جست وجويي در ريشه هاي کهن خاندان امين الاسلامي در گفت وگو با علي امين الاسلامي
جست وجويي در ريشه هاي کهن خاندان امين الاسلامي در گفت وگو با علي امين الاسلامي

از منصب «شيخ الاسلامي» تا لقب «امين الاسلامي» خاندانهاي ريشه دار در هر شهري شناسنامه آن شهرمحسوب مي شوند که با بررسي ، واکاوي وشناخت اين خاندانها مي توان به بخش زيادي ازهويت تاريخي ، فرهنگي ،سياسي ،اجتماعي واقتصادي و مذهبي آن شهر پي برد.در نيشابور دوران معاصر خاندان هاي نسبتا بزرگ ، با نفوذ […]

از منصب «شيخ الاسلامي» تا لقب «امين الاسلامي»

خاندانهاي ريشه دار در هر شهري شناسنامه آن شهرمحسوب مي شوند که با بررسي ، واکاوي وشناخت اين خاندانها مي توان به بخش زيادي ازهويت تاريخي ، فرهنگي ،سياسي ،اجتماعي واقتصادي و مذهبي آن شهر پي برد.در نيشابور دوران معاصر خاندان هاي نسبتا بزرگ ، با نفوذ و ريشه داري چون امين الاسلامي، سعيدي ،قوامي ،جمشيد ،گنجي ،امين الرعايا ،ترقي ،غازي، حجت ،شادياخي، افشار و… حضور و ظهورداشته و دارند که براي بازشناسي بيشترآنها  نياز به مصاحبه وگرد آوري اسناد مکتوب مي باشد  که اين  کار فرصت زيادي را مي طلبد . وما هم درهمين راستا براي شناخت بيشتر خاندان امين الاسلامي به سراغ حاج علي امين الاسلامي از بزرگان اين دودمان رفتيم تا از ذهن وحافظه ي سرشار از اطلاعات ايشان بهره ببريم وبا ياري گرفتن از برخي اسناد ونوشته ها با گوشه هايي از حضور وظهور اين خاندان که ريشه ي شناخته شده ي حدود سيصد ساله دراين شهر دارند،آشنا شويم

 

 

سوال بسياري از شهروندان اين است که  نسل پدري خاندان امين الاسلامي به چه زماني و چه شخصي مي رسد؟

ريشه ي  اجداد شناخته شده و روشن پدري خاندان امين الاسلامي به دوره ي نادر شاه افشار و به فردي به نام حاج ملا محمد سميع بر مي گردد.حاج ملا محمد سميع که جد هفتم نسل کنوني امين الاسلامي ها به شمار مي آيد ازعلماي معروف ومشهوري بود که در رکاب نادرشاه و به عنوان مشاورامورشرعي و مذهبي با وي به هند رفت وپس ازآن به نيشابور برگشت .خيلي ها به همين دليل مي گفتند که او اهل حيدر اباد دکن مي باشد. البته ما از اجداد قبل از حاج ملا محمد سميع اطلاع چنداني نداريم

 گفته مي شود از طرف آقا محمد خان قاجار منصب  شيخ الاسلامي نيشابور به حاج ملا محمد جد امين الاسلامي ها ومنصب قاضي القضاتي به برادرش محمد حسين که هر دواز فرزندان حاج ملا محمد سميع بودند،داده شده بود ، شما چه اطلاعي در اين مورد داريد؟

بايد گفت که از دوره صفويه دومنصب شيخ الاسلامي وقاضي القضاتي که اولي امور سياسي ودولتي و دومي امور کيفري را به عهده داشت در شهرها به وجود آمد. در دوره ي آقا محمد خان و زماني که وي براي بازپس گيري جواهرات نادري از شاهرخ نوه نادر قصد عزيمت به مشهد را مي کند در مسير رفتن به مشهد توقف کوتاهي هم در نيشابور دارد. وي در همين مدت کوتاه  از مردم نيشابورمي خواهد که فرد ملا وبا سوادي را به وي معرفي نمايند تا اورا به منصب قاضي القضاتي وشيخ الاسلامي نيشابور منصوب نمايد . مردم نيشابور نيز حاج ملا محمد سميع را که فرد متشرعي بود به آقا محمد خان معرفي مي نمايند . با حضور يافتن ملامحمد سميع ، آقا محمد خان اورا پير وفرتوت مي يابد  ولي با اين وجود با او در مورد دومنصب فوق مشورت مي نمايد وملا محمد سميع به او مي گويد که من پير وفرتوتم وبراي اين مناصب ، مناسب نمي باشم ولي دوفرزند به نام هاي محمد ومحمد حسين دارم که مي توانيد با گرفتن امتحان دروس حوزوي وشرعيات و… در صورت قبولي آنها را به خدمت بگيريد وآقا محمدخان هم پس از گرفتن امتحان از فرزندان ملامحمد سميع وپي بردن به توانايي هاي آنها در امور فوق، محمد را به منصب شيخ الاسلامي ومحمد حسين را به منصب قاضي القضاتي نيشابور منصوب مي نمايد.

