«راه دعا به سوي خدا کي باز شود؟»
«راه دعا به سوي خدا کي باز شود؟»

«راه دعا به سوي خدا کي باز شود؟» ضرورت شکل گيري نهادهاي مدني حسرت داشتن ايراني آباد و توسعه يافته، بيش از صد سال است که مهمترين انگيزه حرکت هاي اجتماعي و سياسي ايرانيان بوده است. انقلاب مشروطه، نهضت ملي شدن صنعت نفت، انقلاب اسلامي57 و تاسيس حکومت جمهوري اسلامي، حضور گسترده در دوره هاي […]

«راه دعا به سوي خدا کي باز شود؟»

ضرورت شکل گيري نهادهاي مدني

حسرت داشتن ايراني آباد و توسعه يافته، بيش از صد سال است که مهمترين انگيزه حرکت هاي اجتماعي و سياسي ايرانيان بوده است. انقلاب مشروطه، نهضت ملي شدن صنعت نفت، انقلاب اسلامي57 و تاسيس حکومت جمهوري اسلامي، حضور گسترده در دوره هاي مختلف انتخابات و …، همه براي دست يابي به آرمان هايي بوده که متاسفانه تاکنون تحقق شان با ترديدهاي جدي همراه شده است. آمال و خواسته هايي نظير کاهش فاصله طبقاتي و فقر، رفع تبعيض، عدالت اجتماعي، شايسته سالاري، امنيت و يافتن جايگاه شايسته بين المللي که برخي سياست بازان نيز از آن به عنوان شعار تبليغاتي استفاده مي کنند، هنوز در حد آرزو باقي مانده اند.

خوشبختانه همه ي ما، در محافل شبه روشنفکري مان براي عقب ماندگي ايران تئوري هاي مختلفي را مطرح مي کنيم. برنامه، علم و قانون گريزي ايرانيان سال هاست که از موضوعات مهم محافل دانشگاهي و غير دانشگاهي به شمار مي رود و بسياري مرتبط با آن مطالب ارزنده اي را مطرح نموده اند. در همين رابطه، بارها به نقل از برخي بزرگان شنيده ايم که در غرب، اسلام وجود دارد اما مسلمان نيست، در بلاد اسلامي مسلمان زياد است ولي از اسلام خبري نيست. حتي اخيراّ برخي نرخ بهره بانکي را در کشورهاي پيشرفته (نيم درصد تا يک درصد) و در ايران (20 درصد و بالاتر) به عنوان دليلي بر اثبات اين ادعا مطرح ميکنند و به عنوان يک طنز تلخ به آن مي نگرند، به قول بانوي شعر معاصر، نگارين:

«راه دعا به سوي خدا کي باز شود

وقتي به سفره لقمه ي ناپاک مي خوريم»

تلاش براي فهم اين که تفاوت کشورهاي توسعه يافته با ما در چيست، نکته ي بسيار مثبتي است که البته همه به آن اهتمام مي ورزيم ولي متاسفانه آنچه که مورد غفلت قرار گرفته راه هايي است که اين ممالک براي دست يابي به توسعه پيموده اند. براي رفتن به بام بايد از پله هاي نردبان بالا رفت. بر اساس تجربه ي کشورهاي مطرح دنيا، نظام سياسي مردم سالاري، شکل گيري احزاب مختلف و نهادهاي مدني غيردولتي بهترين ابزار براي دست يابي به توسعه مي باشند.

مهمترين نکته قابل توجه در جوامع متکي بر مردم سالاري، مداراي همگاني نسبت به تفاوت هايي است که با اتکا بر ويژگي هاي ارثي و يا اکتسابي هويت انسان ها را شکل مي دهد. برخي از تفاوت ها در هويت اجتماعي و فردي انسانها به دليل واقعه ي تولد است. مرد يا زن بودن، شهري يا روستايي بودن، کوتاه يا بلند قد بودن و داشتن توانايي يا ناتواني جسمي در انجام برخي کارها نمونه هايي هستند که هرگز به انتخاب ما بستگي نداشته اند. در کنار اين خصوصيات، برخي از ابعاد هويتي با انتخاب انسان مربوط هستند. براي مثال ممکن است برخي به خدا باور نداشته باشند و برخي ديگر ايمان به خدا را شرط اصلي زندگي خود محسوب نمايند. حتي ممکن است برخي مذهب آباء و اجدادي خود را تغيير داده و مذهب ديگري را انتخاب کنند. علاوه براين همه ي ما موضوعات خاصي را براي مطالعه، کار، تفريح و … انتخاب مي کنيم. بر اساس اين دو معيار(انتساب و انتخاب)، گروه هاي اجتماعي شکل مي گيرند.

