همين چيزهاي فرعي چه قدر آدم کشي و خشونت به بار آورده است! ( کلبه کتاب )
همين چيزهاي فرعي چه قدر آدم کشي و خشونت به بار آورده است! ( کلبه کتاب )

ريحانه مهرباني با درود و وقت بخير به همراهان و دنبال کنندگان کلبه کتاب! ستون معرفي کتاب اين هفته با معرفي رمان تازه ي نشر آموت به نام «زندگي دوم» از اس.جي.واتسون و «نوشته هاي سياسي» وُلتر در خدمت شماست. اگر هم مي خواهيد از تازه هاي کتاب باخبر شويد به کانال تلگرام ما به […]

ريحانه مهرباني

با درود و وقت بخير به همراهان و دنبال کنندگان کلبه کتاب! ستون معرفي کتاب اين هفته با معرفي رمان تازه ي نشر آموت به نام «زندگي دوم» از اس.جي.واتسون و «نوشته هاي سياسي» وُلتر در خدمت شماست. اگر هم مي خواهيد از تازه هاي کتاب باخبر شويد به کانال تلگرام ما به نشاني @klidar سر بزنيد و خودتان نيز مي توانيد معرفي کتاب هايي را که خوانده ايد برايمان بفرستيد تا در کانال منتشر شود.

زندگي دوم

رمان زندگي دوم داستان جولياست که به ظاهر، زندگي خوبي دارد اما هنگامي که متوجه مي‌شود خواهرش در حمله فرد ناشناسي به قتل رسيده‌است، مي‌خواهد هرطور شده به علت آن پي ببرد. پس از مدتي، زماني که تصور مي‌کند پليس موفق نشده سرنخي پيدا کند تصميم مي‌گيرد خودش وارد عمل شود. درهمين رابطه سعي مي‌کند با هويت خواهرش وارد سايت‌هاي اينترتي شود که خواهرش به آن ها سر مي‌زده است، اما همه ما رازهايي داريم که … .

اين رمان در زمان انتشار در انگلستان مورد استقبال قابل توجه نشريات انگليس قرار گرفته است. از جمله روزنامه ساندي تايمز که آن را اثري جذاب، خيره‌کننده و پر دلهره معرفي کرده و روزنامه ديلي ميرور نيز از آن به عنوان اثري داراي پرداخت داستاني حيرت‌انگيز و به نهايت گيرا که رفته‌رفته هولناک مي‌شود ياد کرده است.

در بخشي از کتاب آمده است:

« از سر پيچ وارد خيابان خودمان مي شوم. چند خانه آن طرف تر، اتومبيل پليس پارک شده است. با اين حال مي بينم که در ورودي خانه ما باز است. شروع مي کنم به دويدن و ذهنم به کل از همه چيز خالي مي شود؛ جز اين که بايد هر طور شده پسرم را ببينم. تازه زماني که پايم را توي خانه و داخل آشپزخانه مي گذارم، مي ايستم و مي بينم که هيو درست جلو رويم ايستاده است. او با زني که لباس فرم پوشيده صحبت مي کند. زن به عمد قيافه اي کاملا متفاوت به خودش گرفته است، و هيو هم هر وقت که مي خواهد خبر ناگواري بدهد چنين قيافه اي پيدا مي کند. قفسه سينه ام مي گيرد و صداي فرياد خودم را مي شنوم؛ گويي در خواب هستم. مي گويم: «کانر کجاست؟ هيو! پسرمان کجاست؟» ولي او جواب نمي دهد…»

ولتر

مي رسيم به کتاب بعدي که «نوشته هاي سياسي ولتر» نام دارد و به تازگي انتشارات روزبهان در 122 صفحه ي قطع جيبي باترجمه ي سيداحسان حسيني منتشرش کرده است. برايتان دو بخش کوتاه از اين کتاب را برگزيده ام که البته درنظر بگيريد که متن قديمي است و شايد شما هم مثل من با آن موافق نباشيد. ولي براي دانستن نگاه تاريخي نسبت به زنان بد نيست با هم بخوانيم!

جنس نر عموما کمي کمتر از ماده عمر مي کند. او به نسبت بلندقدتر است؛ قدرتش تقريبا هميشه بيشتر است، چالاک تر است و با داشتن اعضاي قوي تر قادر به تمرکز بيشتر است. تمام هنرها توسط او و نه به دست زن خلق شده است. بايد توجه کرد که اين نه شور تخيل بلکه تعمق همراه با پشتکار و ترکيب ايده ها بوده که موجب خلق هنرهايي مثل انواع ماشين ها، باروت، چاپ، ساعت سازي و غيره شده است.

بشر تنها موجودي است که مي داند بايد بميرد و آن را فقط از طريق تجربه در مي يابد. کودکي که تنها در جزيره  اي متروک بزرگ شده، بيشتر از يک گياه يا گوجه از آن خبر ندارد و از آن آگاه نيست. مرد برجسته اي نوشته است که بدن انسان تا زمان پيري همچون ميوه اي کال است و لحظه ي مرگ، زمان رسيدن است. گنديدگي و مشتي خاکستر، عجب رسيدني! مغز اين فيلسوف کال است چه حرف هاي عجيب و غريبي! مرض نوگويي توليد چه حرف هاي عجيب و غريبي که نمي کند؟

مشغله هاي اصلي نوع ما مسکن، خوراک و پوشاک است؛ بقيه همه فرعي اند. همين چيزهاي فرعي چه قدر آدم کشي و خشونت به بار آورده است!

***

… حرفه هايي  وجود دارند که انسان درستکار را به شياد تبديل مي کنند و او را به رغم ميلش بي آن که خود بفهمد به دروغ و حقه بازي عادت مي دهند و چشم بندي بر او مي زنند که از فرط سود جويي و غرور، وضعيت خود را ضايع کند و بي احساس گناه، نوع انساني را در اعماق حماقت کورکورانه اي غرق کند.

زنان که بي وقفه درکار تربيت فرزندان و محدود به وظايف خانگي اند از اين مشاغل که طبيعت انساني را فاسد مي کنند برکنارند. آن ها ملايم تر از مردان اند.

براي دور جنايات بزرگ، عوامل جسماني با عوامل اخلاقي درهم مي آميزند. خون زنان لطيف تر است. آن ها مشروب هاي قوي -که خوي ستيزه گري را بيدار مي کنند – زياد دوست ندارند.

دليل واضحش اين است که در ميان هر هزار محکوم عدالت، در ميان هر هزار آدمکش اعدامي به زحمت چهار زن پيدا مي کنيد. گمان نمي کنم که در آسيا حتي دو زن باشند که به مجازات اعدام در ملاعام محکوم شده باشند. به نظر مي رسد آداب و رسوم ما جنس نر را خيلي شرور کرده است