درست است که نسب مادري خاندان امين الاسلامي به ميرزا محمد اخباري ، روحاني جنجال برانگيز دوره فتحعلي شاه مي رسد؟

بله، نسب جد مادري خاندان امين الاسلامي به عبد النبي نيشابوري وفرزندش ميرزا محمد اخباري  مي رسد .نوه ي ميرزا محمد اخباري ،آخوند ملا علي اصغر نام داشت که مجتهد معروفي بود وفرزند وي ملا محمد باقر مجتهد بود که پدر بزرگ خاندان حجت وجد مادري حاج ابوالحسن امين الاسلامي  به شمار مي آيد. گفته مي شد که حاج محمد باقر، مجتهدي عارف مشرب بود وتوجه چنداني به امور دنيوي نداشته است . وي مدفون درحرم امام هشتم شيعيان درمشهد است وسنگ قبر وي در پايين پاي حضرت در ديوار شمالي تاچند سال قبل نصب بود.

ازميرزا محمد اخباري جد مادري خاندان شما در زمان جنگ هاي ايران وروسيه کرامات و پيشگويي هايي هم نقل شده ، از جمله نقش او در قتل سيسيانف که همان اشپختر روسي باشد، آيا درست است؟

بايد گفت در کتاب هاي مختلف تاريخي از جمله تاريخ اجتماعي ايران نوشته سعيد نفيسي وفرهنگ معين وناسخ التواريخ و… به اين مسئله پرداخته شده است ازجمله آمده است که : ميرزامحمدبن عبدالنبي بن عبدالصانع نيشابوري از اخبارياني است که تاليفات بسيار دارد. و نزد فتحعلي شاه تقربي يافت . درباره ميرزا محمداخباري آورده اند که وقتي فتحعلي شاه و سلطان روس در مقام مخاصمه برآمدند و اشپختر سردار روس بعضي از ولايات سرحدي را گرفت و به هر شهري مي رسيد خراب مي کرد فتحعليشاه را اضطراب حاصل شد. ميرزامحمد اخباري که در طهران اقامت داشت نزد فتحعليشاه رفت و گفت من سر اشپختر را چهل روزه براي تو به طهران حاضر مي نمايم مشروط به اينکه مذهب مجتهدين را منسوخ و متروک سازي و بن و بيخ مجتهدين را قلع و قمع نمائي و مذهب اخباري را رواج دهي .فتحعلي شاه قبول کرد. ميرزا محمد يک اربعين به ختم نشست و ترک حيواني کرده و صورتي از موم درست نموده و در اثناء شمشير به گردن آن صورت نواخت چون روز چهلم شد فتحعليشاه به سلام عام نشست و سر اشپختر را همان روزبه حضور آوردند. سلطان با امناء دولت مشاورت نمود، اعيان دولت متعرض شدند که مذهب مجتهدين مذهبي است که از زمان ائمه هدي (ع ) الي الاَّن بوده و برحق اند و مذهب اخباري مذهب نادر و ضعيفي است ، و مربوط به زمان اول سلطنت قاجار است مردمان را نمي توان از مذهب برگردانيد و اين شايد مايه اختلال حال و دولت سلطان شود علاوه بسا باشد که ميرزا محمد از شما نقاري پيدا کند وبا خصم شما ساختگي کند و با شما همان معامله نمايد که با اشپختر روسي نمود، مصلحت آن است که به او خرجي داده و معذرت از او خواسته حکم بفرمائيد به عتبات رفته در آنجاها سکني نمايد که وجود چنين کسي در پايتخت مصلحت دولت نيست و سلطان اين راي را پذيرفت .علماي کربلا پس از تفسيق و تفجير و تکفير ، خون او را مباح کردند و فتوي به قتلش دادند و آخرالامر او و يک پسر و شاگردي از آن اورا به اقبح وجهي به قتل آوردند و اسباب و اشياء خانه  او را غارت کردند. (1)

