خاطره ي ازلي در جهاني خيامي
خاطره ي ازلي در جهاني خيامي

«خاطره ي ازلي در جهاني خيامي» تاملي برآراء ، احوال و آثاراستاد آيدين آغداشلو به بهانه ي کوچ او و با اميد بازگشت حجت حسن ناظر مسخ نشد، هميشه باهوش و خرد به جهان نگريست و پس از کشف قلمروي تازه غرّه نشد. «احمد رضا احمدي» ***** تخيل و انديشه ي زمان نگر و مرگ […]

«خاطره ي ازلي در جهاني خيامي»

تاملي برآراء ، احوال و آثاراستاد آيدين آغداشلو به بهانه ي کوچ او و با اميد بازگشت

حجت حسن ناظر

مسخ نشد، هميشه باهوش و خرد به جهان نگريست و پس از کشف قلمروي تازه غرّه نشد.

«احمد رضا احمدي»

*****

تخيل و انديشه ي زمان نگر و مرگ آگاه آيدين است که سازنده ي نهايي اثر اوست.

«استاد بهرام بيضايي»

****

تمام و کمال يک دانشکده ي هنر است اين را از هزار و چند نفر شاگردانش بپرسيد.

«استاد محمد احصايي»

****

آغداشلو تا بن استخوانش خيامي است نگاه گزنده و سردش در صدد ضبط آن لحظه ي اساسي و حساس است که در آن همه چيز به حالي از تعليق فرو مي رود.

«دکتر داريوش شايگان»

****

آغداشلو والا هنرمندي است حکيم و هويت مند در اَتمسفري ايراني و با تسلطي بهت انگيز بر هنر سنتي، اعتقاد آذين به فلسفه، اخلاق، زيبايي شناسي. نه فقط نقاشي است واقع گرا از نوع سوسياليستي آن و نه موج سوار مکاتب هنري غربي مد روز، کرجي رنگين هنرش آرام آرام در اقيانوس فرهنگ بشري به پيش مي خرامد، براي ثبت در تاريخ هيچ عجله اي ندارد، مي داند کجاست و کجا بايد باشد. هوش جعلي براي خود هرگز نتراشيده، سخت معتقد است به ايراني بودن خود، او با درشکه اي به ژرفاي اساطير رفت. از تنگدستي تا آرميدن بر اريکه تاثيرگذارترين هنرمند ايران کوره راه هاي دشواري را پيمود. هويتش را در فراسوي شعارهاي روزمرگي جست. وظيفه اش را که کجا بايد باشد درست شناخت. او که از شمار و قبيله ي فاتحان برگشته از کارزار زمانه نبود پس بايد خود را باز مي يافت و باز يافت، ماند و تنها ماند بي شريک زندگي و در تنهايي بشد آن چه امروز حسرت و رشک بعضي هاست. کار هنري، تامل، تفکر مقام گرانباري برايش به ارمغان آورد، او با تاليف چندين اثر هنري در حوزه خوشنويسي، نقاشي، نقد سينمايي «معمار کلمات» شد. در همان حال که معمار نور، رنگ و خط نيز هم هست. او بي ترديد امروز از ستيغ نشينان نادر قلل رفيع فرهنگ بشري است.

او به همان زيبايي که تصوير مي کند، مي نويسد، سخن مي راند و چه خوب شخصيت کلمات را مي شناسد، تمامي سلول ها، بافت ها و عصب هايش در چشمه سار سرشت بهشتي کلمات انسان ساز تن شسته اند، موسيقي واژگان را مي فهمد، سکوت خاص هر کلمه را ادارک مي نمايد و «جغرافياي سخن» را مزمزه کرده است، هم از اين روست که ديدن آثارش و خوانش آن ها شادي بزرگي است. در زمان هاي بي شادي. ديگر از ديدن هر ماجرايي حيرت زده نمي شود که حيرت را مي کِشد، حيرت آدمي در خرابستان وجود شايد کسي نداند که در نوجواني (14 سالگي) يک سال تمام به اجبار «بيماري» خانه نشين مي شود و آن يکسال تمامي سر از کتاب بر نداشت مگر به زنگ تفريحي. دلباخته نقاشان عصر رنسانس است. عموما تکه هايي از زندگي اش را در آثار فاخرش جا مي گذارد و چه جا گذاشتن انسان دوستانه اي.

گاهي هم عليه تاريخ، روحش طغيان مي کند در دوره خلق آثار«خاطرات انهدام».

آيدين قلم مويش ظريف است اما قلمش برنده و تند.، اصلا مهم نيست در سال 1319 در رشت به دنيا آمد و پدر و مادرش مهاجران آذربايجاني «گريخته از شوروي» و شايد خيلي مهم نباشد که در 10 سالگي يتيم شد، اما مهم است که با عباس کيارستمي «نقاش و فيلمساز» دوست بود و همکلاسي و همچنين با علي گلستانه «نقاش» و علي اکبر صادقي «نقاش».

مهم نيست وقتي به تهران آمد از شنيدن لهجه تهراني رشتي اش بچه هاي هم کلاسي اش قاه قاه خنديدند مهم اين است که او يکي از سخنوران منتقد، کمياب و نادر مجامع هنري اين سرزمين شد. اگر اراده کند هنر ي را بياموزد ديگر کارتمام است. هنگامي که دبيرستان را به پايان رساند با خروارها معلومات هنري که خود بر اثر مطالعه آموخته بود وارد دانشکده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران شد. که طبيعي است که محيط خشک آکادميک آن جا را برنتابيد و چنين شد که آگاهانه دانشگاه را به پايان نبرده رها کرد و شد آغداشلوي هنرمند، مورخ، هنرشناس، مربي هنر، گرافيست، تصويرگر، پژوهنده هنر، گنجينه دار و او امروز آرام از کنار ما کوچيده است و شايد بازگردد باز هم منتظريم و معتقديم چون درست زيست پس حسرتي نيست.

با اميد بازگشت

حجت حسن ناظر