نقبي به سيماي اجتماعي نيشابور در وراي نيم قرن پيش
نقبي به سيماي اجتماعي نيشابور در وراي نيم قرن پيش

نقبي به سيماي اجتماعي نيشابور در وراي نيم قرن پيش سا لهاي دورتر نيشابور هر روز غروب صادق سپور 40 عدد فانوس در سرتا سر خيابان پهلوي، در جايگاهايي که به همين منظور تعبيه شده بودند آويزان مي کرد و هر بامداد آنها را جمع آوري مي نمود. پياده روي عصرانه ابراهيم سعيدي، از عمارتش- […]

نقبي به سيماي اجتماعي نيشابور در وراي نيم قرن پيش

سا لهاي دورتر نيشابور

هر روز غروب صادق سپور 40 عدد فانوس در سرتا سر خيابان پهلوي، در جايگاهايي که به همين منظور تعبيه شده بودند آويزان مي کرد و هر بامداد آنها را جمع آوري مي نمود. پياده روي عصرانه ابراهيم سعيدي، از عمارتش- واقع در خيابان منوچهري شمالي کنوني- تا ميدان شهناز( فلکه ايران کنوني) وسپس ميدان راه آهن و بازگشت همين مسير را شامل مي شد که اين رفت و برگشت به اتفاق فرماندار، رئيس اداره ثبت و تعدادي از شخصيتها و مقامات اجرائي شهر صورت مي گرفت»

2

نیشابور قدیم

خاطرات کهن سالاني چون غلامعلي بيداد ،محمد تهرانچي و…مارا فراتر ازنيم قرن به عقب بر مي گرداند و اين بازگشت آنقدر دلنشين است که پس از هر توصيف اين کهن سالان ، سئوال ديگري در ذهن ما نقش مي بندد

پر واضح است که مادراين نوشتار برآن نيستيم تا به تمام زواياي اجتماعي نيشابور گذشته سرک بکشيم .چون با توجه به گستردگي موضوع و محدوديت صفحه اين امکان وجود ندارد.دراين نوشته با توجه به محدوديت فضا فقط نيم نگاهي هرچند کوتاه وسطحي مي اندازيم به برخي محلات ،وآب انبارها و سينماهاوحمام ها ومهمترين کارخانه آن دور ه ي نيشابور وساختمان راه آهن. اميدواريم که اين نوشتار آغازي باشد براي انجام کار تخصصي تر ودقيق تربر تمام زواياي اجتماعي گذشته شهرمان که باکمک شما شهروندان به انجام برسد.

محلات مهم ، معروف وشاخص نيشابورنيم قرن پيش

بازار نو(بازار زرگرها)، کوچه غربت ها (فيوج ها)، ميد ون قتل گاه،ميدون باغا، بازار ميس گرا، آوانبار، فرحبخش، فلکه شغالا، دروازه عراق، ميدون محلوج فروشا، گود محمد، مزار مير واعظ، چارشمبه بازار،کوچه خاجه روشنايي ودو سمت کال منوچهري شمالي فعلي که سعيدي، جمشيد ( که نام خانوادگي اش عوني بود و بعدا فاميل جمشيد را براي خود برگزيد)‌، شادياخي و حاجي مجتهد در آنجاها ساکن بودند

فلکه حافظ يا فلکه شغالا ؟

اين منطقه درآن ايام مسکوني نبود و بيشتر پوشيده از باغ هاي انگورو محل تردد شغالها بود که زوزه هاي شبانه آنها تا دوردست ها به گوش مي رسيد .بعضي معمرين از دوره کودکي خود ياد مي کنند که شب ها هنگام عبور از اين محل معمولا والدينشان پاهاي آنها را در داخل خورجين اسب يا الاغ قرار مي دادند تا مورد گزند وحمله غافلگيرانه شغالها قرار نگيرند.

خيابان ها و تردد داخلي شهر

شهر، تنها يک خيابان به نام پهلوي داشت که شوسه( شن ريزي) بود، کوچه ها سنگفرش بودند. بعدها خيابان فردوسي شمالي و سپس فردوسي جنوبي به تعداد خيابانهاي شهر اضافه شدند.البته خيابان ارگ وعلي اف راهم بايد جزو خيابانهاي قديمي شهر محسوب نمود. در تمام شهرتا مدت ها فقط دو دستگاه در شکه کار جابجائي مردمي را که اکثرا مستغني و ثروتمند بودند، به عهده داشتند بقيه مردم اغلب پياده يا با الاغ به اين سو و آن سو مي رفتند.ودرکنار خيابان اصلي شهر که شوسه بود سپورها با جارو وسطل وخاک انداز سرگين اسب درشکه ها وچهارپايان را از کف خيابان جمع مي کردند وازجوي آبي که درکنار خيابان اصلي جريان داشت مرتب خيابان ها را آب پاشي مي کردند تا جلو گرد وخاک گرفته شود

