اعیان نیشابور در قرون میانه
اعیان نیشابور در قرون میانه

گفت وگو با دکتر هادی بکائیان گفت وگو :نعمت اله صادقی تنظیم : فروغ خراشادی آغاز قرن بیستم میلادی فرصت ویژه ای برای شرق شناسان آمریکایی فراهم نمود تا همچون همکاران اروپایی شان در راه شناخت تاریخ، تمدن و فرهنگ ایران، گام بردارند.شرایط اقتصادی مناسب، موزه ها و موسسه های آمریکایی حامی کاوشگران و روابط […]

گفت وگو با دکتر هادی بکائیان

گفت وگو :نعمت اله صادقی

تنظیم : فروغ خراشادی

آغاز قرن بیستم میلادی فرصت ویژه ای برای شرق شناسان آمریکایی فراهم نمود تا همچون همکاران اروپایی شان در راه شناخت تاریخ، تمدن و فرهنگ ایران، گام بردارند.شرایط اقتصادی مناسب، موزه ها و موسسه های آمریکایی حامی کاوشگران و روابط خوب دولت های آن عصر، امتیاز کاوش تاریخی در نواحی مختلف ایران را نصیب شان کرد؛ نیشابور هم با پیشینه ی کهن و درخشان اش در اوایل دوره ی اسلامی، یکی از نواحی جذاب برای کاوشگران بود؛موزه ی هنر متروپولیتن هم در این میان نقش فعالی داشت و پس از نشر گزارش های مرتبط در بولتن ها و نشریات علمی، در باز کردن پای مستشرقان آمریکایی به نیشابور نقش مهمی  ایفا کرد و این گونه بود که ” ریچارد بولیت”، استاد دانشگاه کلمبیا، به بررسی طبقه ی اعیان نیشابور در قرون میانه علاقمند شد و پایان نامه ی دکترای خود را با عنوان:

The Patricians of Nishapur ارائه کرد. کتابی که به توصیف بولیت، کتابی درباره ی کتاب است که به تازگی به همت دکتر هادی بکائیان و دکتر حمیدرضا ثنایی، ترجمه شده است

انتشارکتاب «اعیان نیشابور »زمینه ای فراهم کرد تا با آقای دکتر بکائیان یار و مشوق دیرین نشریه، که یکی از مترجمان این اثر گرانبها می باشد به گفتگو بنشینیم

 

آقای دکتر چرا اعیان نیشابور؛ چگونه با کتاب آشنا شدید؟

خوشحالم و سپاسگزارم  از این که نشریه خیام نامه به عنوان اولین نشریه به موضوع اعیان نیشابور توجه نشان داد . علت توجهم به کتاب اعیان نیشابور به سال 79 برمی گردد. در این سال که مشغول نوشتن پایان نامه ی دوره ی کارشناسی ارشدم که نیشابور عصر سلجوقی و غزنوی بود با کتاب «اعیان نیشابور» آشنا شدم. از آن هنگام  این کتاب یکی از گزینه های مهم بنده برای ترجمه بود اما چون اطلاع یافتم برخی دوستان مشغول ترجمه آن هستند از ترجمه آن صرف نظر کردم اما وقتی دیدم  خبری از ترجمه و چاپ آن نشد با همکاری آقای دکتر ثنایی تصمیم به ترجمه آن گرفتیم. البته تا پیش از ترجمه این اثر دو کتاب دیگر در باب معماری و فلزکاری نیشابور را در سال های 90 و 92 ترجمه و چاپ نمودم.

 

 

دلیل انجام کار مشترک در ترجمه کتاب چه بود؟

بخش عمده ی کار بولیت، از منابع عربی است و گرایش دکتر ثنایی هم تاریخ ملل اسلامی است و در زمینه ی ادبیات عرب، فهم واژه ها و اصلاحات مرتبط به این زبان، زبده هستند؛ تسلط ایشان به زبان عربی در کار تطبیقی، بسیار مهم بود. از طرفی، پایان نامه ی دکتری ایشان، پژوهش در باب نیشابور قرون میانه است و قطعا همکاری دونفر که در حوزه تاریخ نیشابور  فعال بوده اتد در  نتیجه مناسب تر موثرتر بود.

