احمدي نژاد از ابتدا تا انتها يک عوامگراي تمام عيار بود
احمدي نژاد از ابتدا تا انتها يک عوامگراي تمام عيار بود

احمدي‌نژاد از ابتدا تا انتها يک عوام‌گراي تمام عيار بود   «در انتظار احمدي نژاد ديگر» حبيب اله قرباني:مقاله ي «در انتظار احمدي نژادي ديگر» نوشته ي دکتر سميعي است، که اينجانب افتخار شاگردي ايشان را داشته ام و با کسب اجازه از خود ايشان خلاصه نموده ام. جناب دکتر سميعي استاديار دانشگاه تهران و […]

احمدينژاد از ابتدا تا انتها يک عوامگراي تمام عيار بود

 

«در انتظار احمدي نژاد ديگر»

حبيب اله قرباني:مقاله ي «در انتظار احمدي نژادي ديگر» نوشته ي دکتر سميعي است، که اينجانب افتخار شاگردي ايشان را داشته ام و با کسب اجازه از خود ايشان خلاصه نموده ام. جناب دکتر سميعي استاديار دانشگاه تهران و معاون آموزشي دانشگاه مطالعات جهان است و در اين مقاله که در تاريخ 14/5/94 در سايت تابناک منتشر شده، نويسنده تلاش نموده است به برخي ابهامات و زواياي پنهان علت ظهور احمدي نژاد در سپهر سياسي ايران و همچنين نگراني هاي موجود درارتباط با قدرت يافتن مجدد او يا کساني که مانند او فکر و عمل مي کنند، پاسخ دهد.

علاوه براين دکتر سميعي نقش نخبگان سياسي را در فريب مردم توسط فردي عوام گرا بسيار مهم دانسته و معتقدند ضعف و ناتواني نخبگان در اقناع مردم براي پرهيز از چنين انتخابي تامل برانگيز است.

نگارنده‌ي مقاله ضمن اشاره به پراکندگي پديده‌ي عوام‌گرايي در همه‌ي کشورهاي جهان حتي در جوامع دموکراتيک از جمله «سيلويو برلوسکوني» در ايتاليا، و «هوگو چاوز» ـ دوست نزديک و صميمي احمدي‌نژاد ـ، معتقد است که رهبران عوام‌گرا به صورت قانوني انتخاب شده و به حکومت مي‌رسند. براساس ديدگاه آقاي سميعي، « مي‌توان عوام‌گرايي را نوعي شورش، بر ضد نخبگان، کارشناسان و تکنوکرات‌ها دانست.» افزايش ناکامي‌ها و برآورده نشدن خواسته‌هاي مشروع مردم باعث کم شدن اعتماد به نخبگان مي شود. در چنين اوضاعي، مردم به راحتي گفتمان عوامانه و همه‌کس فهم را جايگزين گفتمان تخصصي نخبگان مي کنند و «همان را مي پذيرند که او را از خود مي دانند و بهتر حرفش را مي‌فهمند. به قول معروف، نقاشي عکس «مار» براي مردم از نوشتن کلمه‌ي «مار» گويا تر است.»

در ادامه نويسنده به شخصيت رهبران سياسي عوام‌گرا پرداخته ،به اعتقاد نويسنده مطالعه روي رهبران عوام‌گرا نشان مي دهد که بسياري از آنان فاقد شخصيتي فره‌مند(کاريزماتيک) بوده‌اند. مهم اين است که مردم وي را از خود و به قول جنتي «هم قد» و قواره‌ي خود بدانند، «نه از نخبگان پرافاده‌اي که هيچ فايده‌اي براي آنان نداشته اند.» هنر اصلي رهبران پوپوليست اين است که براي همه مشکلات، راه حل هاي ساده و همه فهم ارائه مي دهند. «احمدي‌نژاد از ابتدا تا انتها يک عوام‌گراي تمام عيار بود.» وعده‌هايي مي‌داد که دل هرکسي با شنيدن آن شاد مي‌شد. «بخشيدن هزار متر زمين به هر ايراني و وعده‌ي پس‌انداز شصت ميليوني براي هر نوزاد و …، همه نمونه‌هاي بارزي از گفتمان «عوام‌گرايانه» است. درباره برنامه بيست ساله‌ي توسعه مي گفت چرا بيست سال، بگوييد ده سال! ملت ايران قادر است اين مسير را در طول ده سال و کمتر بپيمايد. در مورد توليدات سينما مي گفت: دولت قبل سي فيلم در سال توليد مي‌کرد، اين رقم بايد بشود سيصد فيلم.!»!!