کسب وکارِ آبا اجدادي خاندان امين الاسلامي از گذشته تا امروز چه بوده است؟

اجدادخاندان امين الاسلامي از همان گذشته دور واز دوره زندگي ملا محمد سميع ، در کنار داشتن منصب روحانيت ، ملاک وکشاورزهم  بودند وصاحب املاک کشاورزي وقلعه هاي زيادي بودند که البته به مرور بر اثر تقسيم شدن بين بچه ها کوچک شده است .از طرفي اصلاحات ارضي دوره محمد رضا شاه در اوايل دهه چهل شمسي و نيزبا وقوع انقلاب اسلامي وتشکيل هيئت 7نفره احيا و واگذاري زمين ، بازهم املاک آنها کوچکتر شد.

خاندان امين الاسلامي درتحولات سياسي اجتماعي نيشابور چه نقشي داشته اند؟

در دوره انقلاب مشروطه حاج فضل اله امين الاسلامي پدر حاج ابوالحسن امين الاسلامي عقيده اش برمشروطه بود .در زماني که محمد علي شاه به دليل مخالفت با مشروطه وبه توپ بستن مجلس برکنار وتبعيد شده بود ، در نيشابور محمد قرش آبادي واطرافيانش خواستار بازگشت وي از تبعيد روسيه بودند به گفته ي مادر بزرگم درآن ايام در نيشابور زني به نام فاطمه سرکه اي نقش رئيس زنان رجاله و اوباش را به عهده داشت و با گره زدن چادر به گردنش از اطراف وحواشي شهرعده اي اراذل واوباش را که مجهز به چوب وچماق وبيل وکلنگ بودند جمع کرد ودر حالي که خود نيز کارد آش بري به دست گرفته بود وبه همرا ه جمعيت اوباش شعار مي داد که ما محمد علي شاهمون را مي خواهيم ، آنها را به درب خانه حاج فضل الله امين الاسلام کشانده بود و مي گفت همين آخوند مشروطه است وبايد همين فرد محمد علي شاه را به ايران بياورد! وبعد هم با ريختن به منزل ايشان اهالي خانه مجبور شدند دربندي از  خانه را تخريب واز آن جا خود را به کوچه حاجي مجتهد برسانند وخود را نجات دهند .

در دوره احمد شاه هم ،قوام الاسلام که عموي ابوالحسن امين الاسلام بود و نمايندگي مردم نيشابوررا در دومين دوره مجلس شوراي ملي داشت و انسان روشني بود ، رابطه نسبتا حسنه اي با قوام السلطنه حاکم خراسان داشت ودر زمان دستگيري قوام به دستور سيد ضياء الدين طباطبائي وعبورش از نيشابور در ملاقاتي که با قوام الاسلام داشت ، قوام الاسلام به او مي گويد  ناراحت نباشد، چون به زودي خلاص مي شود وبه نخست وزيري مي رسد، که البته همين گونه هم شد.

ابوالحسن امين الاسلامي هم تا دوره محمد رضا شاه درامور سياسي دخالتي نمي کرد وبه هيچ گروه ودسته اي وابسته نبود وي به نقل از پدرش پيوسته فرزندان خود را نصيحت مي کرد که وارد سياست نشوند چراکه درکشورهاي جهان سوم هرکس وارد سياست شود اولآ آبرو وسپس ما ل وثروتش ودر انتها جانش درمعرض خطر قرار مي گيرد چون سياست دراين کشورها نوسان و زير وزبر دارد وهر گروهي که سر کار مي آيد گروه ديگر را تصفيه ودستگير مي کند.

