کشف تازه و هيجاني نو در رگ هاي تاريخ تمدن نيشابور:
کشف تازه و هيجاني نو در رگ هاي تاريخ تمدن نيشابور:

قدمت مدنيت در دشت نيشابور به «هفت هزار» سال رسيد آيا ما «با هفت هزار سالگان سر به سريم»؟ «گزارش اختصاصي» خيام نامه از آخرين يافته هاي باستان شناسي محوطه ي کشف شده ي «قاراچشمه» شناسايي «چهارمين، کهن ترين و بزرگ ترين» محوطه ي باستاني در محدوده ي نيشابور بزرگ، را در قدم نخست بايد […]

قدمت مدنيت در دشت نيشابور به «هفت هزار» سال رسيد

آيا ما «با هفت هزار سالگان سر به سريم»؟

«گزارش اختصاصي» خيام نامه از آخرين يافته هاي باستان شناسي محوطه ي کشف شده ي «قاراچشمه»

شناسايي «چهارمين، کهن ترين و بزرگ ترين» محوطه ي باستاني در محدوده ي نيشابور بزرگ، را در قدم نخست بايد به نيشابوريان و دغدغه داران اين«کهن ديار» تبريک گفت و در گام دوم از همه ي دوست داران اين «تمدن بزرگ» در هر جايگاه، مقام، مکان جغرافيايي و هر مرام و انديشه؛ عاجزانه درخواست کمک نمود تا از اين پتانسيل عظيم و فرصتي که«اجداد و نياکانِ خوش انديش و با همت باستاني» مان به جا گذاشته اند؛ براي احياي عظمت و رونق زندگي و پيشرفت مادي و معنوي«نيشابور بزرگ»و مردمان شايسته اما «مغول زده ي» آن بهره جويند.

به نظر مي رسد با توجه به تغييرات آب و هوايي و ناپرهيزي هاي بشر به ويژه در ايران؛ در تعامل با طبيعت زنده؛ ديگر دوران توصيف هاي شاعرانه ازلطافت هوا و صبح نيشابور و کوچه باغ هايش؛ گذشته باشد. ديگر چشم ها را بايد شست تا در اين «تغيير اقليم و کمبود آب» در دشت نيشابور، راه هاي جديدي براي ادامه ي حيات جستجو کرد! و در اين راه از تجربيات انسان امروز در گسترش پاک ترين وکم آلوده ترين صنعت؛ براي نجات ايران بزرگ و نيشابور سترگ؛ استفاده نمود. آري اندکي همت، تفکر وانديشه کردن مي تواند نيشابور، اين فشرده ي ايران بزرگ،که مشهورترين شخصيت ايران فراتر از مرزها، «خيام»، را در بطن خود جاي داده است؛ را به بلنداي کسبِ درآمد و رفاه، از علاقه ي بشرِ خسته از زندگي ماشيني و علاقه مندِ به توريسم و آثار باستاني؛ نائل کند. شايد اندکي صبر و همت؛ آينده ي ديگري را براي «نشابوريان»رقم زند.

خبر کوتاه است و غير سياسي! اما از نگاه خيام نامه اي ها آن قدر ارزش دارد که به خبر «يک» تبديل شود:

1 (2)1 (1)

« محوطه ي باستاني قاراچشمه» با قدمت بيش از هفت هزار سال کشف شد»

در پي گيري خبر به دکتر حسن باصفا مدير نيشابوري گروه باستان شناسي دانشگاه نيشابور رسيديم. با صفا، که پيش از اين سرپرست کاوش در محوطه ي «شهرک فيروزه» نيز بوده است، در گفت و گوي اختصاصي با خيام نامه گفت: محوطه ي باستاني«قاراچشمه» که در غرب دشت نيشابور بزرگ واقع شده است با قدمتي «هفت هزار ساله» يکي از قديمي ترين محوطه هاي کاوش شده در نيشابور است. بر اساس گمانه زني هاي اوليه، اين محوطه 14 هکتار وسعت دارد و آن را بايد يکي از بزرگ ترين سايت هاي نيشابور دوره ي قبل از اختراع خط دانست.