آب مصرفي مردم شهرچگونه تامين
مي شد؟

تعدادي ازخانوارها ازقناتي به نام زنگلي شاه که جنب حمام قاضي کهنه که مسيرش ارگ شمالي وحدود سر چهار راه انقلاب فعلي بود، آب بر مي داشتند، پي ناو( پايين آب) نيز اسم چاه قناتي ي بود که در منوچهري شمالي نزديک باغ جمشيد قرار داشت، ازمکانهاي مهم ديگر تامين آب مي توان به چاه چرتاق( چهار تاق) که به همت حاجي خالوکه در کنار منزلش حفر شده بود، اشاره کرد. البته خانواده هاي اعياني در منزل خود آب انبار خصوصي داشتند که توسط ميراب ها از آب قناتها آب گيري مي شد.برخي منازل هم در مسير قنات ها قرار داشتند که صاحبان اين منازل با حفر چاه ميله اي به آب اين قنات ها دسترسي داشتند البته تعدادي ازمردم با حفر چاه درمنازل خود ازآب آن براي استفاده مي کردند

اغلب مردم در خانه هاي خود خم وکوزه بزرگ آب داشتند که روي پايه اي چوبي قرار مي دادند که توسط خودشان وياسقاو ها که آب را ازمظهر قنات ها مي آوردند پر مي شد.گفتني است چون معمولا آب انبارها به دليل ماندگاري اغلب آلودگي داشت وباعث برخي بيماري ها مي شد.کساني هم که از آب انبارها آب برمي داشتند روي دهانه کوزه وظرف آب خود را پارچه اي مي گذلشتند وآب را از پارچه عبور داده وتصفيه مي کردند.

سقاوهاي دوره گردي هم وجود داشتند که بامشک ويا کوزه اي بر شانه وليواني در دست به تشنگان در بازار وخيابان بادريافت مبلغ اندکي آب مي فروختند وتا قبل از لوله کشي آب نيز اين سقاو ها فعال بودند. يکي از اين سقاوها ي شهر شخصي بود که اورا به نام «بلور : مي شناختندکه با کوزه اي بر شانه وليواني شيشه اي در در دست ، دربازار وخيابان مي گشت و آب خوردن به مردم مي فروخت وصدا مي زد: اين بلور را کي بخوره . البته اين تکيه کلامش بعضي اوقات باعث درد سر او نيزمي شد

درسطح شهر تعدادي آب انباروسقاخانه وجود داشت ازجمله آب انبار بازار زرگرا و آب انبار ميدون باغات و آب انبار دروازه عراق و نيزآب انبارنزديک دروازه مشهد ،روبروي موزه فعلي

سينماهاي نيشابور

نخستين سينما، سينما ايران بود که به همت ميسيو آرشاک در ميدان شهناز تأسيس شد که ابتدا صامت بود وبا زيرنويس فارسي ( بدون دوبله) فيلم نمايش مي داد. قيمت بليطها 3تا 5 ريال بود. بعدهاسينما خيام به همت مهندس استفان در فلکه خيام و سپس سينما آسيا در ابتدا ي منوچهري جنوبي( پاساژ شهر داري فعلي) توسط محمود غازي داير شدند که البته اکنون از هيچکدام شان اثري نيست ودر جريان انقلاب اسلامي تخريب گرديدند.

حمامهاي قديمي

حمامهاي نيشابور عبارت بودند از حمام قاضي کهنه که در چهار راه انقلاب فعلي واقع بود، حمام ارگ که در ارگشمالي قرار داشت، حمام ميدان باغات که تامدتي بعد از انقلاب هم داير بود، حمام يادگار(مرمر) در بازار سر پوش و حمام فيروزه نزديک دروازه مشهدوحمام گلشن واقع درميدون محلوج فروشا(پنبه فروشها)

دروازه عراق و دروازه مشهد

در قسمت انتهايي فردوسي جنوبي، راه اريبي بود که از کنار کاروانسراي شيردار شروع مي شد و از وسط گورستان

(پارک فعلي هاشمي نژاد) مي گذشت و به باغنو وصل مي شد که نهايتا به سمت تهران مي رفت .ازآنجا ئي که مراسم مشايعت و استقبال افرادي که به عتبات(کربلا ونجف وکاظمين واقع در عراق )مي رفتند در اين مکان صورت مي گرفت، به دروازه عراق مشهور شد مثل دروازه مشهد که محل فعلي فلکه خيام را مي گفتند و مردم از آنجا به مشهد مي رفتند