دشواری های حین ترجمه ی اثر چه بود؟

اول؛ در چارچوبه ی زبان شناختی، زبان بولیت ساده نیست.

دوم؛ تالیف مربوط به بیش از چهل سال قبل است؛ وچون تناقض هایی نسبت به کاوش ها و آثار جدید وجود داشت؛ لازم بود که مترجم در کنار ترجمه توضیح دهد و بخش هایی را هم تصحیح کند. لاجرم رجوع به منابع به رغم دشواری ها ضرورت داشت و توضیح اصطلاحات، واژه ها و … را در پی داشت.

پس کار شما علاوه بر ترجمه، تحقیق و تصیح هم هست؟

بله، هر دو نفر در حوزه ی نیشابور کار کرده ایم؛ مقاله ها، پژوهش ها و پایان نامه های ما، مرتبط است با نیشابور دوره میانه و با احاطه ی نسبی که به نیشابور قرون میانه داشتیم، به مواردی در کار بولیت برخوردیم که اشتباه سهوی (ناشی از عدم رجوع به منابع متنوع) یا کاستی های علمی و لفظی( که به دلیل عدم تسلط مولف به زبان عربی) بود که نیاز به تطبیق و تصحیح داشت یا جاهایی به استنباطاتی پرداخته که منطقی به نظر نمی رسد. مثلا. ر یک نمونه ی خیلی واضح،  به دلیل وجود تنها یک سکه ( مربوط به سال 428 هجری،که در انجمن سکه شناسی امریکا نگهداری می شود)، سال ورود سلجوقیان را 428 عنوان کرده است؛ این در حالی است که بر اساس یک اصل در علم سکه شناسی، باید به فراوانی سکه ها برای یک استنباط  زمانی توجه شود و تنها یک سکه مبنای قضاوت قرار نمی گیرد. یا در توالی حوادث تاریخی بعضا دچار لغزش هایی شده است.

به نظر شما بولیت در تالیف کتاب اعیان نیشابور دچار چه ضعف ها وخطاهایی شده است؟

علاوه بر موردی که در جواب سئوال قبل بیان شد باید بیان داشت که یکی از ضعف های کار بولیت این است که به منابع کمی رجوع کرده است؛ اگر چه منابع کافی وجود داشته، دیگر این که به برداشت های سطحی از برخی منابع عربی اکتفا کرده و کار تطبیقی انجام نداده است و نقطه ضعف دیگر شاید این باشد که بدون بیان تاریخچه ی مختصری از نیشابور، در حوزه ی تاریخ، وارد بحث شده است.

 

اجازه دهید به جزئیات کتاب و موارد مطرح شده در آن بپردازیم؛ تمرکز مولف دقیقا روی کدام دوره ی تاریخی  است؟

دوره مورد بحث بولیت در این کتاب از اواخر قرن دوم تا اوایل قرن هفتم( حمله ی مغول) می شود؛ و بنیان منابع وی  کتاب السیاق لتاریخ نیسابور، تالیف عبدالغافر فارسی و کتاب حاکم نیشابوری بوده است . بولیت در این کتاب تمرکزش را بر 9 خاندان این دوره( به انضمام بستگان سببی و نسبی آن ها) قرار داده است اما با توجه به اشاره خود تنها به برخی خاندان ها توجه نموده است که پیوندهای درون خانوادگی داشته اند  اما  استنباط وی از این که مثلا خاندان مهمی چون میکالی فاقد این خصوصیت بوده اند منطقی به نظر نمی رسد. با این وجود نقطه ضعف بزرگ اثر بولیت که در سوال پیشین نیز  مطرح شد این است که بولیت زحمتی برای ارایه تاریخچه مختصری از تحولات مختلف نیشابور در این بازه زمانی به خود نداده است و خواننده بدون هیچ پیش زمینه ای ناگهان خود را در دل حوادث نیشابور می بیند.

