غلبه ي حاشيه بر متن؛ هشدار!:  «سوتک»ناهنجاري؛ قتل و شکنجه در حاشيه ي شهرها به صدا در آمده است!
غلبه ي حاشيه بر متن؛ هشدار!:  «سوتک»ناهنجاري؛ قتل و شکنجه در حاشيه ي شهرها به صدا در آمده است!

حبیب الله قربانی/ کارشناس ارشد مطالعات جهان/   در حاشيه ي قتل دو فرشته ي نازنين فقر اقتصادي و فرهنگي در حاشيه شهرها،اين مناطق را بيش از ساير مناطق آبستن حوادث شوم و شرم آور نموده است. شوم براي خانواده ي قربانيان و شرم آور، براي آنها که خود را شريف مي پندارند اما از […]

حبیب الله قربانی/

کارشناس ارشد مطالعات جهان/

 

13 (12)در حاشيه ي قتل دو فرشته ي نازنين

فقر اقتصادي و فرهنگي در حاشيه شهرها،اين مناطق را بيش از ساير مناطق آبستن حوادث شوم و شرم آور نموده است. شوم براي خانواده ي قربانيان و شرم آور، براي آنها که خود را شريف مي پندارند اما از ياد برده اند که « بني آدم اعضاي يک پيکرند». به نظر مي رسد نرخ رشد مفاسد و جنايات که گاه تمام ارزش هاي انساني را زير سوال مي برد، از مرز هشدار گذشته باشد. «سوتک» قتل و شکنجه ي «کودکان بد سرپرست» که قرباني توهم والدين معتاد خود مي شوند يا کودکاني که در حاشيه شهرها به دليل فقدان امنيت مورد تعدي و تجاوز قرار مي گيرند و يا جواناني که به دلايل گوناگون به خصوص بيکاري، منزوي و افسرده شده، دست به هر اقدامي و حتي خودکشي مي زنند، کي مي تواند « خواب آشفتگان خفته را آشفته تر سازد»؟!

اخبار تاسف بار جنايات گوناگون در صفحه ي حوادث رسانه ها و به ويژه خبر قتل بيرحمانه ي دو فرشته ي نازنين، هر دو به نام«ستايش» در روزهاي پاياني نخستين ماه بهار، همچون ناقوس مرگ، بسياري از ايرانيان را به واکنش وادار نمود. غروب 21 فروردين بود که ستايش قريشي، دختر شش ساله ي افغان در «خيرآباد» ورامين براي خريد بستني از خانه بيرون رفت و هرگز بازنگشت. معلوم نيست او به چه بهانه اي به خانه ي همسايه کشانده شده و طعمه ي اميال و خشونت نوجوان شانزده ساله مي شود. بعد از انتشار خبر فاجعه در رسانه ها و فضاي مجازي ، حزن و اندوه بخش بزرگي از کشور را فراگرفت. واکنش ها به قتل ستايش قريشي هنوز پايان نيافته بود که خبر قتل مظلومانه ي ستايش شش ساله ي ديگري، اين بار در ني ريز، کيلومترها آن طرف تر، نقل محافل و شبکه هاي خبري و مجازي مي شود. انگيزه ي قتل در ني ريز سرقت اعلام شده ولي قاتل 33 ساله است.

عکس العمل مردم نسبت به مصيبت زدگان متفاوت است. بر خلاف تصور رايج در هر جنايتي، به طور مستقيم دو خانواده (خانواده ي جاني و خانواده ي قرباني) تحت تاثير قرار مي گيرند و چه بسا که خانواده ي مجرم مصيبت بيشتري را بايد تحمل کنند. خانواده ي فردي که مرتکب جرم مي شود، علاوه بر تحمل مجازات قانوني، بايد مجازات اجتماعي و از دست دادن اعتبار خانوادگي را نيز تجربه مي کنند. معمولا واکنش مردم نسبت به هر دو خانواده بر مبناي عواطف و احساسات است. با يکي همدردي مي شود و ديگري مورد انواع اتهام ها و قضاوت ها قرار مي گيرد. کمتر مشاهده مي شود که به مشکلات اجتماعي، با ديدي علمي نگريسته شود. برخورد عاطفي باعث مي شود همانگونه که شاهديم، ريشه مشکلات روز به روز عميق تر شده و رفع و رجوع آنها به سختي ممکن باشد.

