مهدی کاکولی درود! این هفته سه تا کتاب تازه داریم. اما قبل از اینکه به سراغ آنها برویم چند سطر از درددل های خانم «الیف شافاک» را میخوانیم. بانوی نویسنده تُرک که در ایران هم با «ملت عشق» کلی طرفدار پیدا کرد: «بسیاری از روشنفکران جامعه ترکیه را ترک کردهاند اما عده زیادی در کشور […]
مهدی کاکولی
درود! این هفته سه تا کتاب تازه داریم. اما قبل از اینکه به سراغ آنها برویم چند سطر از درددل های خانم «الیف شافاک» را میخوانیم. بانوی نویسنده تُرک که در ایران هم با «ملت عشق» کلی طرفدار پیدا کرد:
«بسیاری از روشنفکران جامعه ترکیه را ترک کردهاند اما عده زیادی در کشور ماندهاند و تلاش میکنند، ناامید نشوند. جامعه ترکیه بسیار متمدنتر از دولت است و زنان ترکیه دست از مبارزه برنداشتهاند و بسیاری از اعتراضات امروز ترکیه برای به دست آوردن دموکراسی توسط زنان شکل میگیرد. ترکیه کشور تضادهای زیبا و مردمان شجاعدل است اما حالا ثابت کرده است که ملتها از اشتباهاتشان عبرت نمیگیرند و تاریخ لزوماً رو به جلو نمیرود و راهی به عقب را طی میکند. ترکیه، که روزی راه ارتباطی بین اروپا و خاورمیانه به حساب میآمد و الگوی جهان اسلام بود، به کشوری غیردموکراتیک با مردمانی غمگین تبدیل شده است.»
چرت و پرت!
«وقتی داشتم «دری وری» را مینوشتم، در ذهن داشتم آن را در سه جلد عرضه کنم. طرح کلی داستانها را هم زده بودم و حتا اسمهایشان (پرت و پلا و چرت و پرت) هم معلوم بود، اما در حال حاضر به این نتیجه رسیدهام در همین دو جلد کار را فیصله بدهم. جلدهای دوم و سوم را در ذهن قدری کوتاه کردم و هر دو را در همین فقره خواهم گنجاند. واقعیت این است که خوبیت ندارد آدم هم دری وری بگوید هم پرت و پلا هم چرت و پرت!»
خب! این بخشی از مقدمه ابراهیم رها برای کتاب تازهاش بود. این کتاب را انتشارات چشمه در ۱۲۴ صفحه و با قیمت ۱۱هزار تومان منتشر کرده است. چند سطری از متن کتاب را هم بخوانیم فضای داستان دستتان میآید:
«-ببین این یکی چطوره؟ قد ۱۷۲، وزن شصت و یک، مو بلوند، لب پروتز، گونه پروتز، یه چند جای دیگه هم پروتز، مانکن، یه داف درجه یک، شبیهش رو توی امریکا هم پیدا نمیکنی.
-این رو کوبیدن از اول ساختن؟ همه ش که پروتزه!
-خب البته قدش رو هم با کفش پاشنه پونزده سانتی گفتم، اما همیشه پاشه. همیشه. خوبه، لگد به بخت خودن نزن.
-عمه، من فکر میکنم بیایم از این لیست شما بگذریم. لوازم یدکی که نمیخوایم معامله کنیم.
-اتفاقا اینی که نفر دهم لیسته، باباش لوازم یدکی فروشی داشت. لوازم یدکی ماشین.
-داشت؟ یعنی نداره دیگه؟
-داشت یعنی مُرد و فروشگاه لوازم یدکیش رسید به همین تک دخترش. حالا خودش وایساده پشت دخل مغازه. کاسبیش هم گرفته. زده توی کار لوازم ماشین سنگین، بعد ببین عمه جون، تمام خطیهای ترمینال کامیون دارها و همهٔ دیزلی قدیمیها و همهٔ رانندههای بیابون باهاش رفیقن، همه میآن از اون میخرن. زنت بشه یه عمر نونت توی روغنه.»