البته ابوالحسن امين الاسلامي در دوره محمد رضا شاه دو دوره عضو انجمن شهرستان نيشابور گرديد  ورياست آن را به عهده گرفت وعلت هم آن بود که فهميد کار انجمن شهرستان بيشتر در زمينه ي امورعمراني  روستاها مي باشد  ودر مدتي هم که عضو شوراي شهرستان بود تلاش زيادي براي امور عمراني روستاها انجام داد به ويژه براي ايجاد سد بار خيلي تلاش نمود . وي انجمن شهر را قبول نداشت و آن را محل زد وبند مي دانست و ايشان پس از پيروزي انقلاب از شوراي شهرستان استعفا نداد وگفت تا زماني که کسي نيايد ودفاتر شوراي شهرستان را بررسي نکند و به طور رسمي از من تحويل نگيرد من خود اين کار را نخواهم کرد.

لقب امين الاسلام چگونه به خانواده شما تعلق گرفت؟

همانگونه که بيان شد دونفر از اجداد خاندان امين السلامي در زمان آقامحمد خان به منصب شيخ الاسلامي وقاضي القضاتي نيشابور رسيدند واين عنوان ها در خانواده باقي ماند به طوري که پس از تاسيس اداره ثبت احوال در دوره رضاشاه اين عنوان ها تبديل به فاميل شد که يکي از اين خانواده ها ، خانواده ي  قاضي مي باشد که از عموزاده هاي اجداد ما محسوب مي شدند اين فاميل را برگزيدند هرچند در شناسنامه آنها مامور بي سواد ثبت احوال، قاضي را با (غين ) نوشت وهمين اشتباه نوشتاري در شناسنامه آنها همچنان باقي مانده است .

قبل از تاسيس ثبت احوال فضل الله لقب امين الاسلام را گرفت وبرادرش مسعود لقب ظهير الاسلام را ، که  البته بعد از فوت پدرش لقب شيخ الاسلام را که متعلق به اوبود برگزيد چون نمي خواست ازاين لقب دولتي جدا شود. در دوره رضاشاه وبا تاسيس اداره ثبت احوال نياز به انتخاب لقب(فاميل) در شناسنامه به وجود آمد ودراين شرايط بود که خانواده هاي وابسته به امين الاسلامي بعضي فاميل شيخ الاسلامي وبرخي قاضي وخانواده اي  قوامي وبرخي هم امين الاسلامي وعده اي  شادياخي  را برگزيدند

گويا با روي کار آمدن رضا شاه واجراي قانون تغيير کلاه ولباس ، اين قانون در خانواده امين الاسلامي با تنش همراه بوده ؟

درست است ، تا زمان رضا شاه ، اجداد امين الاسلامي ها وجهه وجنبه ي روحاني داشتند و آن را تا زمان کشف حجاب وتغيير لباس هم حفظ نمودند ولي در زمان رضا شاه با اجراي قانون تغيير کلاه ولباس،کسوت روحاني اين خاندان کنار گذاشته شد وکت وشلوار وکلاه پهلوي جايگزين آن گرديد . سردارساعد که در برهه اي از دوران رضا شاه حاکم نيشابور بود و بعد مبغوض وي قرار گرفت،  در باغ ارگ حکومتي نيشابور رجال شهر را دعوت نمود ودستور داد سيني هاي حاوي کلاه پهلوي را درجلو يکايک رجال شهر قرار دهند تا آنها کلاه سنتي خود را در سيني قرار داده  وبه جاي آن کلاه پهلوي را برداشته و بر سر گذارند و به اين ترتيب رجال نيشابور ملبس به کلاه پهلوي شدند . ابوتراب امين الاسلام  برادر ابوالحسن امين الاسلام که بچه هايش فاميل شادياخي را برگزيدند در آن مجلس حاضر بود ودرهمين مجلس از فرط عصبانيت ، کلاه پهلوي را پاره مي کند که گزارش اين امر به مقامات مي رسد و ايشان دستگير ويک هفته زنداني مي شود. البته يک پرونده ديگر هم براي او ساختند وبا اين پرونده ها قرار بود اعدام شود ولي با وساطت برخي مقامات بالادستي مسير پرونده را به اين سو تغيير دادند که سر ابوتراب بزرگ بوده وکلاه پهلوي براي آن کوچک وچون با زور وفشار اين کلاه را مي خواسته بر سر خود بگذارد منجر به پار گي کلاه شده و با اين ترفند توانستند او را از خطر اعدام وزندان نجات دهند.

1- رجوع  کنيد : به ريحانةالادب ج 1 ص 85 و تاريخ ادبيات براون ج 4 ترجمه رشيدياسمي صص 243 -244 و نامه  دانشوران ج 5 ص 14 و روضات الجنات ص 653 و…