هدف از اين ياداشت، همدردي با خانواده هاي مصيبت زدگان نيست. همچنين نوشته ي حاضر نمي خواهد آرامش «انسان هاي با شرف ميلياردر»، که با زحمت به ثروت دست يافته اند و حال از مزاياي آن بهره مي برند را آشفته سازد! روي سخن  انسان هاي بزرگي است که مي دانند تمامي فرزندان انسان، زاده مي شوند تا رشد و زندگي کنند، تکامل يابند، محبت کنند، محبت ببينند و بتوانند نيازهاي شان را تامين و احساس عزت نفس نمايند. انسان هايي که براي کمک به هم نوعان خود از هيچ کوششي دريغ نمي کنند و همچون مقتداي شان، امير مومنان حضرت علي (ع) پرهيز از ريا و برخورد خردمندانه را به عنوان مهمترين راهبرد بهبود زندگي اجتماعي انتخاب مي کنند. بنابراين هدف از اين نوشته، بررسي و تحليل مختصر واکنش ها نسبت به فجايع جان گدازي است که گاه و بي گاه در کشور رخ مي دهد. از رهگذر بررسي واکنش ها مي توانيم به درک بهتري از جامعه و نحوه ي برخورد با مشکلات نايل شويم.

همان گونه که اشاره شد برخورد عاطفي وجه غالب واکنش ها نسبت به قتل ستايش قريشي بود. بخشي از فضاي مجازي به فحاشي و تهمت هاي ناروا اختصاص داشت. عده اي به دنبال جمع آوري کمک مالي براي تامين تفاوت ديه زن و مرد و به دار آويختن قاتل بودند. برخي، نگران شکل گيري اختلاف بين مهاجرين افغان و ايرانيان بودند. مسئولين و نمايندگان مجلس نيز نسبت به شر خيرآباد واکنش نشان داده اند. نماينده ي ورامين گفته است که از مجاري قانوني پي گير حقوق اين خانواده خواهد بود. استاندار تهران با اين خانواده ابراز همدردي نموده و مشاور رئيس جمهور اظهار داشته «درد را از هر طرف بخواني درد است».

در برخي سايت ها و رسانه ها، به صورتي محدود به ريشه هاي اجتماعي قتل ستايش اشاره شده است. «مهرداد خدير» در سايت عصر ايران نوشته: ممکن است قاتل نوجوان تحت تاثير فيلم ها و سريال هاي رايج غربي به ويژه سريال «بريکينگ بد»که در آن قاتل به همين شيوه طعمه ي خود را مي کشد، بوده باشد. وي معتقد است بخشي از خشونت در ايران و جهان از طريق فيلم ها به جوانان و نوجوانان منتقل مي شود. هر چند اعتراف مي کند اين فيلم ها مي توانند خشونت هاي موجود در جامعه را تخليه کنند.

