نامه ي تاريخي «ويکتورهوگو» به اصحاب کليسا
نامه ي تاريخي «ويکتورهوگو» به اصحاب کليسا

نامه ي تاريخي «ويکتورهوگو» به اصحاب کليسا زنجير به گردن مي گذاريد و مي گوييد آزادي است بخش بيست و سوم نامه ي تاريخي «ويکتورهوگو» در اواخر قرن 18م. در جايگاه نماينده ي مجلس فرانسه، از کشوري که انقلابش کبير ناميده شد و بر تحولات ايران اثر گذاشت، به سران هيئت هاي مذهبي کليسا ،که […]

نامه ي تاريخي «ويکتورهوگو» به اصحاب کليسا

زنجير به گردن مي گذاريد و مي گوييد آزادي است

بخش بيست و سوم

نامه ي تاريخي «ويکتورهوگو» در اواخر قرن 18م. در جايگاه نماينده ي مجلس فرانسه، از کشوري که انقلابش کبير ناميده شد و بر تحولات ايران اثر گذاشت، به سران هيئت هاي مذهبي کليسا ،که قصد داشتند با تصويب مصوبه اي در مجلس، در امور آموزش و پرورش دخالت کنند، بسيار مهم جلوه مي نمايد (اين نامه در مجلس آن زمان فرانسه توسط ويکتور هوگو قرائت شد)وما در اين شماره متن خلاصه شده اي از اين نامه را تقديم خوانندگان گرامي مي نماييم:

« … آموزش و پرورش بايد رايگان و در همه جا در دسترس باشد. هيچ دهقاني بي دبستان و هيچ شهرستاني بي دبيرستان و هيچ مرکز مهمي بي دانشگاه نباشد. چرا در هر ده کوره اي بايد کليسا حضور داشته باشد و به تعليم بخشي از خرافات بپردازد، اما مدرسه وجود نداشته باشد. چرا اجازه مي دهيد متحجران به تصويب قانوني بپردازند که انديشيدن را از مردم و بچه هاي ما بگيرند و آنان را به موجودات مقلدي تبديل کنندکه بدون چون و چرا خرافات را قبول نمايند. اين قانون آلت دست اشخاص و گرو ههاي مرتجع و سنتي مي شود که هيچ علاقه اي به پرورش انديشه ها ندارند و انديشه ها بايد در تسخير آنان (روحانيون کليسا) باشد. مي خواهم به شما عمال کليسا بگويم اين قانون شماست و من به شما اطمينان ندارم؛ تعليم دادن مانند ساختمان ساختن است، و من از آنچه شما مي سازيد که همه بايد برده و بنده ي شما باشند بيم داشته و بي زارم… اين قانون نقاب بر چهره دارد، چيزي مي گوييد، اما کاري ديگر مي کنيد، آزادي مي گوييد، اما بندگي مي دهيد….اين رسم ديرين شماست که زنجير به گردن مي گذاريد و مي گوييد آزادي است، عذاب مي کنيد و مي گوييد عفو عمومي ا ست … شما انگل و آفت انسانيت هستيد. شما بوديد که « پرينللي» را به چوب بستيد، براي آنکه گفته بود ستاره ها نمي افتند، «کامپلانا « را 27 مرتبه شکنجه کرديد براي آنکه راز خلقت را مي جست.» هاروي « را آزار کرديد براي آن که جريان خون در بدن را اثبات کرده بود. «گاليله» را به زندان انداختيد چون بر خلاف پاپ زمين را مرکز عالم نمي دانست و قانون هيئت آسماني را کشف کرده بود و او را گناهکار مي دانستيد؛ هر کس ستاره اي تازه مي يافت کافرش مي خوانديد.» پاسکال» را به نام دين و» مونتني» را به نام اخلاق و» مولير « را به نام اين هر دو تکفير کرديد و…. . دير گاهي است که دل ها از شما آزرده و با شما مخالف است … هر چه عقل انسان دريافته ، گفته ، نوشته ، کشف کرده ، اختراع نموده و همه ي گنج هاي تمدن ، ميراث و تربيت ، نتيجه ي مجاهدان معرفت و عقل گراست که در طي قرون بسيار جمع آوري شده و شما آنها را يا دور مي اندازيد يا بايد در تسخير شما باشد… . نتيجه و حاصل کار شما روحانيون و اصحاب کليسا و پاپ کجاست؟ تربيت شدگان و ميراث هاي علمي خود را نشان بدهيد! يکي از پروردگان شما ايتالياست و ديگري اسپانياست. شما که چندين قرن است دو ملت پر استعداد را در دست گرفتيد و در مدارس خود آنان را پرورانديد، آنها را به چه روز انداختيد…. . در اسپانيا با آن همه نعمت ها، محکمه ي تفتيش عقايد برقرار کرده که 5 ميليون نفوس محترم آن را با آتش سوزانديد يا در زندان خفه کرديد، آن محکمه ها که مردگان را به عنوان کفر و الحاد از گور بيرون آورده و اجساد آنان را مي سوزانديد، آن محکمه ها که هر کس را تکفير مي کرد، اولاد و نوادگان او را هم ملعون و مطرود مي ساختيد و فقط فرزنداني را معاف مي ساختيد که از پدران خود به محکمه سعايت کنند. در ايتاليا چه کرديد؟ جاسوس خانه ي بزرگي به راه انداختيد، همه را به آدم فروشي وادار نموديد، روح انسانيت را دور کرده و به جاي آن دروغ، تظاهر و … را جايگزين نموديد . همه بايد بنده و گوش به فرمان پاپ مي بودند. از حق و عدالت در اين کشورها خبري نبود . اگر کسي عليرغم شايستگي هايش، مي خواست منصبي را بر عهده بگيرد فقط ميزان وابستگي او به شخص پاپ ملاک بود…. . شما مقتضيات زمان را نمي بينيد، شما توقف و سکون را مي خواهيد، شما انسانيت، شرافت، عقلانيت، استقلال انديشه ها، و …. را پايمال نموده؛ و هدف تان از حرکت انداختن تحول و تمدن بشر است …. .»

منابع:

1-از گفتار هوگو ترجمه محمدعلي فروغي

2- سير تعليم و تربيت در ايران و اروپا – مرتضي راوندي

جواد حسینی