به بهانه ي کوچ محمد علي سپانلو
به بهانه ي کوچ محمد علي سپانلو

به بهانه ي کوچ محمد علي سپانلو دوشنبه بود 21ارديبهشت . با تمام وجود در صفحه ي کوچک تلفن همراهش غرق شده بود. نجاتش دادم، نفسي تازه کرد و گفت: سپانلو هم… گفتم: «بزرگ بود»، گفت .« و از اهالي امروز». و ادامه داد راستي «چقدر زود… ناگزير مي شود.» به خانه آمدم. روي ميز […]

به بهانه ي کوچ محمد علي سپانلو

دوشنبه بود 21ارديبهشت .

با تمام وجود در صفحه ي کوچک تلفن همراهش غرق شده بود.

نجاتش دادم، نفسي تازه کرد و گفت: سپانلو هم…

گفتم: «بزرگ بود»، گفت .« و از اهالي امروز». و ادامه داد راستي «چقدر زود… ناگزير مي شود.»

به خانه آمدم. روي ميز آب و گل گذاشتم و دو صندلي رو به روي هم. مثل کسي که چشم به راه مهمان است. از ميان کتاب هاي سپانلو «نويسندگان پيشرو ايران» را برداشتم. روي ميز گذاشتم و فاتحه اي خواندم.

بعد، سلام و احوال پرسي کردم.مقدمه اي چيدم و پرسيدم: استاد چند اثر منتشر شده از خودتان را به ياد مي آوريد.

نگاهي کرد و گفت: فراموشم نمي شوند.مهمترين آثارم در چهار گروه شعر و منظومه. تحقيق و پژوهش. ترجمه وادبيات کودکان جاي مي گيرند. فهرست بعضي از آن ها را در آخر همين کتاب آورده ام.

پرسيدم به نظر شما سرآغاز دگرگوني نثر معاصر فارسي کجا و چه زماني است؟

گفت: ادوار ادبي و دوران تاريخي مرز ندارند ولي وقتي ايران از روس شکست خورد فهميد که عقب ماندگي چيست. نويسنده ها گفتند ساده بنوسيم تا عامّه بفهمند و مردم روشن شوند اين يک سرآغاز بود.ترجمه، روزنامه نگاري، کوتاه نويسي، انتقاد اجتماعي همه کس فهم و شور ملّي ويژگي نثر دوره ي ناصري بود بعد از آن جنگ جهاني اول ما را با تحولا ت جهان آشنا کرد و ما را به آستانه ي 1300رساند.گفتم و بعد؟گفت: تا 1315 هم سانسور حاکميت مي کرد.نويسندگان بيشتر به سمت تحقيقات ايران شناسي و تاريخي مي رفتند. آثار ادبي و داستاني از زندگي واقعي فاصله مي گرفت و به سوي بافت احساسات حرکت مي کرد.

من سري تکان دادم و سپانلو با نگاهي گذرا فاصله ي سالهاي 1315تا 1340را شرح کرد.گفت: انديشه هاي جهان وطني، ادبيات ضد استعمار و انتقاد اجتماعي در دهه 20بيشتر شد.

قصه نويسي به سبک اروپايي رايج شد، فرهنگ عامه و ادبيات عاميانه مورد توجه قرار گرفت و روزنامه نگاران سعي مي کردند حال و هواي روزنامه هاي دوران مشروطه را يادآوري کنند.اين ويژگي ها، انديشه و ادبيات و هنر ما را سامان مي داد.

گفتم: يک گام به زمان ما نزديک شويد لطفا

نگاهي کرد و گفت: در فاصله ي سال هاي چهل به بعد آرام آرام آمار نشر بالا رفت.به سرچشمه هاي ملي و مذهبي خيلي پرداختند.قالب هاي هنري تازه اي پيدا شد و گاه سياست هاي حاکم با ادبيات ترکيب و تبليغ مي شد و تحقيقات اجتماعي بيشتر و بيشتر مي شد.از ديگر سو طنز و لعن سياه طر فدار مي يافت و نقد به عنوان گونه اي نو شکل امروزين مي گرفت. من ازکتاب خارج شدم .جاي سپانلو خالي بود.اين تلخي ناچار را مزمزه کردم. تا پاي نقد به ميان آمد، يادم آمد که بايد از نقد عالمانه، واقع بينانه. ساده، روشن و زيباي سپانلو چيزي بنويسم.

نقدي که به سوي جدل و جدال نمي رفت. آثار برگزيده ي سال هاي آخر را مورد توجه قرار مي داد. خلاصه ي داستان را مي آورد تا کشش و طراوت داشته باشد و بي تعارف سرزنده بود. در پا نوشت ها و متن به ادبيات نمايشي، سينما و ديگر هنرها مي پرداخت و تنها به تکنيک و زبان اثر توجه نداشت بلکه به روشني رسالت اجتماعي ادبيات را هم نشان مي داد و در ضمن سير تاريخي دگرگوني ها ادبي را از برابر چشم تيز بين خود دور نمي کرد.در اين اثر زيبا در کنار قلّه هاي ادب داستاني معاصر بعضي آثار خوب و کمتر شناخته شده هم مطرح مي شوند.

افسوس که ناگزير.

…بعد از ماه گرفتگي، حتّي / از روشني شب ها ي شعر

از وعده ي ديدار هم گريختي / من مانده ام و تنگ غروب و چهره هاي بيگانه …

با نگاهي به ، نويسندگان پيشرو ايران.سپانلو.محمدعلي.

نویسنده :محمدطاهر گاراژیان