گروهي ديگر به دنبال گرفتن ماهي از آب گل آلود هستند. آنها که به شدت از بلوغ سياسي مردم و راي به روحاني و انتخابات هفتم اسفند 94 آزرده خاطر هستند، تلاش مي کنند از هر حادثه و اتفاقي براي تخريب دولت استفاده کنند. گراني و بيکاري و به تبع آن انواع آسيب هاي اجتماعي را به گردن ناکارآمدي دولت مي اندازند و در رسانه هاي خود القا مي کنند دولت نسبت به محرومين و حاشيه نشين ها بي تفاوت است. اما اينان هميشه در پاسخ به اين سوال که واقعا با هفتصد ميليارد دلار درآمد نفتي در پايان دولت اصول گرا بايد وضعيت تورم و اشتغال اين گونه مي بود، سکوت مي کنند. ايشان خود را به خواب زده اند و هيچ «سوتک» و ناقوسي نمي تواند در آنها تغييري ايجاد نمايد. در واقع در ارتباط با مسائل اجتماعي، هر آهنگ سياسي که امروز نواخته مي شود، سال ها بعد نتيجه اش در اجتماع شنيده مي شود. به اذعان کارشناسان و اساتيد دانشگاه، يکي از ناگوارترين نتايج تصميمات غير علمي دولت قبل، تضعيف طبقه متوسط و کمک به شکل گيري و تقويت طبقه ي اشرافي و نوکيسه اي بود که با استفاده از رانت به ثروت هاي افسانه اي دست يافتند ولي به جاي استفاده از آن براي رونق اقتصادي و ايجاد اشتغال، خريد ماشين هاي ميلياردي و تفريحات آنچناني را در پيش گرفتند.

به هر حال، متاسفانه قتل ورامين و ني ريز در حاشيه شهر رخ داده است. در حاشيه ي شهرها به دليل بيکاري، فقر و اعتياد بيداد مي کند و امنيت کاهش مي يابد. بيشتر کودکان از والدين معتاد و آسيب ديده رنج مي برند.  فقر فرهنگي و اقتصادي باعث مي شود تا فرزندان از تحصيل باز بمانند و دختران در سنين کودکي تن به ازدواج هاي اجباري دهند تا ضمن کاسته شدن از شمار «نان خواران»، عفت خانواده آلوده نشود. در اين خانواده هاي پر جمعيت براي والدين، رهايي از گرسنگي بيش از هر چيز ديگر اولويت پيدا مي کند.

اگرچه حمايت عاطفي و راهنمايي کودکان در درجه ي اول به عهده ي خانواده ها است ولي وقتي خانواده نمي تواند از عهده ي وظايف خود برآيد، نظام آموزشي و نهادهاي ديگر بايد اين خلاء را پر کنند. امروزه وسعت مشکلات حواشي شهرها به اندازه اي است که رسيدگي به همه ي آنها از عهده ي نهادهاي رسمي و دولتي خارج است. به همين دليل ضرورت انکار ناپذير جامعه امروز ايران استفاده از پتاسيل هاي بالقوه ي موجود در اجتماع است. در حوادث اخير شاهد بروز موج عظيم واکنش هاي مردمي بوديم که تا کنون از آن غفلت شده است. با مديريت صحيح، برخوردهاي عاطفي مي تواند به واکنش هاي خردمندانه منجر شود. جامعه تا کنون هميشه با اين مسائل برخورد هيجاني و عاطفي داشته است. مي توان به جاي تامين ديه براي به دار کشيده شدن يک نوجوان، همان هزينه را صرف تامين هزينه ي تحصيل کودکان بد سرپرست حاشيه ي شهر ها نمود تا فردا قاتل ديگري باز توليد نشود.

به نظر مي رسد در حاشيه شهرها، عدم ثبات اقتصادي و اختلاف طبقاتي بيش از مناطق ديگر چهره ي زشت خود را به نمايش مي گذارد. تقويت مالي مدارس حاشيه شهرها مي تواند بخشي از اين نابساماني تعديل شود. نظام آموزشي مي تواند ناتواني والدين در انتقال اطلاعات و اقناع فرهنگي نوجوانان و جوانان را تعديل نموده و شرايط را براي خروج کودکان بد سرپرست از دور بسته ي فقر و بدبختي فراهم کند. در حقيقت، قتل ستايش ها معلول شرايطي است که فقر اقتصادي و فرهنگي بر مردم تحميل مي کند و رفع آن جز با استمداد از مردم و مشارکت سازمان هاي غير دولتي و تلاش آنها براي آينده سازان اين آب و خاک ممکن نيست.