بلارت
برویم به سراغ یک کتاب کودکانه و نوجوانانه و شاید هم قابل توجه بزرگسالانهها! کتابی تازه از نشر هوپا با عنوان «بلارت، پسری که حال نداشت قهرمان باشد» که البته ترجمه اسم اصلیاش اینجوری هم میشود: «بلارت، پسری که نمیخواست دنیا را نجات دهد». لابد به درد برخی آقایان میخورد که اگرچه در کشور خودشان محبوبیت ندارند اما میخواهند فرمانروای جهان باشند. ترامپ رو میگمها. این کتاب را دوینیک بارکر نوشته، فردریک پیلوت تصویرگری کرده و مترجمش هم مسعود ملک یاری است. برویم آغاز داستان را بخوانیم با هم؟ موافقین؟
پسری که حال نداشت قهرمان باشد
«بگذارید همین ابتدای ماجرا این نکته را روشن کنم که بلارت اصلا دلش نمیخواست قهرمان باشد، چون با داستانهای قهرمانانه و ماجراهای دلاورانه بزرگ نشده بود و اهل دست و پنجه نرم کردن با مشکلات هم نبود. بلارت بچه مزرعه بود. او نه افسانهها و قصههای گذشتههای دور را خوانده بود و نه سرگذشت مردان و زنان خوش¬نامی که به خاطر دیگران جانشان را به خطر انداختهاند. او فقط تصاویر کتابهای پدربزرگش را نگاه میکرد که تازه بیشتر آنها هم دربارهٔ مرضهای رایج گاوها بود. بلارت هیچ¬وقت اسب سواری یا شمشیربازی یاد نگرفته بود و هیچ¬وقت هم برای نجات دختر زیبایی جان خودش را به خطر نینداخته بود. او فقط همین را بلد بود که وقتی میخواهی یک گاو را بگیری باید پاورچین پاورچین از پشت سر به او نزدیک شوی و یک دفعه یقهاش را بچسبی. برای همین خیلی عجیب نیست که داستان ما با این صحنه شروع شود: ما بلارت را در حالی پیدا کردیم که با یک پاتیل سیب¬زمینی خردشده در دست، روی نردهٔ طویلهٔ گاوها دولا شده بود تا به دوتا از گاوهای قهرمان پدربزرگش غذا بدهد.»
*** تا یادم نرفته بگویم بلارت با “ب” ساکن تلفظ میشود. انگلیسیاش Blart است. این کتاب، ۴۲۸ صفحه دارد و قیمتش هم ۲۵هزار تومان است و قرار است جلد یا جلدهای دیگرش هم بعدا منتشر شود.
پی نوشت: الان رفتم ببینم کتاب اصلی چند جلده دیدم سه جلده. بعد یهویی یه چیز جالب کشف کردم. اون بالا خوندین که توی مزرعه، گاو داشتن. ولی توی داستان اصلی خوک هست! عکس روی جلد و توی کتاب هم خوک کشیده. یعنی به همین راحتی احتمالا سانسورچیهای وزارت ارشاد چون خوک رو نمیپسندیدن به ناشر تحمیل کردن که به جاش گاو بذاره! گاو!
شب است و هیچ ستاره نمیزند سوسو
یک کتاب تازه از شاعری نیشابوری منتشر شد. چند روز قبل کتاب اشعار «محمدعلی مهرآئین» با تخلص «فرید نیشابوری» به کلبه کتاب کلیدر رسید. این کتاب ۳۰۴ صفحهای که در قطع وزیری منتشر شده را انتشارات ماهوی خورشید با قیمت ۱۸هزارتومان منتشر کرده. طراح جلدش فرهنگ ناظر است و مقدمهای هم از حجت حسن ناظر دارد. با همدیگر شعری از این کتاب را که در پشت جلد هم آمده است میخوانیم:
مرا به سمت قفس میکشد هیاهویت
چگونه آینه برداشت چشم از رویت
شب است و هیچ ستاره نمیزند سوسو
شبی که خورده گره با کمند گیسویت
طناب غصه به دور گلوی شب پیچید
و بست قافیهٔ شعر را النگویت
چگونه از تو و چشم تو دست بردارم
که مانده بر لب آیینه خال هندویت