همه کارها به لنگي خورده هفتاد وسه سال ِقبل، در شهريور 1320،پس از اين که «رضاشاه» ِ، ملّت ِخويش را تنها گذاشت و به اتفاق ِ اعضاي ِخانواده اش، از مسير ِ»کرمان» راهي تبعيدگاه ِدوردست ِخويش گرديد.، در کرمان جهت ِتکميل ِ امورِ ِمربوط به صلح وانتقال ِ اموال و املاکش، دستور دادکه رئيس ثبت […]
همه کارها به لنگي خورده
هفتاد وسه سال ِقبل، در شهريور 1320،پس از اين که «رضاشاه» ِ، ملّت ِخويش را تنها گذاشت و به اتفاق ِ اعضاي ِخانواده اش، از مسير ِ»کرمان» راهي تبعيدگاه ِدوردست ِخويش گرديد.، در کرمان جهت ِتکميل ِ امورِ ِمربوط به صلح وانتقال ِ اموال و املاکش، دستور دادکه رئيس ثبت ِاسناد و دادگستري ِکرمان، به همراه ِ رئيس ِ بهترين دفترخانه کرمان، و يک عکّاس هم از عکاسهاي خوب ِکرمان به حضور وي بروند.
درفاصلة تنها چند ساعت، فرمان ِشاه اجرا شد و سه نفري که ايشان امر فرموده بودند، با اختلاف ِزماني ِاندک به اقامتگاه ِشاه در کرمان، وارد شدند.
اين سه نفر، عبارت بودند از:
1- رئيس ِثبت اسناد و دادگستري ِکرمان در شهريور1320، مرحوم «سيد يحيي معين زاده» که يکي از دوپايش، ظاهرا ً به دليل ِبيماري ديابت قطع شده بود وپاي مصنوعي داشت .
2-رئيس ِمعروفترين دفترخانة کرمان، به نام»سيدالعراقين» که از دوران ِکودکيش و احتمالا ً به صورت ِمادرزادي، دچار ِلنگي بود و موقع رفتن شَل مي زد.
3- بهترين و شايد تنها عکّاس ِحرفه اي ِکرمان بنام ِ «سهرابي» که در هندوستان، بر اثر ِافتادن ِشيئي سنگين بر روي ِپايش، دچار نقص عضو شده بود و موقع راه رفتن مي لنگيد.
بعدازظهر ِهمان روز اين سه نفر، لنگ لنگان و هِن هِن کنان ، وارد ِ باغ محل اقامت شاه گرديدند.شاه باديدن ِ منظرة ورود ِاين سه نفر لَنگ ِ کرماني، جملة عجيبي بر زبان آورد که بسيار جالب و مناسب و بود و با اوضاع خودش در آن روزها، مناسبت ِکامل داشت.
«رضاشاه» پس از اينکه اطمينان مي يابد که بطور کاملا ً اتّفاقي چنين واقعه ي نادري رُخ داده است، زير ِلب، و انگار براي ِ دل ِخودش مي گويد :
«…وقتي که بخت ِ آدم لنگ شد، هم رئيس ِثبت لنگ مي شود، هم دفترخانه دار و هم عکّاس!؟…آن وقت است که مي گويند: همة کارها به لنگي خورده!!!؟ «
منبع: «سالنامة دنيا»،گوشه اي از خاطرات»محمّد گله داري» ِ از مُشايعين و همراهان ِ»رضاشاه»