سرپرست گروه باستان شناسي محوطة «قاراچشمه» ضمن بيان مطلب فوق افزود: اين محوطه بين هزاره هاي پنجم تا اول قبل از ميلاد مسيح، يکي از مهمترين زيست گاه هاي انساني منطقه بوده است که در کنار رودخانه اي فصلي قرار دارد. وجود چشمه هاي آب و دسترسي به آب در عمق کم، شرايط مناسبي را براي سکونت انسان در اين منطقه فراهم کرده بود.

باصفا ادامه داد اين سايت دو ويژگي مهم دارد:1- کشاورزي پيشرفته 2- فعاليت هاي صنعتي. يافته هاي ما از محصولات فرهنگي (آثار) سطحي و گمانه هاي ايجاد شده در محوطه؛ از جمله شيار کِش هاي سنگي، دست آس ها و هاون هاي سنگي، و بقاياي گياهي، نشان از وجود کشاورزي پيشرفته مردمان اين محوطه دارد که زراعت نقش مهمي در اقتصاد آن ها داشته است. از طرف ديگر بر اساس شواهد بدست آمده از قبيل: وجود کوره هاي بزرگ ذوب فلزات، وجود بقاياي سرباره ها، ابزارهاي سنگي و «مهرهاي تجاري» نشان مي دهد که مردمان اين منطقه فعاليت هاي صنعتي قابل توجهي داشته اند و از جمله توليدات مهم آن ها «توليد ظروف مرمرين» بوده است.

دکتر باصفا که به همراه تعداد زيادي از دانشجويان باستان شناسي دانشگاه نيشابور بيش از يک ماه است مشغول کاوش در اين منطقه هستند، ادامه داد: «سردوک» هاي کشف شده در اين سايت حکايت از رونق صنعت نساجي نيز دارد و بر روي يک «قطعه سفال کشف شده» آثار پارچه هم وجود دارد. وي در خصوص مقايسه ي زماني محوطه هاي پيش از تاريخ نيشابور و فيروزه- تپه ي برج، شهرک فيروزه، تپه بلوچ و قاراچشمه- که تاکنون کشف شده است، گفت: به لحاظ توالي زماني، دوره هاي گوناگون زندگي پيش از تاريخ را معمولا به ترتيب به: عصر پارينه سنگي، نوسنگي، مس و سنگ (قديم، مياني، جديد)، برنز ( قديم، مياني، جديد) و آهن تقسيم مي نمايند. بر اساس اين تقسيم بندي؛ تمدن در محوطه ي قاراچشمه از عصر مس و سنگ آغاز شده و تا آهن ادامه يافته است. اين شروع در تپه ي برج نيز مشابه است. درتپه ي بلوچ عصر نوسنگي و مس و سنگ در جريان بوده است. شهرک فيروزه دوره ي برنزِ مياني و جديد را شامل مي شده است. بنا بر اين مي توان نتيجه گرفت دو حوزه ي تمدني «تپه بلوچ و قاراچشمه» که اتفاقا هر دو در غرب نيشابور واقع هستند از قدمت بيشتري برخوردارند و محوطه ي باستاني قاراچشمه از مزيت «توالي» چهار هزار ساله نيز برخوردار است.

اين استاد باستان شناسي پيشنهاد داد که با توجه به غناي محصولات فرهنگي، گستردگي و توالي تمدني؛ اين سايت به يک سايت آموزشي و پژوهشي تبديل شود.

لازم به ياد آوري اولين فصل کاوش در اين محوطه به همت دانشگاه نيشابور و با تلاش دکتر با صفا و گروه باستان شناسي امکان پذير شده است و در صورت تامين اعتبار ادامه مي يابد در غير اين صورت اين سايت به زودي دوباره زير خاک مدفون يا نصيب غارت گران خواهد شد.

