نگاهي به تاريخچه ي ترانه در ايران
نگاهي به تاريخچه ي ترانه در ايران

  بخش سوم: يکي از ترانه هاي تيرگان: تــيـــر بــرو، بــاد بــيـا غــم بــرو، شـادي بـيا محنت برو، روزي بيا خـوشه ي مرواري بيا روايت ديگرى از «جشن تيرگان» را «محمود پاينده لنگرودى» آورده که بسيار زيباست: «در گاه‌شمارى ديلمى، تيرماه ديلمى مقارن با آبان‌ماه خورشيدى است. کوه‌نشينان در ستايش از آب، آئين دل‌انگيزى دارند. […]

 

بخش سوم:

  • يکي از ترانه هاي تيرگان:

تــيـــر بــرو، بــاد بــيـا

غــم بــرو، شـادي بـيا

محنت برو، روزي بيا

خـوشه ي مرواري بيا

روايت ديگرى از «جشن تيرگان» را «محمود پاينده لنگرودى» آورده که بسيار زيباست:

«در گاه‌شمارى ديلمى، تيرماه ديلمى مقارن با آبان‌ماه خورشيدى است. کوه‌نشينان در ستايش از آب، آئين دل‌انگيزى دارند. براي برگزاري مراسم تيرما7، شب سيزدهم تيرماه ديلمى، فرزند اول يک خانواده ي ديگر (دختر يا پسر يک آبادى که با هم آشناى ديرينه هستند) با هم حرف نمى‌زنند، به پاى چشمه مى‌روند و يک «قابدون»8 آب برمى‌دارند و روى طاقچه ي خانه‌اى که بايد در آن جمع شوند و مراسم تيرموسيزه را برگزار کنند، مى‌گذارند9. غروب روز سيزدهم (شب چهاردهم)، همه کسانى ‌که در جشن شرکت مى‌کنند در خانه‌اى که «آب قابدون» در آنجاست جمع مى‌شوند و نيّت مى‌کنند و چيزى از قبيل: انگشتر، دکمه، گردنبند و… در آن ظرف آب مى‌اندازند. در اين مراسم، رباعى‌خوان و طبرى‌خوان حاضر مى‌شوند و کودک خردسالى که نمى‌داند اشياي داخل ظرف آب از آن چه کسى است، در ظرف آب دست مى‌کند و يکى از آنها را بيرون مى‌آورد و به حاضرين نشان مى‌دهد. صاحبش آن را مى‌شناسد. در اين هنگام رباعى‌خوان مشغول خواندن شعرهاى خاص تيرموسيزه مى‌شود. صاحب آن شيء از بافت کلام رباعى مى‌فهمد که مراد او برآورده مى‌شود يا نه؟»…

اين جشن بخصوص براي مردم «پرور»10 اهميت داشته است و تا سي سال گذشته در آنجا برگزار مي شده است. بر سر در خانه ها مشعل روشن مي کردند. صبح روز تيرموسيزه يک نفر که نامش «لال» بود، همراه فرد ديگري به نام «لالِ مار» به در منازل رفته و ترانه ي خاص اين روز را با صداي بلند مي خواند.

در دست «لال» (که حرف نمي زد) ترکه اي به نام «شيش» بود. يک نفر از اعضاي خانه با شنيدن ترانه و صداي «لالِ مار» در را باز مي کرد، لال چند ضربه با ترکه به او مي زد که ضربات اين ترکه متبرّک و شفابخش پنداشته مي شد و صاحبخانه مقداري تنقلات به لال مي داد11.

  • ترانه ي خاص اين روز:

لال بامو، لال بامو (لال آمد، لال آمد)

لالِ کالِ بال بامو (لال بدون دست آمد)

پار بارده امسال بامو (پارسال رفت، امسال آمد)

عِدِ هِمه سال بامو (عيد همه ساله آمد)

عُمره زمبه پر بال (عمر را [ترکه] مي زنم تا پربار شود)

زن ده زمبه پسر مار (زن را [ترکه] مي زنم تا پسردار شود)

اسب زمبه کاره مار (اسب را مي زنم تا کره بزايد)

گو رِه زمبه گوکِ مار (گاو را مي زنم تا صاحب گوساله شود)

بووهه سال يَکبار (شود هر سال يک بار)

لال بامو، لال بامو (لال آمد، لال آمد)

پار بارده امسال بامو (پارسال رفت، امسال آمد)

اسبه پشلوال بامو (با شلوار پشمي سفيد آمد)