تفاوت هاي اجتماعي امري پذيرفته شده در جوامع هستند. همه ي ما داراي هويت هاي متنوع جسمي (قابليت ها ي خاص)، جنسي‌ (مرد يا زن)، سني (پير يا جوان)، مذهبي (شيعه، سني، ارمني و…)، جغرافيايي، سياسي، فرهنگي و… هستيم. با توجه به محيطي که در آن قرار داريم، هويت خاصي را دارا ميشويم ولي بر اساس علاقه ي خود به گروه هاي اجتماعي مختلف مي پيونديم. با اين وجود ممکن است ما به يک گروه مذهبي يا سياسي متعلق باشيم ولي از نظر رفاه اقتصادي با اعضاي گروه خود احساس مشابهت نکنيم. حتي دو برادر از يک خانواده مي توانند داراي دو هويت اقتصادي متضاد(فقير و غني) باشند که براي جامعه عمدتا مشکل خاصي ايجاد نمي کند.

ولي انطباق هويت هاي اجتماعي «انتسابي» (مثلا زن يا مرد بودن) با هويت هاي اجتماعي «انتخابي» (مثلاّ فرصت هاي شغلي)، موجب انشقاق اجتماعي و در نهايت تنش و ناآرامي اجتماعي مي گردد. مثل زماني که تعلق به يک گروه مذهبي يا نژادي خاص باعث محروميت شغلي يا اقتصادي فرد شود. وقتي سياه بودن در آمريکا يا شيعه بودن در يمن موجب فقر اقتصادي مي شود لزوما جامعه مستعد بروز بحران اجتماعي و سياسي خواهد بود.

انشقاق يا گونه گوني اجتماعي در اغلب کشورهاي دنيا وجود دارد و به کوچک يا بزرگ بودن آنها وابسته نيست. بلژيک يک کشور کوچک است که اجتماعات فراواني در آن زندگي مي کنند. حتي در آلمان و سوئد با همه ي هماهنگي و يکپارچگي، گروه هاي اجتماعي متفاوتي باهم به سر مي برند. اقوام و اقليت هاي مختلف فرهنگي، مذهبي، نژادي و … به اين کشورها مهاجرت نموده و اجتماعات مختلف فرهنگي را به وجود آورده اند. به همين دليل در حال حاضر اکثر کشورهاي جهان داراي سيستم چند فرهنگي مي باشند.

وقتي نظام سياسي يک کشور با اتکا به يکي از اين ابعاد هويتي(جسمي، جنسي، سني، مذهبي، نژادي و …) شکل بگيرد بزرگترين تهديد بالقوه براي نظام اجتماعي به وجود آمده و حتي ممکن است تجزيه کشور را به دنبال داشته باشد. مردمي که به حاشيه رانده مي شوند و تبعيض و محروميت را تجربه ميکنند، مجبورند که براي مبارزه با بي عدالتي بجنگند.

تجربه ي مثبت جهاني بيانگر اين است که نظام هاي مردم سالار، با برپايي و تقويت احزاب سياسي و نهاد هاي مدني غير دولتي، به همه ي مردم اجازه مي دهند که براي رسيدن به منافع مشترک گروهي خود در چارچوب قانون اطلاع رساني نموده و با يکديگر رقابت کنند. نهادهاي مدني مهمترين عامل تعديل کننده در نظام هاي سياسي مردم سالاري هستند زيرا از طرفي به گروه ها اجازه مي دهند که آرزوها و منافع خود را در سطح جامعه مطرح نموده و بدون گرايش به خشونت براي دست يابي به آن تلاش کنند و از طرف ديگر به عنوان يک نيروي بالقوه ي اجتماعي توانمند، مانع گرايش به استبداد و فساد احزاب سياسي مي شوند. تجربه ي بريتانيا و يمن آخرين نمونه هايي است که اهميت وجود نهادهاي مدني و احزاب سياسي را در جوامع نشان مي دهند.

در ايران در ارتباط با معضل اعتياد شاهد تجربه ي موفق نهادهاي مدني غير دولتي هستيم. چنانچه در زمينه هاي ديگر نهادها تقويت شود کمتر شاهد خواهيم بود که محيط زيست اين گونه توسط سود جويان تخريب شود و يا منابع طبيعي به تارج رفته و زمين خواري هاي بزرگ شکل بگيرد. نهادهاي مدني غير دولتي با اطلاع رساني و تاثير بر افکار عمومي در مقابل دولت مرداني که ناجوانمردانه و به تزوير، سرمايه و منافع ملي را به يغما مي برند خواهند ايستاد. در چنين صورتي مي توانيم به فردايي بهتر اميدوار باشيم.

حبیب اله قربانی