بلوار ورودی دانشگاه نیشابور به نام نظام الملک ; شخصیت و اندیشه‌ی نظام الملک

آیا خواجه نظام الملک را باید نماد اتحاد ایرانی بدانیم ؟ نظام الملک که نام واقعی وی ابوعلی حسن بن علی بود فرزند یکی از دهاقین توس بود. در باب زندگی وی تا پیش ازاین که صدرات سلجوقیان را به دست گیرد اطلاعات چندانی موجود نیست ، تنها نقلی کوتاه در کتاب دستور الوزرا نوشته […]

آیا خواجه نظام الملک را باید نماد اتحاد ایرانی بدانیم ؟

نظام الملک که نام واقعی وی ابوعلی حسن بن علی بود فرزند یکی از دهاقین توس بود. در باب زندگی وی تا پیش ازاین که صدرات سلجوقیان را به دست گیرد اطلاعات چندانی موجود نیست ، تنها نقلی کوتاه در کتاب دستور الوزرا نوشته ی خواند میر از قرن نهم ق در دست است که خواجه را در کودکی باحسن صباح و خیام نیشابوری سه یار دبستانی خطاب می کند که البته از سندیت چندانی برخوردار نیست. افزایش اطلاعات در باب نظام المک از زمان صدارت آلپ ارسلان سلجوقی فزونی می یابد. ابتدا خواجه نظام الملک زمینه های عزل عمید الملک کندری وزیر معروف سلطان سلجوقی ، را فراهم کرده و سپس به قتل می رساند. ازین پس خواجه نظام الملک نزدیک به چهار دهه در راس نظام اداری سلجوقیان در اوج قدرت و شوکت قرار داشت. او نهایتا در سال 485 ق توسط فدائیان اسماعیلی و البته با دست های پنهان دربار سلجوقی به قتل رسید.

نظام الملک به مدت چهار دهه مقام وزارت را به اوج رفعت خود در میان حکومت های پیش و پس از سلجوقیان رساند. نظام اداری سلجوقیان را استحکام بخشیده و تحولاتی موثر در آن ایجاد نمود. باید گفت آنچه خواجه را در ساخت و توسعه ی مدارس نظامیه مصّر نمود تثبیت موقعیت و جایگاه شافعیان در برابر حنفیان بود که قرن ها بر مناصب اداری و آموزشی و مذهبی شهرهای ایران خصوصا ایالت خراسان و کرسی آن نیشابور تکیه زده بودند. با تاسیس نظامیه‌ها به عنوان سنگرهای مهم شافعی، موقعیت شافعیان در قلمرو سلجوقی تغییر کرد؛ حنفیان حداقل تا زمان صدارت خواجه در برابر شافعیان در ضعف قرار گرفتند. این سیاست خواجه زیرکانه و بدیع بود. او برای انجام مقاصد خود به گونه ای سیستماتیک پا به عرصه ی رقابت با گروه رقیب گذاشت و تا حدود زیادی در این امرموفق شد. خواجه برای عملی شدن این هدف، گروه های دیگر را از تعلیم و تدریس در نظامیه ها منع نمود و فقط شافعیان از چنین حقی برخوردار شدند، نباید انتظار داشت که نظامیه ها نهاد علمی به معنای اخص بوده باشند، آنها بیشتر نهادی آموزشی –اداری بودند که به دلایل سیاسی در رقابت های دوفرقه مهم سنی این دوران برای جامه‌ی عمل پوشیدن به مقاصد سیاسی – اداری خواجه نظام الملک شکل گرفتند.