اما احمدي نژاد خوب مي دانست که اين سخنان و وعده ها نمي‌تواند نخبگان سياسي را قانع کند. به همين دليل به هر شکل و وسيله تلاش مي‌کرد آنها را به حاشيه رانده و اعتماد مردم را از آنان سلب کند.» او خوب مي‌دانست حرف‌هايش اساسي ندارد و بنابراين، بايد نخبگاني را كه رقيبش بودند و سخنان واهي او را نقد مي‌كردند، از صحنه به در مي‌كرد و از اين رو مي‌گفت: «بعضي‌ها قيافه‌ي روشنفكري مي‌گيرند، اما به اندازه‌ي بزغاله هم از دنيا فهم و شعور ندارند».

آقاي دکتر سميعي، با اشاره به سخنان آيت‌اله جنتي در خطبه هاي نماز جمعه مبني بر انتخاب احمدي‌نژاد توسط توده‌ي مردم بدون کمک احزاب و يا حاميان ثروتمند، نتيجه مي‌گيرند که «مي‌توان انتخاب احمدي‌نژاد را در سال 1384، انقلاب توده‌ها با رهبري برخاسته از ميان خودشان بر ضد نخبگان سياسي، اقتصادي، فرهنگي و حتي ديني حاكم بر كشور دانست. اين دقيقاً همان سناريوي اي است كه در همه‌ي كشورهاي ديگري كه شاهد روي كار آمدن عوام‌گرايان بوده‌اند كمابيش تكرار شده است.»

نکته ي مهم ديگري که در اين مقاله بررسي مي شود تفاوت عوام‌گرايي و دموكراسي است. به باور استاديار دانشگاه تهران، اگرچه عوام‌گرايان برآمده از توده‌ي مردم هستند و مردم کوچه و بازار را صاحبان اصلي قدرت و خود را مدافع حقوق آنان مي دانند ولي حتي اين اعتقاد آنان نيز عوام‌گرايانه و به تعبير دقيق تر عوام فريبانه است. «زيرا تحقق «خواست مردم» در يک نظام دموکراتيک نيازمند طراحي نظام کارآمدي است که در آن عناصر مهمي به کار گرفته مي شود مانند شفافيت، قرار دادن اطلاعات در اختيار عموم مردم، فراهم سازي زمينه‌ي رقابت سياسي سالم و ايجاد نهادهاي مستقل رصد کننده‌ي عملکرد قدرت و از همه مهمتر، پاسخگو بودن قدرت در مقابل مردم. در يك نظام دموكراتيك هر كس به اندازه قدرتي كه دارد بايد به مردم پاسخ‌گو باشد. ولي يك عوام‌گرا هرگز پاسخ‌گو نيست و هيچ‌گاه نظامي كه او را در اين موقعيت قرار دهد را، بر نمي‌تابد.»

در تحليل چگونگي به قدرت رسيدن احمدي نژاد از منظر علوم سياسي، معاون آموزشي دانشکده‌ي مطالعات جهان معتقد است حجم عظيمي از انتظارات در دو دوره‌ي سازندگي و اصلاحات ايجاد شده بود که بسياري از آنها برآورده نگرديد. با تراکم انتظارات و خواسته‌هاي مردم، گروه‌هاي مختلف حتي متضاد هم‌صدا مي شوند. حتي تدوين دقيق برنامه چهارم توسعه و رشد اقتصادي توسط مرحوم دکتر عظيمي، که مي توانست تورم را تک رقمي کند و يا رشد اقتصادي را به بالاي 8 درصد برساند، به اندازه‌ي وعده‌ي پرداخت مستقيم پول نفت، محسوس و با معنا نبود. به همين دليل انتخاب احمدي‌نژاد پاسخ به وعده‌هايي بود که هي تکرار مي شد ولي هيچکس نمي‌‌‌توانست عملي شدن آن را مشاهده کند.وقتي خواسته‌هاي برآورده نشده مردم روي هم انباشته شود و آنان احساس كنند كه نظام سياسي از اجابت خواسته‌هاي‌شان ناتوان است، رفته رفته محتواي خواسته خود را فراموش مي کنند و با کساني که منافع متضادي دارند در گفتن يک «نه» به نخبگان حاکم مشارکت مي‌کنند.