ون په لالِ مار بامو (به همراهش «لالِ مار» آمد)

جشن مهرگان

در حوزه ي تمدني پارس هر روز براي خود نام خاصي داشت و روز شانزدهم هر ماه «مهر» ناميده مي شد. همزماني روز مهر و ماه مهر مهمترين روز آيين هاي مهرگان بود. جشن هاي مهرگان پس از نوروز، مهمترين عيد ملي پارسيان بوده است. نوروز با بهار و شكوفه و نويد بركت آغاز مي شد و مهرگان به خاطر پايان رسيدن كار جمع آوري محصول و آغاز شش ماهه ي شبهاي طولاني تر و سرما.

«مهرگان» ويژه ي آيين هاي سپاسگزاري از خداوند (اهورامزدا) محسوب مي شد كه اين همه نعمت را به انسان ارزاني داشته و نيز استفاده از اين فرصت براي تحكيم دوستي ها، محبت ها و عواطف انساني بوده است. به نظر بسياري از مورخان، «مهرگان» آيين الزام پارسيان به دوستي كردن و مهر ورزيدن به يكديگر هم به شمار مي آيد. در گذشته، در روزهاي مهرگان12 مردم مهماني هاي بزرگ برپا مي كردند و پذيرايي با ميوه ي تازه در مهرگان و ميوه ي خشك (آجيل و خشكبار) در نوروز، رسم تغييرناپذير پارسيان از عهد باستان بوده است.

در بخشي از نيايش مهرگان آمده: … مي‌ستاييم مهر، دارنده ي دشت‌هاي پهناور را، او که به همه‌ي سرزمين‌هاي پارسي، خانماني پُر از آشتي، پُر از آرامي ‌و پُر از شادي مي‌بخشد .

«جشن مهرگان» که در گذشته آن را «ميتراکانا»13 مي‌ناميدند و در نخستين روز از پاييز برگزار مي‌شد14، پس از نوروز بزرگ‌ترين جشن پارسي و هندي است در ستايش ايزد «ميثرَه» يا «ميترا» و بعدها «مهر» که از مهر روز آغاز شده تا رام روز به اندازه‌ي شش روز ادامه دارد.

روز آغاز جشن مهرگان، «مهرگان همگاني» يا «مهرگان عامه» و روز انجام آن «مهرگان ويژه» يا «مهرگان خاصه» نام دارد.

همان طور که مي‌دانيم در گاهشماري باستاني ايران، سال به دو فصل تقسيم مي‌شد: تابستان (هَمَ) هفت ماهه و زمستان (زَيَنَ) پنج ماهه بود و جشن نوروز، جشن آغاز تابستان بزرگ و مهرگان، جشن آغاز زمستان بزرگ بود و از اين رو اين دو جشن با هم برابري مي‌کرده اند.

آن چنان که ابوريحان بيروني در «آثارالباقيه» از زبان «سلمان فارسي» آورده است: « ما در عهد زرتشتي بودن مي‌گفتيم، خداوند براي زينت بندگان خود ياقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان بيرون آورد و فضل اين دو روز بر روزهاي ديگر مانند فضل ياقوت و زبرجد است بر جواهرهاي ديگر»

در برهان قاطع «خلف تبريزي» نيز درباره‌ي مهرگان مي‌خوانيم: «نام روز شانزدهم از هر ماه و نام ماه هفتم از سال شمسي باشد و آن بودن آفتاب عالم تاب است در برج ميزان که ابتداي فصل خزان است و نزد پارسيان بعد از جشن و عيد نوروز که روز اول آمدن آفتاب است به برج حمل از اين بزرگ تر جشني نمي‌باشد و همچنان که نوروز را عامه و خاصه مي‌باشد، مهرگان را نيز عامه و خاصه است و تا شش روز تعظيم اين جشن کنند. ابتدا از روز شانزدهم و آن را مهرگان عامه خوانند و انتها روز بيست و يکم و آن را مهرگان خاصه (روز جشن مُغان يعني آتش پرستاران) خوانند و پارسيان گويند که خداي تعالي زمين را در اين روز گسترانيد و اجساد را در اين روز محل و مقرّ ارواح گردانيد »

* اين مقاله در سال 82 توسط مولف براي «معرفي جشن هاي ايراني و ترانه هاي مربوط به آنها» براي سازمان يونسکو آماده شده و به يازده زبان بچاپ رسيده است..

ادامه دارد

مهرداد مومنی