اقدامات وی در زمینه تشکیلات اداری هرچند که در تقویت نهاد دیوان سالاری ایران انجامید اما در همان حال مخالفت و دشمنی فرماندهان نظامی وامیران ترک سلجوقی را در پی خود آور. برخی اقدامات خواجه دراین زمینه، بذر ضعف وزوال سلجوقیان را نیز کاشت. توسعه‌ی نظام اقطاع که هدف آن آباد کردن زمین های بایر و پرداختن حقوق فرماندهان نظامی بود در دراز مدت زمینه‌های استقلال صاحبان این اقطاعات را فراهم کرد. همراه با جایگاه نظام الملک در ساختار اداری ایران؛ خانواده وی نیز از قدرت بی حد وحصری برخوردار شدند. درخصوص این واقعیت تنها ذکر این روایت کافی است که یکی از پسران وی وقتی فهمید دلقک سلطان، پدرش را تمسخر نموده است خود به پایتخت آمد، دلقک را گرفت و زبان وی را از قفا در آورد و دلقک بیچاره جان داد. پس از خواجه چندین فرزند وی جای پدر را در منصب وزارت گرفتند اما هیچ کدام ذره‌ای از توانایی‌های پدر را در خود نداشتند. به‌جز جایگاه خواجه‌نظام الملک در نظام اداری ایران نمی‌توان نقش وی را در ساخت موسساتی که برگرفته از نام وی معروف به نظامیه شد فراموش کرد. خواجه در پی تلاش کندری در ایذاء شافعیان و تبعید بسیاری از رهبران آنها از نیشبور برای ارتقاء موقعیت شافعیان که خود بر آن آیین بود اولین نظامیه را در نیشابور پی افکند(456ق). نظامیه به جز هدف مذهبی به زعم خواجه با هدف تربیت کارمندان مورد نیاز حکومت سلجوقی نیز بود.آنچه اندیشیدن در باب آن سهل انگارانه به نظر می رسد تصور علمی بودن زمینه های تأسیس نظامیه هاست. شخصیت خواجه را می توان آمیزه‌ای از وطن‌دوستی، تعصب و نمادی از یک دیوانسالار زبده‌ی ایرانی دانست. نگاهی به کتاب سیاست نامه این واقعیات را بیشتر مشخص می کند. در حلی که دل بسته به سرزمین ایران و مروج غیر مستقیم اندیشه ایرانشهری است در همان حال مالامال از تعصب نسبت به غیر هم کیشان خصوصاً شیعیان است. او به حکومت پیشنهاد حذف همه ی شیعیان از مناصب و موقعیت های اداری را می دهد و تأکید می کند که تنها حنفی وشافعی را می توان دین درست خطاب کرد و شیعیان در گمراهی و ظلال به‌سر می‌برند. در دید او اندیشه ی ایرانشهری تنها تحت لوای اسلام سنی با حذف و نفی تشیع از هر نوع ممکن است.  با این که برخی پژوهشگران خواجه را نماد اتحاد ایرانی واندیشه ایرانشهری می دانند اما واقعیت این است که تعصب افراطی خواجه خود بر چنین برداشتتی خط بطلان می‌کشد و پژوهشگران زیادی به این نکته که خواجه را باید نماد اتحاد ایرانی بدانیم واکنش منفی واداشته است. حال با توجه به واقعیاتی که در اندیشه ی خواجه نظام الملک عیان است آیا باید وی را مظهر دانش و نماد اتحاد ایرانی بدانیم؟ رجوع به کتاب سیاست نامه و بررسی اندیشه‌های خواجه قطعا ما را به این جواب خواهد رساند. در ذیل تنها به ذکر سه جمله ازین کتاب بسنده می‌کنیم.

« و در همه ی جهان دو مذهب اند که نیک است یکی مذهب بوحنیفه و یکی مذهب شافعی»(سیاست نامه، ص 118)

»… گفت ای خداوند بنده باطنی نیست شیعی است یعنی رافضی، سلطان گفت ای مردک مذهب روافض نیز چنان نیکو نیست … این بداست و آن بدتر»(همان،ص 201)

«پیغمبر(ص) گفت…  در آخرزمان گروهی پدید ایند که ایشان را روافض گویند هر گاه که ببینید ایشان را بکشید»(همان، ص203)