در چنين شرايط عرصه براي عرض اندام يک پوپوليست آماده مي شود که مدعي حل همه‌ي مشکلات است. قول ارزاني مي دهد، از دين و مذهب و امام زمان دم مي‌زند، با آزادي پوشش و آسوده گذاشتن جوانان مشکلي ندارد و … . «جمع اين تضادها در گفتمان «عوام گرايي» هيچ مشکلي ايجاد نمي کند زيرا هميشه وعده ها کلي است و حقيقتي وراي آنها نيست.» توده ها «احساس» مي کنند گمشده ي خود را يافته اند در حالي که خود و کشورشان را با انتخاب چنين فردي به «چاه ويل» گرفتار مي کنند.

نقش نخبگان در به قدرت رسيدن احمدي‌نژاد اين بود که به اندازه‌ي او متوجه نشده بودند ميزان نارضايتي عمومي تا چه حد رشد يافته است. در ارتباط با اينکه چرا در کشور ما همواره بايد نگران ظهور احمدي‌نژادهاي ديگر بود نيز دو علت بيان گرديده است. علت نخست ظهور عوام‌گرايي در ايران، عدم حضور فعال و تاثير‌گذار احزاب ريشه دار و نهادهاي مقتدر و مستقل سياسي در نظام‌اجتماعي ايران است که موجب مي شوند سياست جنبه ي فردي پيدا کند. وجود احزاب و نهادهاي مستقل باعث مي شود تا در مواقع گردش قدرت، عملکرد گذشته‌ي خود را بازنگري نموده و با انعکاس اخبار و تحليل‌هاي متنوع، فضاي سياسي کشور را به واقعيت هاي اجتماعي نزديک‌تر سازند. از طرف ديگر اين بحث‌ها موجب غناي ادبيات سياسي جامعه شده و زواياي تاريک و پنهان مسائل و مشکلات را روشن تر مي کنند و در برابر سياست ها پوپوليستي جامعه را واکسينه مي نمايند.

به نظر آقاي دکتر سميعي عامل دوم براي عوام‌گرايي، تخصص گريزي و همگاني شدن موضوعات سياسي است.»همان طور كه اگر طبابت همگاني شود و همه مردم هم تشخيص بيماري بدهند و هم تجويز دارو كنند، سلامت عمومي به مخاطره مي‌افتد، اگر سياست هم عمومي شود، زمينه ظهور عوام‌گرايي بيشتر خواهد شد.» در ايران، همه کس و همه جا از سياست حرف مي زنند. البته اشتباه نشود، صرف صحبت درباره موضوعات سياسي مشکلي ندارد. آنچه مسأله‌ساز است اين است كه هر كسي خود را صاحب‌نظر و مستغني از متخصصان و نهادهاي تخصصي بداند. در چنين صورتي است که زمينه ي به قدرت رسيدن عوام گرايان تسهيل مي شود. عوام‌گرايان كه معمولا از خارج از حوزه سياسي وارد عرصه سياسي مي‌شوند، خود را صاحب نظر دانسته و بدون اينكه از نزديك آشنايي با نظام پيچيده مديريت كشور و مقوله قدرت داشته باشند، با اعتماد بهنفسي افسانه‌اي، خود را شايسته‌ترين فرد براي اصلاح همه‌ي مشكلات قلمدادمي‌كنند.

دوران احمدي‌نژاد گذشت، ولي خطري كه هنوز وجود دارد و ما را تهديد مي‌كند، زمينه و فضاي ظهور مجدد عوام‌گرايي با تمام ميوه‌هاي تلخش در عرصة سياست ملي است. همان فضايي كه امير المؤمنين (ع) در توصيف جامعة جاهلي مجسّم مي‌سازد كه در آن «خردمند لب فروبسته، و بي‌خرد به عزّت در صدر نشسته!» بايد از آن دوران، درس آموخت و جلوي تكرار اين تجربة تلخ را گرفت.»

براي خواندن کامل به آدرس زير مراجعه کنيد:

http://www.tabnak.ir