با توجه به اين که چهار محوطه ي باستاني نيشابور و فيروزه- تپه بلوچ، محوطه قاراچشمه، تپه برج و شهرک فيروزه- همه، بدون استثنا، در اثر تخريب هاي انساني و از بين رفتن و بدون «غارت» بسياري از آثار؛ کشف شده اند و از طرفي با توجه به ويژگي هاي دشت نيشابور از قبيل جريان داشتن رودخانه ها و دسترسي آسان به آب از طريق حفر چاه؛ به نظر مي رسد پراکندگي محوطه هاي باستاني در اين حوزه فراوان و گسترده باشد لذا براي جلوگيري از تخريب و غارت ها پيشنهاد مي شود:

1- اداره ي ميراث فرهنگي نيشابور و فيروزه هر چه سريع تر نقشه ي جامع «محوطه هاي باستاني» نيشابور را تهيه نمايد.

2- با کسب اعتبارات وضعيت تملک و حفاظت جدي را در دستور کار قرار دهد.

3- ميراث فرهنگي جديت بيشتري در برخورد با متجاوزين به حقوق مردم داشته باشد و مسئولين قضايي، علي رغم همه ي گرفتاري ها، رسيدگي به پرونده هاي «ميراث فرهنگي» را با ايجاد شعبه هاي تخصصي در دستور کار قرار دهند.

4- سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري قوانين لازم براي مشارکت مردم در کاوش ها و ايجاد موزه ها با سازمان را در دستور کار قرار دهد.

5- نهادهايي چون شهرداري و شوراي شهر اهميت بيشتري براي ميراث فرهنگي قائل شوند و پتانسيل هاي بالقوه فرهنگي را با مديريت صحيح بالفعل کنند.

6- رسانه ها و نهادهاي آموزشي در جهت افزايش ميزان آگاهي مردم در جهت حفظ و حراست از ميراث نياکان تلاش نمايند.

7- با توجه به تصويب نيشابور به عنوان منطقه ي نمونه ي بين المللي گردشگري، مسئولين در جهت جذب اعتبارات و امکانات ملي تلاش نمايند.

8- بسترهاي لازم براي جذب توريست ملي و جهاني از قبيل: ادامه ي کاوش ها تا حصول نتيجه، ساخت و توسعه ي راه هاي دسترسي، گسترش وسايل حمل و نقل جاده اي، ريلي و هواپيمايي، ساخت اماکن پذيرايي و اقامتي متنوع و مناسب و توجه به فرهنگ پذيرش توريسم فراهم آيد.

9- با تغيير قوانين در جهت تشويق مردم به تحويل آثار بدست آمده باستاني و تاريخي اقدام شود.

10- موزه اي در خور نام و جايگاه نيشابور در «نيشابور» احداث شود و مسئولين اجازه ي انتقال آثار به مشهد را ندهند.

11- گروه باستان شناسي دانشگاه نيشابور با جذب اساتيد و دانشجوي بيشتر تقويت شود و از پتانسيل اساتيد نيشابوري و مجرب بيشتر استفاده شود.

12- بين ميراث فرهنگي و دانشگاه ارتباط و هماهنگي بيشتري بر قرار شود.

يادآوري اين مطلب ضروري به نظر مي رسد که ديگر نبايد اجازه داد پتانسيل عظيم «آثار باستاني» و جذب «توريست ملي و فراملي» نيشابور گرفتار درگيري هاي «حيدري و نعمتيِ» ريشه دار تاريخي و «ترک تازي» سياست بازان! بوميِ کم مايه؛ و تصميم سازان بي برنامه قرار گيرد. بايد خواست، مطالبه کرد، چانه زد و اگر لازم شد که لازم هست،فرياد زد تا مسئولان بسترهاي لازم براي ورود بخش خصوصي را فراهم آورند تا زمينه براي توسعه ي «صنعت توريسم» فراهم آيد. بر مسئولين امروز نيشابور عزيز است که نخستين گام ها در اين خصوص را برداشته و از فرصت «منطقه ي نمونه ي گردشگري» نيشابور کمال استفاده را ببرند و نام نيکي از خويش برجاي نهند. امروز که مي توانيم، بايد گامي جدي در اين راستا برداريم والا به گفته خيام: «فردا که از اين دير کهن درگذريم؛ با هفت هزار سالگان سر به سريم.»

نوشته شده توسط : رضا مهرداد