نیشابور به عنوان یکی از کلانشهر های دنیای اسلام نقش مهمی در تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در فاصلهی قرون سوم تا هفتم ق داشته است . جدا از نقش انکارناپذیر این شهر در تحولات فوق ، بررسی تاریخ این شهر و درس های مهمی در پی دارد که توجه به آنها میتواند […]
نیشابور به عنوان یکی از کلانشهر های دنیای اسلام نقش مهمی در تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در فاصلهی قرون سوم تا هفتم ق داشته است . جدا از نقش انکارناپذیر این شهر در تحولات فوق ، بررسی تاریخ این شهر و درس های مهمی در پی دارد که توجه به آنها میتواند چراغ راه آیندهی ما باشد.
در این مجال بنا نداریم به بازخوانی تاریخ این شهر بپردازیم بلکه قصد داریم نکات برجستهای که در تاریخ این شهر وجود دارد و میتواند در ساختن شهری بهتر و با شکوهتر و موثر واقع شود را مرور کنیم و مورد تحلیل قرار دهیم.
مهمترین نکته در بررسی سیر تحولات مختلف این شهر وجود توسعهی متوازن در حیات آن است . توسعهی متوازن به مجموعه پیشرفتهای یک جامعه در همهی عرصههای سیاسی- اقصادی و اجتماعی – فرهنگی گفته میشود. تفاوت توسعه و پیشرفت در عین تشابهات ظاهری در مفهوم آن نهفته است. توسعه مفهوم کاملتر و جامعتری است که پیشرفت اقتصادی تنها بخشی از آن محسوب میشود. نیشابور در حدود پنج قرن در نتیجهی توسعهی متوازن در تمامی ساختارهای خود به اوج شکوه و پیشرفت رسید؛ و آنگاه این توازن به هم ریخت شهر دچار مشکلات مختلف اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی شد. نیشابور در حالیکه از آغازین سال های قرن چهارم ق نیشابور به دلیل موقعیت جغرافیایی و سیاسی خود مرکزیت طاهریان را یافت، پیشرفت در عرصههای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را نیز به طور محسوسی تجربه نمود. این توسعه در عصر سامانیان خصوصاً نمود چشمگیری یافت. نیشابور در عرصهی سیاسی در حالی که کرسی ایالت خراسان بود، سپهسالارنشین شرقی سامانیان نیز محسوب می شد. در عرصهی هنری این دوره عصر طلایی نیشابور به شمار میرود . سفالگری، شیشهگری و فلزکاری نیشابور در این زمان شهره آفاق بود. از حیث اقتصادی هم از جهت تولیدات زراعی و صنایع خرد و خصوصاً تجارت بین المللی نیشابور دوران بسیار شکوفایی را سپری میکرد. این شهر مرکز مهم تجاری شرق و نیز یکی از مهمترین باراندازهای تجاری ایران محسوب میشد. این روند در ادوار بعدی نیز رو به رشد بود . تامین و توسعهی مؤسسات علمی یا همان مدارس سبب تربیت و پرورش علمای بارز بسیاری شد به طوری که از گوشه و کنار جامعهی اسلامی علاقمندان زیادی برای کسب علم به این شهر وارد و عدهی زیادی از آنها در آنجا ساکن شدند.
ظهور ترکان در عرصه سیاسی به نوعی خط بطلانی بر توسعهی متوازن نیشابور کشید. در حالیکه تا پیش از استیلای غزنویان بر خراسان و بخشهای شرقی ایران و سپس توسعه حاکمیت آنها بر نقاط دیگر ایران ( 389ه – 431ق ) حداقل در نیشابور به عنوان کرسی ایالت خراسان چندان سخنی از مجادلات و مناقشات مذهبی و متعصبات گروهی نبود. با سیاست های محمود غزنوی برای کنترل نیشابور و حفظ اقتدار خود در آنجا به مناقشات مذهبی دامن زده شد. محمود غزنوی گروه تندرو و کرامیه را قدرت بیحد و حصری در شهر بخشید. این گروه ابزار دست حکومت غزنویان برای حفظ و تداوم استیلای آنها شدند. نیشابور از چنان اهمیتی برخورار بود که محمود تمام هم و غم خود را مصروف کنترل و نظارت آن کرد. کرامیه نیز از هیچ ستم و تندروی فروگذاری نکردند و در مدت کوتاهی شهر را طعمه مناقشات گروهی و مذهبی نمودند. گرچه کرامیه با تغییر سیاستهای محمود غزنوی از صحنهی سیاسی شهر کنار رفتند اما در زنده شدن آتش منازعات سیاسی- مذهبی در شهر نقش مهمی ایفا نمودند.
توسعهی متوازن در نیشابور با ظهور و گسترش منازعات مذهبی که عمیقا ریشه های سیاسی داشت آسیب دید. دشمنیها جای دوستی را گرفت و علی رغم موفقیت برتر سیاسی – اقتصادی نیشابور در خراسان تا حملهی مغول در آغاز قرن هفتم ق شهر از درون در آتش مناقشات خود انگیخته که حکومت نیز در آن نقش مهمی ایفا می کرد میسوخت.
در فاصلهی ظهور سلجوقیان در نیشابور و تاسیس حکومت خود در این شهر (429 ق ) تا حمله غزان (548 ق ) در حالیکه نیشابور از حیث سیاسی همچنان از مهمترین مراکز اداری سلجوقیان و کرسی ایالت خراسان محسوب میشد و در همان حال موقعیت های اقتصادی آن با گسترش سکه مصروف دینار یا زر نیشابوری در اقصی نقاط سرزمین اسلامی در حال گسترش بود توسعه ی مدارس و سپس ایجاد اولین نظامیه در آن (456 ق )، رشد مناسبات شهری، رشد طبقهی بازرگان نیز بر موفقیت های علمی- فرهنگی شهر افزود اما با همهی اینها هیچکدام نتوانست بر گسست توسعه ی متوازن جامعه ی نیشابور به دلیل آتش های درونی ناشی از اختلافات و منازعات مذهبی و اجتماعی که بیتدبیری هیات حاکمه نیز در آن نقش به سزایی داشت سرپوش گذارد. در حالی که غزان شهر را به خاک و خون کشیده بودند، گروهها و رهبرانشان بر روی ویرانههای شهر با هم نبرد خونباری را در پیش گرفته بودند؛ نبردی که هیچ طرف پیروزی نداشت و همه، خصوصا نیشابور بازندهی اصلی آن بود.
بنابراین ساده انگارانه است که حملهی مغولان در 618 ق یعنی هفتاد سال پس از حملهی غزان را نقطهی پایان تمدن و فرهنگ نیشابور بدانیم. مغولان در واقع نعش در حال احتضار شهر را به گور ابدی سپردند.
نتیجه:
برای رسیدن به پیشرفتهای همه جانبه در هر جامعه میبایست پیشرفت در همهی جنبههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و .. مد نظر قرار گیرد. به این پیشرفت اصطلاحا توسعهی متوازن گفته میشود. نیشابور به عنوان نمادی بارز از یک شهر توسعه یافته در دوره ی اسلامی در ادواری که توسعهی متوازن را تجربه نمود به شکوه و تعالی شگرفی رسید و انگاه که یکی از بخشهای این توسعه دچار خلل و سستی شد حیات شهر از درون از حرکت و پویایی باز ایستاد. تاریخ نیشابور درسهای ارزشمندی در باب توسعهی متوازن و علل ایجاد خلل در آن به ما ارائه میدهد.
درسهایی از تاریخ نیشابور - نیشابوریا
تاریخ : 25 - مهر - 1397[…] منبع : خیام نامه […]