 

نقاط قوت کتاب را در چه می دانید؟

اول این که روش شناسی نقطه ی قوت کتاب است؛ آن هم در دهه ی 1970 میلادی که در ایران چیزی به نام روش شناسی در علوم انسانی خصوصا در آثار تاریخی دیده نمی شود.

دیگر مزیت اثر  بحث و بررسی اعیان نیشابور در بافتی سیاسی- مذهبی و مبتنی بر خاندان های عموما حنفی مذهب و شافعی مذهب، تنش ها، دغدغه ها، روابط با حکومت، نوع و خصوصیات ساختار آموزشی مدارس این دوره و مهم تر از همه تلاش آنها برای برتری یافتن در شهر از حیث سیاسی- اداری و مذهبی  و یافتن استقلال نسبی است که نهایتا به نابودی شهر می انجامد.

از سویی برای رسیدن به خاندان ها، به معرفی طبقه ی اشراف، وضعیت آموزشی، رابطه ی حکومت با این طبقه و اختلافات حنفی – شافعی پرداخته است.

چرا نام اعیان را برای معرفی این طبقه انتخاب کردید؟ آیا این نام با واژه patricians در روم باستان همسان است؟

در واقع این دو را نمی توان با هم مقایسه کرد؛ چرا که روم با نیشابور آن روزگار، به لحاظ موقعیت و فضای سیاسی – اجتماعی، جغرافیایی کاملا متفاوت است. حتی بولیت هم برای نامیدن طبقه ی اشراف نیشابور با همین مشکل مواجه بوده است؛ این در واقع یک مشکل زبان شناختی است که برای تطابق بین واژه های فارسی و غربی، گزینه ی مناسب وجود ندارد؛ ازمیان اشراف، اکابر، وجوه و اعیان. آخری را برگزیدیم؛ جاهایی هم به جای واژه ی اعیان، از اشراف و برای فرزندانشان از اشراف زاده استفاده کردیم اما نزدیک ترین واژه، از دید ما همان ” اعیان ” است.

در جایی گفتید یکی از نقاط ضعف کتاب، قلت منابع است؛ لطفا بیشتر توضیح دهید.

قلت منابع بیشتر در بخش های پیش از خاندان هاست که در پاورقی ها توسط مترجمان توضیح داده  شده است. مناصب اداری سیاسی، مانند رئیس، شیخ الاسلام، قاضی و خطیب، تنها با مراجعه به منابع اندکی توضیح  بسیار خلاصه ای داده شده  در حالی که از منابع مهمی چون عتبه الکتبه ی منتجب الدین بدیع و التوسل الی الترسل بهاءالدین محمد بغدادی غفلت شده است.

با توجه به محتوای کتاب، آیا اعیان نیشابور با هم و حکومت زد و بند سیاسی داشته اند؟

در جای جای کتاب، بولیت از قدرت اعیان در داخل نیشابور، به ویژه در عصر سلجوقیان، حرف می زند؛ همچنین از چالش با حکومت و فرقه ی مقابل! دو طیف شافعی و حنفی، همواره چشم به مناصب شهر نیشابور داشتند و در این راه به لبزارهای مختلفی متوسل می شدند. در این میانه حکومت هم معمولا  برای کنترل قدزت اعیان و ممانعت از استقلال آنها به این اختلافات دامن می زد.

البته گاهی هم اعیان، اتحاد نیم بندی داشته اند و در پیمانی نانوشته، رقیب مشترک را از میدان به در کرده اند، اما آن چه در نهایت رخ داد، نابودی فرهنگی نیشابور به دلیل کشمکش خاندان ها، در امتداد ویرانی های حاصل از حمله ی غُزان به شهر بود.

در کتاب اعیان نیشابور به جداول و شجرنامه های زیادی وجود دارد، تنظیم وترسیم آنها کار شما بوده است ؟

جداول و شجرنامه ها استنباط خود بولیت بوده است و با توجه به توضیحات بخش خاندان ها، خودش ترسیم کرده است. تطبیق تاریخ ها را هم خودش انجام داده است، اگر چه جاهایی، در کارش اشتباه هم وجود دارد.

