فروغ خراشادی/ اگر از دیدن فیلم های کلیشه ای و بازی های خسته کننده یا اغرق شده به تنگ آمده اید و میل دارید درامی متفاوت را تماشا کنید، پیشنهاد ما فیلمی پاد آرمان شهری با بازی ناتالی پورتمن است؛ خوره های فیلم ، او را با لئون( حرفه ای) به یاد دارند و سپس […]

فروغ خراشادی/ اگر از دیدن فیلم های کلیشه ای و بازی های خسته کننده یا اغرق شده به تنگ آمده اید و میل دارید درامی متفاوت را تماشا کنید، پیشنهاد ما فیلمی پاد آرمان شهری با بازی ناتالی پورتمن است؛ خوره های فیلم ، او را با لئون( حرفه ای) به یاد دارند و سپس “قوی سیاه”؛ اما پورتمن در فیلمی که ما به شما پیشنهاد می دهیم نیز، حرفه ای گری ا ش را به رخ کشیده است. جوایز متعددی چون بفتا، گلدن گلوب و اسکار در کنار جایزه ی “ساترن” که برای ایفای نقش ” ایوی” در این اثر از آن خود کرده، هنر این بازیگر 36 ساله را بیش تر نمایان می کند.

فیلم بر اساس کتاب مصوری اثر آلن مور، به دست واچوفسکی ها نوشته و تهیه شده و جیمز مگ تیو کارگردان آن را ساخته است تا به سنت فیلم های پیشین واچوفسکی ها ( ماتریکس و اطلس ابر) هنرپیشه ی محبوب شان، ” هوگو ویوینگ” در آن، حضوری بی بدیل داشته باشد؛ هر چند در تمام فیلم، برای لحظه ای هم چهره ی او را نمی بینیم. درست حدس زده اید: فیلم مورد نظر V for Vendetta است که در ایران  به” ک .  مثل کین خواهی” معروف شده است. همه ی هنر ویوینگ به نقش ” وی”  از پشت آن ماسک خندان مرموز، همراه با کلام، لحن و استرس ویژه ای که روی کلمات می گذارد، بروز می کند، به همین دلیل بهتر است فیلم را به زبان اصلی و در نسخه ی کاملش ببینید.

اما ماجرا در لندن و از پس سال ها جنگ، بیماری و بحران، در دهه ی دوم قرن بیست و یک، در  فضایی واپسگرایانه و قرون وسطایی می گذرد؛ این بار نه کلیسا، بلکه فاشیسم دولتی با مشت آهنین و سرکوب سیستماتیک دمار از روزگار شهروندان درآورده است. در میانه ی این آشوب، شبحی به نام ” وی” سر بر می آورد؛ در سایه های خفقان و اختناق، به مراکز مهم دولتی نفوذ کرده، آتش بازی با شکوهی ترتیب می دهد. در میانه ی دود و خون و حکومت نظامی، ” ایوی ” را نجات می دهد و این آغاز آشنایی بی واسطه ی ما با مردی است که دختر جوان در بادی امر، او را خرابکار فرض می کند؛ فرضی که در بوته ی آزمایش گذاشته می شود تا ماجرای فیلم سمت و سویی دیگر بگیرد و زمینه ی دگردیسی” این زن جوان” را به مبارزی سازش ناپذیر فراهم آورد؛ او بخشی از شکنجه ها و آسیب هایی را که “وی” و افرادی چون او، از سر گذرانده بودند، با پوست و گوشتش لمس می کند؛ همزاد پنداری و دردآشنایی، نوع نگاهش را به فعالیت های مرد نقابدار تغییر می دهد و” یقین اش را باز می یابد و به مرد زیر نقاب دل می پیوندد. در این فیلم، دو زن سرنوشت یک مرد را در دو سوی متفاوت پیش می برند؛ نخست پزشکِ همان زندانی که ” وی” در آن مورد سوء آزمایش های پزشکی قرار گرفته بود و دیگری، دختری که در جستجوی واقعیت است.

“وی”  آنارشیستی است که به شیوه ی خودش عمل می کند؛ کینه توزی را با کین خواهی جایگزین می کند؛ فرشته ی مرگ می شود و به سراغ آمران و بانیان جنایت ها می رود. در سکانس مهمی از فیلم، پس از آن که ایوی بر ترسش فائق می آید، زندانبان او را آزاد می کند؛ گویا اسارت، بندگی و بردگی در ترس های درونی او نهفته بوده و حالا که ترسی در کارنیست، زندانی هم نیست. ترس که می ریزد، دیگر ایوی به از دست دادن نمی اندیشد؛ بلکه به عصیان رو می آورد. او با این پرسش درونی مواجه می شود که اگر حکومت نظامی برای امنیت اوست، پس چرا گذر از  آن، امنیتش را به خطر می اندازد، آن هم از جانب برگزار کنندگانش؟ برای شهروندانی که به بهانه ی عملیات خرابکارانه ی تروریست ها، تحت حکومت نظامی قرار گرفته اند، از حقوق اولیه شان منع شده اند و با تمام وجود ترس را تجربه کرده اند، تامین جانی دیگر محلی از اعراب ندارد. نکته درباره ی قیام ” وی” حضور کسی است که عمیقا باورش دارد؛ زنی که با غلبه بر گذشته و انتخابی تازه، دیگر آن دخترک آسیب پذیر پیشین نیست. به جای زخم هایش که یادآور دوران بهره کشی است؛ امید روئیده؛ او انسان دیگری شده که آزادی را برگزیده است…