چرا به کاروانسرا ي دروازه عراق شيردارمي گفتند؟

اين کاروان سرا که دردروازه عراق قرار داشت چون بر سردر ورودي اش، شکل دو شير واژدهايي به صورت برجسته گچ بري شده بود که درحال جنگ بودند وکمراژدها دردهان شير قرار داشت ،معروف شده بود به کاروانسرا ي شيردار

استن سيا،ساختمان راه آهن نيشابور

بايد گفت که ساختمان کنوني راه آهن مدتها قبل از افتتاح راه آهن در زمان رضا شاه وتوسط آلمان ها ساخته شده بود که به» استن سيا» (کلمه اي روسي به معناي ايستگاه)معروف بودوبعدها همان ساختمان با کمي تغييرات تبديل به ايستگاه شد. در مراسم افتتاح راه آهن نيشابورکه با شور و اشتياق همراه بود، محمد رضا شاه نيز حضور پيدا کردو دانش آموزان هم با لباس پيش آهنگي و نظم خاصي دراين مراسم شرکت کرند وجزء مستقبلين مقام اول مملکت به حساب مي آمدند

تنظيم ساعت ها با سوت کارخانه پنبه

کارخانه پنبه پاک کني بود که در خيابان علي اف واقع بود. آن زمان ساعتها از صداي سوت همين کارخانه تنظيم مي شدند. اين کارخانه پنبه هاي کشاورزان را مي خريد وپاک وبسته بندي مي نمود . به گفته معمرين کارخانه فوق خوش حساب ودرست کار بود.از جمله در يکي از سالها بعد از فروش پنبه ها به کارخانه قيمت پنبه بالا رفت وکارخانه به فروشندگان اعلام کرد که هرکس قبض فروش دارد براي دريافت مابه التفاوت قيمت جديد به کارخانه مراجعه نمايندودر مقابل پيش مي آمد که برخي کشاورز نما هاي متقلب در داخل پنبه هاي خود هندوانه ويا اشياي سنگيني را جاسازي مي کردند تا وزن پنبه آنها هنگام توزين بيشتر نشان داه شود .

کارخانه برق شهر

در ابتداي منوچهري جنوبي فعلي کارخانه برق تأسيس شد که بعدا جايش را به سينما آسيا داد وپس ازانقلاب وبا تخريب سينما آسيا پاساژ شهرداري فعلي بر روي آن ساخته شد.

دبستان شاپور،مهمترين مدرسه ابتدايي نيشابور

مدرسه شاهپورقديمي ترين مدرسه نيشابور بود که درکوچه مير واعظ شمال ميدون قتل گاه واقع بود

کتاب فروشي سخنور به جاي
کتاب خانه عمومي

نيشابور، فاقد کتابخانه به معني اخص آن بود، تنها مرکزي که کلا جاي کتابخانه را تا حدودي پر مي کردکتابفروشي محمد رضا سخنور واقع در مقابل آب انبار بود که با دادن کتاب به کرايه شبي ده شاهي – که بعدها يک قران شد- علاقمندان فراواني را به خود جذب کرده بود، کتابهاي جالب و نفيسي هم داشت من خودم کتابهاي بسياري را از طريق کرايه از آنجا مطالعه کرده ام از جمله بينوايان اثر ماندگار ويکتورهوگو، به ياد دارم که همان زمان روانشاد استاد سعيد نفيسي درمسافرتي که به نيشابور داشت بعد از زيرو رو کردن سه قفسه کتاب خطي کتابفروشي، تذکره آتشکده را به قيمت 8 تومان از مرحوم سخنور خريده بود وپس از خريد به آقاي ابراهيم تاجبخش گفته بود که من مدتها است به دنبال اين کتاب هستم و چون ناياب بود در نظر داشتم براي يافتنش به عليگره هندوستان بروم. طوري که آقاي جلال سخنور مي گويد آقاي نفيسي پس از استفاده هاي شايان و تأليف و تصحيح کتب ديگري با تکيه بر تذکره آتشکده، بعدها اصل کتاب را به قيمت دو ميليون تومان به موزه اي در آلمان فروخته بود.

گفتني است که بعد ها اولين کتابخانه نيشابور درخيابان پهلوي (امام خميني فعلي)نبش کوچه غربي مسجد جامع ودر طبقه دوم ساختمان آقاي صدر تاسيس شد.

برگرفته از:

1- نيشابور، خاطرات تاريخ،حسين چهارباغي

2- خاطرات شفاهي محمد تهرانچي، و…