بازخورد ترجمه ی کتاب را چگونه دیدید؟

این کار بین مجامع دانشگاهی( حوزه ی قرون میانه)در خارج از نیشابور بیشتر طرفدار و خواهان دارد؛ با توجه به این که هیچ کتاب تاریخ اسلامی، در خصوص اعیان یک شهر، در قرون میانه وجود ندارد، اقبال جامعه ی دانشگاهی غیر نیشابوری، بیشتر بوده است.

تکرار این کارها- نگارش و ترجمه ی آثاری درباره ی نیشابور کهن- چگونه امکان پذیر خواهد بود؟

با توجه به منابع و اسناد خوبی که درباره ی نیشابور وجود دارد، مدیران شهری می توانند برای تحقیق و پژوهش در باب نیشابور و با محوریت فرهنگ، هنر و تاریخ، با دانشگاه وارد مذاکره شوند و پایان نامه های ارشد و دکترا را با حمایت مالی، به این سمت و سو، سوق دهند. باید از خود بپرسیم چرا کاری که خودمان می توانیم انجام دهیم، غربی ها انجام می دهند؟ جز این است که تمایلی برای شناخت فرهنگ و تاریخ خودمان نداریم؟ اگر شماری از مدعیان فرهنگ و تاریخ، به آگاهان( فرهنگ و تاریخ) تبدیل شوند، آن وقت جای افتخار دارد، نه افتخار کردن به تاریخی که چیزی از آن نمی دانیم. دردی بالاتر از این می تواند باشد که تپه های باستانی وتاریخی ما پس از کاوش یا مورد هجوم قرار می گیرند، یا به محل تاخت و تاز احشام و موتور سواران بدل می شوند؟

سال گذشته دکتر بولیت مهمان نیشابور بود؛ چه خاطره ای از حضور ایشان دارید؟

واقعیت این است که  در نیشابور برای این گونه همایش ها  دعوت از اهل فن رسم  نیست. من اتفاقی از حضور  ایشان در نیشابور مطلع شدم . وقتی برای استفاده از سخنرانی ایشان در  فرهنگسرای سیمرغ خواستم وارد شوم نگهبان ورودی از حضورم ممانعت کرد ، اما یکی از دوستان مرا شناخت و واسطه ی حضورم شد. اتفاق جالب تر این که در حین سخنرانی حدودا نیم ساعته بولیت همه اعم از خاص و عام  در سالن سراپا گوش بودند در حالی که مشخصا بخش عمده ای از حاضرین چیزی از سخنان وی متوجه نمی شدند؛ اما اگر به بسیاری از همین دوستان کتاب اعیان نیشابور را رایگان بدهی حتی ورق نمی زنند این واقعیت مطالعه در کشور ما وشهر ماست.

 به عنوان کسی که تا قبل از این کتاب، سه اثر درباره ی نیشابور داشته است، علت دعوت نشدنتان را چه می دانید؟

به نظرم اول به کارهای تبلیغاتی در حوزه فرهنگ در شهرم  برمی گردد که نفس فرهنگ تحت الشعاع کارهای تبلیغاتی قرار گرفته است و دوم غربت  اهالی واقعی علم و فرهنگ در این شهر است.

به این جا که می رسیم، به غریب بودن اهالی علم و فرهنگ می اندیشم آن هم در عصری که داعیه ی آن وجود دارد؛ همه ی حرف ها گفته شده و پاسخ ها هم گرفته شده است. باید کتاب را خواند و تامل کرد؛ در گذشته،اعیان  و رهبران نیشابور، همگرایی نداشتند، مجامع سیاسی و علمی- فرهنگی نیز  امروز واگرا عمل می کنند و این رفتار اگر به زوال فرهنگی منتهی نشود اما به رشد و تعالی شهرمان هم کمک نخواهد کرد.